بزرگنمايي:
چه خبر - آيت الله هاشمي وصيت نامه سياسي دارد؟محسن هاشمي در آستانه چهلمين روز از درگذشت آيتالله هاشمي رفسنجاني در گفتوگو با ايسنا درباره آخرين ديدارش با مرحوم آيتالله هاشمي اظهار کرد:صبح شنبه 18 دي، يک روز قبل از رحلت آيتالله، آخرين باري بود که ايشان را ديدم. معمولاً صبح زود بيدار ميشوم و آن روز دلم هواي ايشان را کرده بود. حدود ساعت هفتونيم وارد اتاقشان شدم، ايشان هم طبق معمول مشغول ديدن اخبار، روي کامپيوتر اتاق کارشان بودند. با هم مشغول صحبت در مورد تخريبهاي اخير ايشان و خانواده به بهانه 9 دي و نحوه پاسخگويي و بعد مسائل عمراني دانشگاه آزاد شديم که مادرم ما را دعوت به صرف صبحانه کرد و باهم به سر ميز صبحانه رفتيم.
وي ادامه داد: مشغول صرف صبحانه که بوديم، خواهرم فاطمه، پسرم عماد و برادرم مهدي که از روز قبلش به علت حضور در مراسم عقد ليلي، دختر ِبرادرم ياسر، يک روز از زندان مرخصي گرفته بود و بايد به زندان بازميگشت، رسيدند و طبق معمول آن روزها، بحث به سمت پيگيري براي به نتيجه رساندن درخواست اعاده دادرسي مهدي پيش رفت و علاوه بر آن در مورد رفتار ترامپ رئيسجمهوري آمريکا نيز سؤالاتي از پدرم مطرح شد.
فرزند ارشد آيتالله هاشمي با اشاره به تاکيد پدرش بر پيگيري پرونده مهدي هاشمي در فضايي به دور از تنش، اظهار کرد: حدود ساعت 8 و چهل دقيقه جماران را به قصد دفترم در دانشگاه آزاد ترک کردم و ايشان هم سرحال و بشاش بودند و در موضوع پاسخ تخريبها هم گفتند که عجله نکنيد تا بشود در فضاي آرامتري پرونده مهدي را پيگيري کرد.
هاشمي با اشاره به رخدادهاي عصر دوروز پيش از درگذشت آيتالله هاشمي، افزود: عصر روز جمعه هم ايشان خطبه عقد ليلي، دختر ياسر را با حضور اقوام نزديک خواندند و اکثر نزديکان را ديدند و با همه خوشوبش و احوالپرسي کردند. مخصوصاً که تلاش فاطمه براي گرفتن مرخصي يکروزه براي مهدي جهت شرکت در مراسم عقد جواب داد و مهدي از زندان تماس گرفت و از من خواست دنبالش بروم. من در مسير، به زندان اوين رفتم و مهدي را براي مراسم به جماران آوردم. با تأخير رسيديم و ميهمانان و پدر و خانواده داماد منتظر ماندند تا مهدي و من برسيم، به همين دليل پدرم توانستند ساعتي در محفل خانوادگي و اقوام حضور داشته باشند و همه را از نزديک ببينند. در روز شنبه که براي آخرينبار ايشان را ديدم نيز درخواست خانواده آقاي موسوي براي ملاقات با ايشان و ديدار فرزندان مهندس موسوي را منتقل کردم که ايشان پذيرفتند، برخلاف معمول، هفته آخر، تقريباً هرروز، ايشان را ديدم.
وي در پاسخ به اين پرسش که آخرين ياداشتهاي آيتالله هاشمي به چه زماني مربوط است و در آينده به چه نحوي منتشر ميشود، گفت: ايشان معمولاً شبها و قبل از خواب، خاطرات آن روز را مينوشتند. آخرين خاطرات روزنوشت ايشان مربوط به روز قبل از رحلتشان يعني شنبه 18 ديماه است اما در مورد انتشار خاطرات بايد بگويم که تاکنون 13 جلد از خاطرات روزنوشت ايشان از سال 1360 تا سال 1372 منتشر شده است. خاطرات قبل از سال 1360 نيز در قالب مجموعه «هاشمي و دوران مبارزه» و «خاطرات سالهاي 1358 و 1359» منتشر شده است.
هاشمي ادامه داد: بهجز خاطرات سال 1373 که فرايند آمادهسازي آن زير نظر آيتالله هاشمي تقريبا به اتمام رسيده بود و بهزودي به چاپ ميرسد، 22 جلد از خاطرات روزنوشت ايشان از سال 1374 تا سال 1395 باقي ميماند که سعي خواهيم کرد با تغيير ساختار دفتر نشر معارف انقلاب که متولي انتشار خاطرات و ساير تأليفات و آثار پدرم است، اين مجموعه را با سرعتي بيش از قبل يعني بيش از انتشار هرسال، يک جلد از خاطرات، منتشر کنيم.
فرزند ارشد آيتالله هاشمي درباره اينکه چقدر اين امکان وجود دارد که رئيس فقيد مجمع تشخيص مصلحت نظام، وصيتنامه ديگري را به رشته تحرير درآورده باشد که جديد و بهروز باشد، اظهار کرد: وصيتنامه سال 1379 به صورت دستنويس و يکصفحهاي است که قبل از انجام آنژيو توسط ايشان تنظيم شد و جنبه شرعي دارد و احتمال اينکه ايشان وصيتنامه تکميلشده و نهايي ديگري داشته باشد، ضعيف است و ما هنوز چنين وصيتنامهاي پيدا نکرديم.
وي همچنين در پاسخ به اين پرسش که چقدر احتمال دارد «آيتالله» داراي وصيتنامه سياسي باشد، گفت: ما در اوراق و دستنوشتههاي ايشان، متوني پيدا کرديم که ميتواند بهعنوان بخشهايي از وصيتنامه سياسي که ايشان در حال نگارش آن بودند، تلقي شود، بهطور نمونه زندگينامه خودنوشت ايشان که مربوط به بدو تولد تا دوران نهضت و مبارزه است، يا صفحاتي از ديدگاههاي ايشان، اما اين مجموعه هنوز در قالب يک وصيتنامه منسجم نهايي نشده بود و خانواده پس از اطمينان از اينکه ياداشت ديگري وجود ندارد با انجام هماهنگيهاي لازم سعي خواهد کرد که اين مجموعه را براي اطلاع مردم منتشر کند.
هاشمي با اشاره به چگونگي اطلاعيافتنش از خبر درگذشت رئيس فقيد مجمع تشخيص مصلحت نظام، اظهار کرد: من غروب روز 19 دي ماه در حال بازگشت از دانشگاه به منزل بودم که محافظان آيتالله هاشمي تماس گرفتند و گفتند که حال پدرم نامساعد است و به بيمارستان شهداي تجريش منتقل شدهاند. به بيمارستان که رسيدم تيم پزشکي در حال انجام عمليات احيا بودند و به ايشان شوک ميدادند. زماني که دکتر قاضيزاده هاشمي، دکتر طباطبايي، دکتر زالي و ساير پزشکاني که حضور داشتند اظهار کردند اميدي نيست، خواستم عمليات احيا متوقف شود تا ايشان بيشتر اذيت نشود و پيکرشان را به بيمارستان جماران که نزديک حسينيه جماران است، منتقل کرديم و حسينيه جهت مراسم وداع مردم با آيتالله هاشمي آماده شد. البته ايشان سابقه بيماري خاصي هم نداشتند و در سلامتي بودند.
فرزند ارشد آيتالله هاشمي در پايان با ذکر خاطرهاي از دوران حيات پدرش، اظهار کرد: چون در ايام پيروزي انقلاب هستيم، بهخاطر دارم اولين مأموريتي که ايشان به من دادند، در روز 16 بهمن سال 1357 بود که من در سن 17 سالگي بودم. از طرف امام، ايشان قرائت حکم نخستوزيري مهندس بازرگان را عهدهدار شده بودند و چون در آن زمان راديو تلويزيون هنوز در اختيار نظام شاهنشاهي بود اين مراسم مهم از تلويزيون بصورت مستقيم پخش نميشد. بدستور ايشان همراه با تيمي، در حال مهيا کردن مقدمات فني پخش اين مراسم توسط فرستنده محلي بوديم که مردم بتوانند تا شعاع قابل توجهي از طريق تلويزيونهايشان اين مراسم را مشاهده کنند. آخرين موضوعي هم که ايشان به من واگذار کرد، تهيه پاسخ براي تخريبها و تهمتهايي بود که بهمناسبت 9 دي در صداوسيما و سخنرانيها عليه ايشان بيان ميشد و علاوه بر ايشان، انقلاب و نظام را هم تخريب ميکرد.
منبع: ايسنا