بزرگنمايي:
چه خبر - قاتل همسر صيغهاي را کشت تا با زن ديگري ازدواج کند
اسفندماه سال گذشته زني به مأموران پليس ورامين مراجعه کرد و گفت: در همسايگي ما زني ميانسال زندگي ميکرد که شوهري جوان داشت. مدتي بود که با شوهرش به اختلاف برخورده و از او گلهمند بود تا اينکه دو ماه قبل به طور ناگهاني اين زن ناپديد شد. يادم ميآيد يک بار به من گفت اگر يک روز بلايي سر من آمد، بدان که شوهرم اين کار را کرده است.
حرف منيژه در خاطرم ماند و از روزي که او به صورت ناگهاني ناپديد شد، مرتب به اين موضوع فکر ميکردم. چندباري مقابل در خانه او رفتم، هرچه در زدم فايدهاي نداشت؛ ضمن اينکه در اين مدت شوهر او را هم نديدهام. با توجه به آنچه مأموران پليس دريافته بودند، موضوع به بازپرس ويژه گزارش داده شد و مأموران با دستور ويژه قضائي وارد خانه منيژه شدند. وضعيت خانه نشان ميداد مدت زيادي است کسي به خانه رفتوآمد نکرده است.
خبري از منيژه و شوهرش در خانه نبود. زماني که مأموران خانه را به دقت بررسي کردند، متوجه شدند گوشهاي از خانه کنده و به تازگي درست شده است. با دستور قضائي مأموران محلي را که بهتازگي ترميم شده بود، دوباره کندند. آنها بعد از کندن چند متر به يک جسد رسيدند که دچار نعشي شده بود؛ جسد متعلق به يک زن بود. به دستور بازپرس جسد به پزشکي قانوني انتقال يافت و مأموران اين بار تحقيقات خود را درخصوص عامل قتل منيژه آغاز کردند. براي بهدستآمدن اطلاعات بيشتر زن همسايه يک بار ديگر بازجويي شد.
او گفت: منيژه گاهي پيش من درددل ميکرد و ميگفت شوهرش ميخواهد ازدواج کند و سر اين موضوع با هم بحث داشتند. منيژه زن تنهايي بود و البته شوهرش سياوش را هم خيلي دوست داشت؛ با اين حال سياوش ميخواست ازدواج رسمي کند و منيژه را براي هميشه ترک کند. با توجه به اينکه منيژه به من گفته بود اگر اتفاقي برايش بيفتد، شوهرش در اين موضوع مقصر است، من فکر ميکنم شوهرش عامل قتل باشد. اين در حالي بود که پزشکي قانوني بعد از بررسي جسد اعلام کرد علت مرگ پارگي شاهرگ گردن مقتول است که با جسمي نوکتيز بريده شده است.
بهاينترتيب تحقيقات براي شناسايي و بازداشت سياوش شوهر منيژه آغاز شد. مرد جوان بلافاصله بعد از دستگيري، به قتل همسر صيغهاي خود اعتراف کرد و گفت: چهار سال قبل من با همسرم در شهر قم آشنا شدم؛ از او خوشم آمد ٢٠ سال از من بزرگتر بود اما نسبت به من مهر زيادي داشت و ما با هم به صورت صيغهاي ازدواج کرديم. او زن مهرباني بود و من خيلي با او خوشحال بودم اما با توجه به فاصله سني که با هم داشتيم، ميدانستم نميتوانم سالهاي زيادي با او باشم.
بااينحال به تهران آمديم و در منطقه ورامين براي او خانهاي اجاره کردم و با هم بوديم تا اينکه تصميم گرفتم به صورت رسمي با دختري جوان ازدواج کنم و اين موضوع را به منيژه گفتم. چون بايد او را ترک ميکردم، منيژه مخالفت کرد. او ميگفت من نبايد چنين کاري با او بکنم اما من ميخواستم به دنبال خوشبختي خودم باشم. سر اين موضوع مدتها بود که با هم بحث داشتيم و منيژه من را رها نميکرد. تا اينکه مدتي قبل با من تماس گرفت و گفت در خانه مشکلي به وجود آمده است؛ بخشي از خانه نمور شده بود و خانه همسايه به خانه ما آب ميداد. چند روز قبل از حادثه به خانه همسايه رفتم و بيل و کلنگ گرفتم و بخشي از خانه را که نمناک شده بود، کندم تا ببينم مشکل از کجاست.
چندمتري کنده بودم که منيژه دوباره سر صحبت را باز کرد و بحثمان شد؛ آنقدر از دست او عصباني شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمتش حمله کردم و با هم درگير شديم. در اين درگيري من که خشمم را نتوانستم کنترل کنم، به سمتش رفتم و کتکش زدم، بعد چاقويي را برداشتم سرش را کنار همان بخشي از خانه که کنده بودم، گذاشتم و شاهرگش را قطع کردم. وقتي به خودم آمدم، کار از کار گذشته بودو منيژه فوت کرده بود.
چارهاي نداشتم جز اينکه جسدش را از بين ببرم و خودم هم فرار کنم. جسد را همان جايي که کنده بودم، دفن کردم، بعد روي آن را به طور کامل پوشاندم و دوباره خانه را مرتب کردم. وقتي به خودم مسلط شدم، از خانه بيرون رفتم و ديگر برنگشتم. متهم گفت: از آنجا که منيژه زني تنها بود، ميدانستم خانوادهاش خيلي پيگير اينکه او کجاست نخواهند بود و فکر ميکردم به دردسر نميافتم. بعد از اعترافات متهم و اخذ آخرين دفاع در مرحله بازپرسي، کيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به دادگاه کيفري استان تهران ارسال شد. متهم بهزودي پاي ميز محاکمه ميرود.
منبع: روزنامه شرق