رقابت با حمل و نقل اينترنتي / تاکسي، ارزانتر از تپسي!
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - جدال با حملونقل اينترنتينيمساعت از ظهر گذشته و محمود و عبدالله يک قابلمه وچک را گذشتهاند روي نيمکت زير پل. هوا براي نفس کشيدن کم است. تاکسيها دنبال هم صف زردرنگي ساختهاند و اتوبوسهاي پير چند متر آن طرفتر دود ميکنند. سفره آنها کوچک و سرپايي است. استکانهاي شيشهاي عهد قديم هم سر سفره نشستهاند. ديگر برقي به چهره ندارند. زرد و قهوهاي شدهاند. عمري همسفر راه و جاده بودهاند و همصحبت دنده و کلاج. آن يکي که مويي در آسياب زندگي سفيد کرده، استکان را بالا ميبرد. خورشيد ميافتد در آب و نوري ميدرخشد در نگاهش:
- اين آب، چند روز مونده صندوق ماشين محمود!؟
- حاجي آب تازه است! اين استکانها مرخصن ديگه. کهنه شدن حاجي! کهنه...
- هر چي کهنهاش خوبه. بندازيمشون برن؟! ميدوني چقدر خاطره داريم با اينا! تو کوه و بيابون، تو راه و بيراه...
همزمان با اينکه لقمههاي چاقوچله را ميگذارند گوشه لپهايشان، حواسشان به مسافران هم هست. مردي با کيف دستي کوچک و شانههاي صاف و عينک کائوچويي قهوهاي رد ميشود، شايد کارمند بانکي است که در ميانه روز از راه رفته بازميگردد. پيرمردي با قدمهاي آهسته از دور ميآيد؛ با يک کيسه سيبسرخ و گوجههاي سرمازده. زني رد ميشود، با کولهپشتي بر دوش که از زيپهايش موجي از روبانهاي رنگي و بلند آويزان است. سبز و بنفش و صورتي؛ رها در باد، مثل بخشي از موهايش.
محمود يک تکه نان سنگک برميدارد و با کتلت و چند پر ريحان لقمه ميکند و ميچپاند گوشه دهانش. زن که رد ميشود، او لقمه را جويده و نجويده ميبلعد. ميخواهد بگويد تاکسي... که سرفه امانش نميدهد، به جاي او عبدي، طوري که دختر بشنود، صدايش را ول ميدهد زير پل: «تاکسي! تاکسيدربست! ...»
عبدي بلند ميشود، چند قدم جلو ميرود و داد ميزند. زن ميايستد، کمي آنسوتر و سرش خم ميشود روي گوشي موبايل. تاکسيها زير آفتاب ظهر چرت ميزنند و صداي محمود بين صداي بوقها و دستفروشها زير پل بلند ميشود:
«ولشکن عبدي! بيا... بيا بابا... دختره از همين اسنپيهاست...» اين را ميگويد و باقيمانده آب ولرم را از استکان عبدي سرميکشد.
آنها راننده تاکسياند، از قديميها. قبلا راننده خطي بودند و حالا راننده گردشي و دربستي. براي رانندگان تاکسي عضويت در اسنپ و تپسي ممنوع است و آنها که تا همين چندسال پيش پادشاه خيابانهاي تهران بودند و حرف، حرف آنها بود، حالا خيلي از روزها سرگردان در خيابانهاي شهر ميچرخند، بدون اينکه دخلوخرجشان با هم بخواند.
حملونقل اينترنتي که تا چندسال قبل ايدهاش براي خيليها در حد يک شوخي بامزه بهنظر ميرسيد، زودتر از آنچه همه انتظار داشتند، در تهران شلوغ و پرترافيک، مسافران را با خود همراه و شيوه جديدي را در سفرهاي درونشهري به زندگي روزمره مردم اضافه کرده است. حالا در هريک از ميدانهاي شهر و در هر کوچه و خياباني چند نفر هستند که در ساعات مختلف روز، موبايلهايشان را روشن ميکنند و درخواست تاکسي ميدهند. در روزهايي که بحث گوشيهاي هوشمند و اپليکيشنهاي موبايل در ايران تازه به راه افتاده بود، نرمافزاري به مردم معرفي شد به نام «تاکسيياب» که با اسم و طراحي نهچندان جذاب در روزهايي که استفاده از موبايلهاي هوشمند اينچنين فراگير نشده بود، کسي آن را جدي نگرفت.
همان وقت خيليها گفتند، درست است که حالا عصر تکنولوژي و فناوريهاي اطلاعاتي است اما تاکسي که ديگر اينترنتي نميشود! تا اپليکيشنهاي جديد با طراحيهاي جذاب و مخاطبمحور از راه رسيدند و نشان دادند اثرگذاري فناوريهاي نوين در زندگي امروز آنقدر گسترده شده که هر غيرممکني را هم ممکن ميکند: از اتصال به آشپزخانه مامانها گرفته تا پيداکردن خودرو براي سفرهاي روزانه درونشهري، آن هم با ارزانترين قيمت.
همهچيز زير سر قيمتهاست. کرايه چالش هميشگي مسافر و راننده در تهران بوده است؛ چه در تاکسيها و چه در آژانسها. با وجود اينکه هرسال هم اتحاديه موسسات توريستي و اتومبيل کرايه تهران بزرگ و هم سازمان تاکسيراني با نظارت شوراي شهر، نرخ کرايهها را براساس متر و معياري تعيين کرده و افزايش ميدهند اما عمري است که روز مسافران و رانندهها بدون چانهزدن بر سر کرايهها، شب نميشود.
از مردم که بپرسيد به اندازه يک کتاب ميتوانند درباره گرانفروشي آژانسها و بيمعرفتي رانندگان تاکسي که آنها را زير برف و باران تنها گذشتهاند، حرف بزنند: «آنقدر ما گوشه خيابان مانديم در سرما و گرما. شب عيد. هر اتفاقي که در اين شهر ميافتاد، تاوانش را ما بايد ميداديم. ساعت از ٩شب که ميگذشت تاکسيها همه دربست ميرفتند. هنوز هم همينطور است. همين الان شب عيده بياييد تجريش ببينيد با چه کرايهاي شما را ميبرند تا ونک. من مخصوصا جلوي چشم اين رانندههاي تاکسي ماشين ميگيرم که يادشان بيايد اين روزها مکافات اعمال خودشونه!»
اينها را «مهدي» ميگويد، ايستاده زير پل، تلفنش زنگ ميزند و صدايي از آن سوي خط ميگويد که در چند قدمي او است: «منم زير پلم آقا. يک پيراهن چهارخانه قرمز تنمه، يک کيف قهوهاي هم دستم... ال ٩٠ سفيد ديگه؟ بيا...ديدمت...» و دستش را بالا ميبرد و تکان ميدهد. اسنپ است که رسيده. از سيدخندان ميرود تا ميدان هفتتير با ٨هزار تومان.
آنطرف عبدي و محمود ناهارشان را تمام کردهاند. محمود از فلاسک قهوهاي رنگي در يکي از همان استکانهايي که زردي به صورتش ماسيده، چاي ميريزد و عبدي شيشههاي خودرواش را دستمال ميکشد: «دربست؟ تا هفتتير؟ سوار شو بريم ١٥تومان...»
اسم اسنپ يا تپسي زير پل سيدخندان و بين رانندگان دربستي غوغايي به پا ميکند که بخشي از آن آشکار ديده ميشود و بخشي هم نه.
تا هفتتير ٨هزار تومان! کي گفته؟
اسنپ قيمت داده...
آهان! اون اسنپ بيپدر... اين پول بنزين اين مسيرم نميشه. اون اين قيمت را داده، شما انصافت کجا رفته. فکر نميکني ما چطوري بايد زندگي کنيم...
صدايي از آن طرف بلند ميشود: «بيا ميبرمت! زير قيمت تپسي...» صداي محمود است که چايش را سرکشيده و استکان را ول ميدهد زير داشبورد خودرو و به دو ميآيد: «چقدر گفته؟ من کمتر ميبرم.» موبايلش را باز ميکند. انگشتش را ميگذارد روي نرمافزار، دايره تپسي نمايان ميشود. مبدأ و مقصد را ميزند از سيدخندان به هفتتير: ٨هزارو٥٠٠ تومان. او ميگويد که همين مسير را ميرود با ٨هزار تومان اما شرط دارد: «شما بشين صندلي جلو، در آسايش! راضي نيستي که ما خالي بريم، عقب هم سه نفر مسافر ميزنم!»
چند ماه قبل يک روز آفتابي بود که دو نفري تصميم گرفتند يکي از رانندگان اسنپ يا تپسي باشند. پيشنهاد محمود بود که علاوهبر همين مسافران عبوري، اين نرمافزارها را روي موبايلهايشان بريزند و به قول خودشان «اسنپيها» را هم سوار کنند. دو نفري رفتند دفتر مرکزي اما دست رد به سينهشان زدند و گفتند تاکسيها حق ورود به اين شبکه حملونقل اينترنتي را ندارند. از همان روز به بعد نه اما از چند هفته قبل که بازار کار خيلي کسادتر از هميشه شده، محمود زير پل سيدخندان علاوهبر عبارت آشنا و هميشگياش «تاکسي دربست» يک جمله ديگر هم اضافه کرده: «زير قيمت تپسي!» انگار که بخواهد تلافي کند: «چه کار کنيم؟ بشينيم اين بدبختي بياد تا خرتناقمون را بگيره؟ هميشه که نه اما بعضي وقتها و بعضي مسيرها را زير قيمت اسنپ و تپسي ميبرم. والا يک مسافرم از اونا کم بشه، ما يکي بهشون زديم! کرايه خيلي از مسيرهاي اونا صرف نداره واسه ما. اونا که ميبرن اون طرف بهشون مسافر ميدن، ما که ببريم بايد خالي برگرديم...»
اوضاع و احوال اينروزها براي رانندگان تاکسيهاي خطي بهتر است، اسنپ يا تپسي باشد يا نباشد، براي آنها به قدر رزق روزي، مسافري هست. آن هم در پايانههاي مسافربري اما اگر پيش از اين گاهي ميتوانستند مسافر دربستي پيدا کنند، حالا ديگر خيلي به ندرت. اگر هم باشد آنها راه مرام و معرف را در پيش ميگيرند و حواله ميدهند به رفقاي دربستي کارشان: «رو کار ما اينقدري تاثير نگذاشته اما براي رفقامون خيلي بد شده. ما خطيها هر روز اينقدري مسافر داريم که خودمان نميتوانيم ببريم، مخصوصا عصرها عبوريها هم ميان و ميبرن و بازم مسافر هست اما با اين روندي که داره پيش ميره نه. اينها قيمتها را شکستن، از اين سر تهرون تا اون سر ميرن ١٥تومن ميگيرن.
مگه اين شهر صاحب نداره؟ پس اون شوراي شهر چه کاره است هرسال به ما نرخ ميده؟ الان شما ميتوني نونوايي بزني نون سنگک را بفروشي ٥٠٠تومن؟ خوب نون بقيه نونواها آجر ميشه، ميرن ميبندنش دمار از روزگارشم در مييارن. حالا الان اينا همين اسنپ و تکسي(تپسي) دمار از روزگار ما درآوردن. کاري کردن مردم به ما نگاه هم نميکنند، انگار از روز ازل با ما دشمني دارن. پدرشان را کشتيم؟ چي کار کرديم؟ چند روز پيش يکي از همين جوانکها فحش داد به يکي از بچهها. گفت فلانفلانشده گرانفروش. داشت دعوا ميشد. يه وضعي شده، هر قيمتي ميديم ميگن نه با تکسي ميرم! ارزونتره.
آخه لامصب چقدر ارزونتر... خبرش را دارم بعضي رفقامون با پلاک خودرو ديگري عضو اسنپ يا تپسي شدهاند اما وقتي مسافر زنگ ميزند با تاکسي ميروند و جابهجايش ميکنند، خوب چه کار کنند؟ تا خرخره زير بارن، بيان اينجا بشينن تماشا؟ تعدادشان زياد نيستا. به کسي هم نميگن بچهها و خطدارها بفهمن بايکوتشان ميکنن، شما هم ننويس...»
اينها را يکي از رانندگان خطي زير پل ميگويد و بعد مسافر ميزند و ميرود. محمود رفته مسافري را برساند تا ميدان کتابي، با همان تعرفه تپسي اما عبدي نشسته و مسافري نيامده.
فقط پيرمردها ماندهاند
پيش از آنکه صداي رانندگان تاکسي دربيايد، اين آژانسداران تهران بودند که نخستين ترکشهاي فعاليت حملونقل اينترنتي به آنها اصابت کرد. داشتند زندگيشان را ميکردند و زنگخور آژانس خوب بود. رانندگان در نوبت بودند و رسپشن آژانس در حوزه اقتدارش مشغول فرماندهي اما يک روز رسيد که رانندهها يکييکي غيب شدند.
«والا ما داشتيم کارمون را ميکرديم، ١٥ساله آژانس داريم. اول يکيشون اومد گفت نمييام، ميخوام برم دنبال کار ديگه. گفتيم برو به سلامت! چه ميدونستيم ماجراي اسنپ و چه ميدونم اون يکي... تپسي را. هفته بعد ٦ تا راننده همزمان ديگه نيومدن! بيخبر. اينجا تو آژانس يه گنگي بودن و همه با هم رفتن. بعد از رانندهها شنيدم رفتند تاکسي اينترنتي. همين اسنپ و تپسي. اين ماههاي اخير بخش قابلتوجهي از رانندگان خوبمان را از دست داديم. الانم نه اينکه ما لنگ راننده مونده باشيم، اومدن اما خوب ميبينيد که زنگ نميخورد.»
جمله آخر را که ميگويد دستش را نشانه ميرود به سمت تلفن روي ميز. آژانس کوچکي است با يک اتاق استراحت براي رانندگان. گوشه اتاق روي ميز زهوار دررفتهاي يک سماور برقي و يک ماکروفر کوچک گذاشتهاند و نيمکتهايي براي رانندههاي منتظر. چهار پيرمرد روي صندليهاي انتظار نشستهاند و يک مرد ميانسال روزنامه ميخواند و پسر جواني اينستاگرام را بالا و پايين ميرود. تلفن زنگ ميخورد. صداي ميکروفن در اتاق پخش ميشود: «رضايي». پسر جوان از صندلي بلند ميشود، سوئيچش گم شده، معلوم ميشود روي ميز ورودي جا مانده، قرار است برود تا دارآباد. پيرمردها به چرت زدن و آن مرد ميانسال به روزنامه خواندن ادامه ميدهند.
«همين يکي مانده بقيه جوانها رفتهاند. اين يکي هم لابد همينروزها ميرود.»
اين را مردي ميگويد که از خيلي سال قبل تا همين امروز متصدي آژانس بوده نه فقط اينجا در بسياري از آژانسهاي ديگر. اسمش آقا رضاست و صداي گرمي دارد و حالا پا گذاشته در ٦٠وچند سالگي: «نه فقط ما، بقيه صنف هم همينن. همه رانندگان جوان را از دست دادهاند، بعضيها به صرافت تعطيلکردن آژانس افتادهاند و بعضيها هم کارشان اين شده که در اتحاديه بست بنشينند، بلکه کاري کنند.»
همين چند روز پيش شماري از رفقايش با پلاکاردها و کاغذهايي در دستهايشان رفتند بهارستان، شعارهايي دادند و حرفهايي زدند که دستبهدست هم در شبکههاي اجتماعي چرخيد. براي آنها که کارشان را از دست رفته و در خطر ميبينند حالا يک هدف بيشتر وجود ندارد و آن برخورد با فعاليت اسنپ و تپسي در تهران و تعطيلکردن آنهاست! براي رسيدن به همين هدف حتي اگر لازم باشد اسنپ و تپسي را به نام آمريکا هم ميبندند و به آنها ميگويند: «نفوذي». آقا رضا و رفقايش قرار است در روزهاي آينده تجمعي هم مقابل شوراي شهر و شهرداري تهران برگزار کنند، احتمالا با همان رويکرد و گفتماني که به نظرشان رسيده در چنين شرايطي ممکن است به دادشان برسد!
پيش از آنکه کار به تجمع و اعتراض خياباني مقابل مجلس و شورا برسد و آش اينقدر شور شود در شبکههاي اجتماعي بهويژه تلگرام، متنهايي با تيترهايي مثل اينکه «تاکسيهاي اينترنتي امنيت مردم را به خطر انداختهاند» منتشر شد. افراد ناشناسي در بيانيه بلند بالايي نوشته بودند: «اين تاکسيهاي اينترنتي امنيت «زن و بچه» مردم را به خطر انداختهاند و چرا نيروي انتظامي پيگيري نميکند...» حرفها و حاشيههايي که بهنظر ميرسد بيشتر دستپخت رقباي اسنپ و تپسي بوده باشد، در عمل تاثيري بر افکار عمومي نگذاشت و استقبال مردم بيشتر هم شد.
زماني که آن بيانيهها در تهران منتشر ميشد، اسنپ حدود ٣٠هزار راننده داشت و حالا تنها پس از گذشت چندماه تعداد رانندگانش به بيش از ٥٠هزار نفر رسيده است: «در تهران ١٧٠٠ آژانس داريم. بيشتر معترضان الان کساني هستند که در مناطق شمالي تهران فعاليت ميکردند. تحتتأثير فعاليت ما بخشي از درآمد کاهش يافته اما راهش نيست که بگويند ما تعطيل شويم. راهش اين است که آنها خدمات بهتري بدهند و قيمتهايشان را تعديل کنند. آژانسها سرمايه اجتماعي در محلهها دارند که ما نداريم و از اين ظرفيت ميتوانند خيلي استفاده کنند. ما مردم را مجبور نکرديم که از اسنپ استفاده کنند، مردم هوشمند هستند و قيمت ارزانتر و خدمات بهتر آنها را جذب کرده.»
اينها حرفهاي مديرعامل اسنپ است، «شهرام شاهکار»، جواني که نامش اين روزها بهعنوان يک کارآفرين ميان مردم و جوانها ميچرخد. بين حرفهايش چند بار ميگويد: «اين بازار بزرگي است و جا براي همه هست.»
بهنظر نميرسد او نگراني چنداني براي تعطيلي اسنپ داشته باشد اما در خلال گفتوگويش ميگويد: «مهمترين چالش ما بقاست. نه فقط ما همه کسبوکارهاي اينترنتي. بههرحال کسبوکارهاي اينترنتي در ايران تازه است و پيامدهاي خاص خودش را دارد اما فرصتهاي کمي هم ايجاد نکرده. عدهاي ميگويند ما غيرقانوني هستيم، درحاليکه اينطور نيست. آخرين مصوبه درباره حملونقل در تهران متعلق به سال ٨٦ است و در آن زمان اين کسبوکار ديده نشده است، چون وجود نداشته. طبق آييننامه ماده ٨٧ قانون نظام صنفي، درباره کسبوکارهاي اينترنتي دريافت مجوز نماد اعتماد الکترونيک و اعتماد و پروانه کسب فعاليت مجازي از اتاق اصناف لازم است که ما همه اينها را گرفتهايم.»
مديرعامل اسنپ، بيش از هرکس ديگري شايعات و حرفها و خبرهايي را که درباره تعطيلي اسنپ و تپسي منتشر ميشود، شنيده است اما بر اين باور است که اين شرايط پيامد طبيعي کسبوکارهاي جديد است و به تدريج با تشکيل نهادهاي صنفي و حمايت دولت و شوراي شهر که در اين زمينه نظر مثبتي هم دارند، همه چيز حل ميشود و درنهايت کار به تعطيلي نميرسد. به گفته او براي عبور از اين شرايط راهکارهايي هم هست ازجمله اينکه تاکسيها هم به شبکه حملونقل اينترنتي وارد شوند: «ما استقبال ميکنيم که تاکسيها هم وارد اسنپ شوند، در اين زمينه درحال مذاکره با سازمان تاکسيراني تهران هستيم اما اين مذاکره بايد به نفع هر دو طرف باشد، يعني هم موجب ارتقاي خدمات ما شود و هم شرايط بهتري براي رانندگان تاکسي ايجاد کند. اينها چالشهايي است که ما از آن عبور ميکنيم.»
او از حمايت شورا و حرفهاي چند روز پيش محمود واعظي، وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات ميگويد. وزيري که در واکنش به پيامدهاي اجتماعي کسبوکارهاي اينترنتي در کشور و در ديدار با فعالان اين حوزه اعلام کرده: «دولت حامي اين کسبوکارهاست اما ملاحظه اين است که بايد اين کار آرام و بدون خونريزي انجام شود، زيرا آنهايي که به کسبوکارهاي سنتي مشغولند، حق ادامه فعاليت دارند و بايد دورهاي را براي گذار پيشبيني کنيم.»
چالشي که اسنپ و تپسي اين روزها در تهران ايجاد کردهاند، نه متوجه مردم است و نه رانندگان آژانسها. رانندگاني که پيشتر در يکي از آژانسهاي تهران کار ميکردند و حالا به تاکسيهاي اينترنتي پيوستهاند، امروز نسبت به شرايطي که در گذشته داشتند، خودشان را در موقعيت برد-برد ميبينند، يکي از آنها «ياشار» است که همراه چند نفر از دوستان رانندهاش چندماه قبل دستهجمعي از آژانسي در اکباتان زدند بيرون.
٣٥ساله است و ١٠سالي ميشود که کار دولتي را رها کرده و چسبيده به فرمان: «خيليها ميپرسند شما با اين کرايههاي کم چطور آژانسها را ول کرديد و مگر براي شما ميصرفد. کار در آژانسها مشکلات خودش را دارد. بهنظرم موضوع خيلي روشن است، اين روش آزادي عمل خيلي بيشتري به راننده ميدهد، شما مختار هستيد مسيرهايي که به شما پيشنهاد ميشود را قبول کنيد يا نه.
از همه مهمتر مسيري که ميرويد برگشت ندارد و همانجا به شما مسافر ديگري ميدهند و اين امکان با وجود ترافيک تهران فوقالعاده است. آژانس ما اکباتان بود، شما تصور کنيد اگر ساعت ٦ عصر قرار بود مسافري را ببرم تهرانپارس عملا ٣ساعت رفتوبرگشتم طول ميکشيد و آن شب هيچ درآمدي نداشتم اما هرجاي شهر ميتوانم توقف کنم و مسافري پيدا ميشود. اين روش درآمد نهايي ما را بالاتر برده.»
اسنپ و تپسي هر دو در طراحي از يک سيستم امتيازدهي پيروي ميکنند. هم مسافران به رانندگان امتياز ميدهند و هم رانندگان به مسافران. اين امتيازها بيدليل نيست و مهمترين کارکردش در عملکرد اين شبکه حمل و نقلي اين است که رانندگان نميتوانند تعداد سفرهاي زيادي را لغو کنند يا نپذيرند و هر رانندهاي موظف است حتي در ساعتهاي اوج ترافيک و در بازههاي زماني مشخص سفرهايش را پر کند.
علاوه بر اينها اگر رانندهاي از نظر امتيازدهي مسافران، نمره قابل قبولي کسب نکند از بخشي از امتيازهاي تشويقي و حمايتي آينده اسنپ و تپسي محروم ميشود و مسافران هم اگر امتياز منفي بالايي بگيرند (مثلا سفرهاي زيادي را لغو کنند و...) ممکن است يک روز نرمافزارشان را باز کنند و ببينند عضويتشان در اين شبکه لغو و دسترسيشان بسته شده است. هم مسافران و هم رانندهها دلايل متعددي براي استفاده از تاکسيهاي اينترنتي دارند؛ مردم سفر ارزانتر و باکيفيتتر و رانندگان درآمد و اختيار عمل بيشتر.
بسياري از رانندگان ميگويند در آژانسها تحتتأثير رفاقتها و تصميمگيريهاي گزينشي و قدرت عمل رسپشنها، عمري قرباني بيعدالتي بودهاند: «هر روز من بايد سرم را خم ميکردم جلوي رسپشن که تو رو خدا يک مسير درست و حسابي به من بده يا تو اوج ترافيک منو نفرست مسير دور يا آخر شب يک مسيري بده به خونه من در کرج نزديک باشه اما فايده نميکرد ميگفتند همينه که هست نميخواي به سلامت!»
حالا ياشار ميتواند ساعت ٩شب، تقاضاي سفر مسافري را قبول کند که به غرب تهران ميرود، البته بدون خواهش و تمنا. به همين دليل است که رانندگان آژانسهايي که به تاکسيهاي اينترنتي پيوستهاند، حالا ميگويند اين روزها آرامش بيشتري دارند. خودشان هستند و هر وقت بخواهند نرمافزارشان را روشن ميکنند و اگر هم نه آفلاين ميشوند و ميروند. مثلا ميتوانند چند روز خودشان را تعطيل کنند يا اينکه تصميم بگيرند و شبانهروزي کار کنند و همه اينها بدون اين است که از کسي اجازه بگيرند و اينگونه است که ديگر «آقاي خودشان هستند» و «بالاسري» ندارند.
بازندگان اين کسبوکار اينترنتي جديد در وهله نخست مالکان آژانسها و پس از آن تاکسيها هستند. با قيمتهاي جديد هزينه سفر تمامشده براي برخي مسيرها آنقدر پايين آمده که سر جمع کرايه تاکسيهاي خطي هم از آن بيشتر ميشود و همين است که تعداد بيشتري از مردم را از تاکسي سواري هم به اسنپسواري کشانده است. به عبارت ديگر اگر در ابتداي کار عمدتا اين آژانسسواران بودند که از تاکسيهاي اينترنتي استفاده ميکردند و شغل و درآمد روزانه تاکسيهاي دربستي تحتتأثير قرار ميگرفت، حالا مسافران جديدي هم هوادار اسنپ و تپسي شدهاند که عمدتا از طبقات مياني و نه الزاما ثروتمندتر جامعه هستند و همين موضوع اعتراض صنف تاکسيرانان تهران و نگرانيهايشان براي آينده را در پي داشته است.
برندگاني که انتقام ميگيرند يا...
تاکسيهاي اينترنتي کاستيها و مشکلاتي را که هميشه گريبانگير مسافر و راننده بوده بهطور هوشمندانهاي حلوفصل کردهاند. دعوا بر سر کرايهها يکي از اصليترين گرفتاريهاي روزانه مردم تهران بوده و حالا با قيمت از پيش تعيين شده که نرمافزار اعلام ميکند، مسافر و راننده در صلح و بدون جنگ و دعوا در شهر سفر ميکنند. از سوي ديگر پيشبيني امکان امتيازدهي به رانندگان، آنها را در برخورد با مسافر و همچنين رعايت استانداردهايي مثل نظافت خودرو، رانندگي مناسب و جلب رضايت مسافران محتاطتر کرده است.
اين کسبوکار جديد نهتنها تغييراتي در نحوه سفرهاي درونشهري پديد آورده که پيامدهاي اجتماعي ديگري هم داشته است، ازجمله رواج فرهنگ استفاده از نقشه در تهران که تا پيش از اين با وجود همه تلاشهايي که واردکنندگان دستگاههاي جيپياس به ايران داشتند، محقق نشده بود. حالا هم مردم و هم رانندگان بيشتر از گذشته از نقشه و نرمافزارهاي مرتبط با آن استفاده ميکنند و حتي برخي مسافران اسنپ و تپسي ميگويند اگر رانندهاي از نقشه استفاده نکند، از او امتياز و ستاره کم ميکنند.
علاوه بر اينها به نظر ميرسد با حذف يک مسير برگشت براي رانندگان آژانسها بخشي از سفرهاي درونشهري اضافه هم حذف شده است. هر چند در اين ميان و درباره تأثير حملونقل اينترنتي بر ترافيک تهران، عدهاي اين نقد را مطرح ميکنند که با فعاليت تعداد بيشتري از خودروهاي شخصي در اسنپ و تپسي بر حجم ترافيک پايتخت افزوده شده اما اين موضوعي است که اثبات آن به بررسيهاي بيشتري نياز دارد.
اسنپ و تپسي فرصتي را براي سفرهاي ارزان و باکيفيت بهتر در تهران فراهم کردهاند اما اينکه آيا ارايه خدمات آنها در آينده هم همينطور خواهد ماند يا نه، سوالي است که دستکم امروز بهطور قطعي نميتوان به آن پاسخ داد.
با وجود اينکه همه چيز از بيرون حسابشده و خيلي دقيق بهنظر ميرسد اما مشکلاتي رفتهرفته خودش را نشان ميدهد. جدا از اعتراض بخش سنتي جامعه يعني رانندگان تاکسي و آژانسداران که معيشتش را در نتيجه کسبوکارهاي اينترنتي در خطر ميبيند، در ماههاي اخير رقابت سنگين بين اسنپ و تپسي بالا گرفته و کاهش قيمت کرايهها براي جلب مشتري بيشتر، نارضايتيهايي را در ميان رانندگان آنها به همراه داشته. به همين دليل هم هست که اگر تا چند هفته قبل تقاضاي درخواست سفر مسافران توسط رانندگان اسنپ و تپسي به سرعت پذيرفته ميشد حالا مسافران مجبورند زمان بيشتري را منتظر بمانند تا با نرخ کرايههاي جديد رانندگاني پيدا شوند و تقاضاي سفر آنها را قبول کنند.
اگر اين نارضايتيها بالا بگيرد، پيامدهاي ديگري فعاليتهاي اسنپ و تپسي را در تهران تحتتأثير قرار ميدهد، ازجمله تأخير در ارسال خودرو يا لغو مکرر سفرها توسط رانندگان و حتي دريافت وجوه اضافي از مردم و اينها همان امتيازهايي است که مردم را براي استفاده از اين خدمات ترغيب کرده است.
از سوي ديگر اين روزها با موفقيت نسبي اسنپ و تپسي، اپليکيشنهاي ديگري هم وارد بازار شدهاند، ازجمله سايت و اپليکيشني به نام عابر که با هدف ارايه خدمات مشابهي صرفا با استفاده از تاکسيها طراحي شده و گفته ميشود متعلق به سازمان تاکسيراني است و بايد ديد که آيا بخش دولتي در اين زمينه سرانجام با بخش خصوصي وارد مذاکره و تعامل ميشود يا اينکه رقيب تازهاي براي آنها ميتراشد و از راه به درشان ميکند. رقابتيتر شدن اين فضا درنهايت به نفع مردم است. مردمي که بعضيهايشان اين روزها با استفاده از فرصت حملونقل اينترنتي به نوعي با تاکسيها و آژانسداراني که در سالهاي گذشته گرانفروشي کردهاند و آنها را در شرايط سخت، زير برف و باران تنها در خيابان رها کردهاند، تسويهحساب ميکنند.
جلوي آنها ميايستند و پيشنهادشان را براي تاکسي دربست ناديده ميگيرند و با افتخار و گاهي پوزخند، سوار خودروهاي اسنپ يا تپسي ميشوند. بين همين مردم اما هستند کساني که در بازار کساد اينروزها و اقتصادي که خيال بهترشدن ندارد و سنگينياش را روش شانههاي مردم گذاشته، موبايلهاي هوشمندشان را در جيب ميگذارند و بخشي از سفرهايشان را نصيب رانندگاني ميکنند که مثل عبدي ساعتها زيرپل سيدخندان نشستهاند در انتظار مسافري.
آقا! ميرم ولنجک. ميري دربست؟ چقدر ميري؟ ارزون قيمت بده وگرنه با تپسي ميرما!
ميرم خانم، ميرم... بشين... زير قيمت تپسي ميرم...
منبع: روزنامه شهروند
-
دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۲:۰۵:۴۱ PM
-
۵۲۸ بازدید
-
-
چه خبر