آخرین اخبار

چگونه ذهن را کنترل کنيم، دستورات عملي براي تغيير در زندگي سلامت روان

چگونه ذهن را کنترل کنيم، دستورات عملي براي تغيير در زندگي

  بزرگنمايي:

چه خبر - ايجاد تغيير در زندگي، با استفاده عملياتي از روش هاي کنترل ذهن

ديسپنزا نويسنده کتاب “evolve your brain” يا “مغز خودتان را رشد دهيد” است. وي به خاطر شرکت در فيلم مستند “?what the bleep do we know“ يا “چه چيزي مي دانيم؟ “مشهور شد. ديسپنزا مي گويد ما مي توانيم مغز خود را مجدد برنامه ريزي و به اصطلاح سيم کشي کنيم تا به عادات بد خاتمه دهيم، روش زندگي مان را تغيير دهيم و بدن خود را بهبود بخشيم. او نمونه عملي فلسفه خودش است. در اثر يک تصادف چندين استخوان کمر وي شکست. تشخيص پزشکان اين بود که او ديگر نمي تواند راه برود. ديسپنزا توانست بدون درمان پزشکي بدن خود را شفا دهد.

با کنترل ذهن تان، بدن را تابع خود کنيد

يکي از زمينه هاي تحقيقاتي مهم ديسپنزا بهبود خودبه خود است. منظور درمان فوري بيماري بدون استفاده از روش هاي معمول پزشکي است. او در مصاحبه خود افرادي را مثال مي زند که از بيماري هاي وخيم مختلف خود به خود درمان يافتند و در اين باره مي گويد:

” من بعد از واقعه تصادفم تحقيق روي امور معنوي، سلامتي و نگرشِ ايجاد بهبود با تغيير در ذهن را، آغاز کردم. به کشورهاي مختلف سفر کردم، با افرادي با تشخيص هاي مختلف و شرايط بيماري جدي ديدار کردم و بعد ذهن آنها را تغيير دادم و آنها بهتر شدند. چهار چيز عمده در اين زمينه نظر من را جلب کرد.

اولين چيز اين بود که همه آنها باور داشتند و پذيرفته بودند که يک بعد معنوي درون همه آنها وجود دارد. چيزي که اين زندگي را به ما مي بخشد، و اينکه معنويت موضوع عجيب و غريبي نيست. معنويت همان آگاهي است و نوعي هوشمندي که موجب مي شود ضربان قلب شما ادامه يابد. چيزي به ما زندگي مي بخشد. چيزي وجود دارد که از ذهن ما بسيار بزرگتر است و اراده آن از ذهن ما بسيار بيشتر است. اين ذهن به زندگي عشق مي ورزد عشقي بسيار بيشتر از عشق ما به زندگي. اين ذهن برتر خود دروني ماست. وقتي خواسته ما با خواسته او منطبق باشد، وقتي ذهن ما با ذهن او منطبق باشد، وقتي عشق ما به زندگي با عشق او نسبت به ما و زندگي منطبق باشد، آنگاه شروع به نشان دادن واکنش مي کند. لذا اين افراد با نيروئي نامرئي، ارتباط برقرار مي کنند، همانطور که انسان با همسر يا والدينش ، با فرزند يا حيوان خانگي اش ارتباط برقرار مي کند. آنها اوقاتي از روز را صرف تمرکز کردن، و برقراري ارتباط با ذهن برتر کردند، و خواستند که بار ديگر خود را تسليم نيروي زندگي بخش کنند. آنها دستورالعمل هاي قوي به آن دادند و درخواست کمک کردند. اين آگاهي اينقدر ما را دوست دارد که به ما ازادي مي دهد، لذا اگر ما بر رنج اصرار ورزيم اين نيرو نيز زندگي در رنج، به ما مي دهد و اگر بر شادي تاکيد ورزيم، بدن و زندگي ما را به نوعي سازماندهي مي کند که با خواسته مان منطبق باشد. اين اولين چيز مشترک در آنهاست.

دومين چيز مشترک، اين است که آنها مي دانند که عدم سازماندهي خودشان، در افکار و واکنش ها، موجب ايجاد اين بيماري شده است. ما در دو حالت ذهني زندگي مي کنيم: در بقا يا در خلق کردن. وقتي در حالت خشم، تهاجم، تنفر، قضاوت و ترس، نگراني و هراس، درد و رنج يا افسردگي هستيم، مواد شيميايي ناشي از استرس يا بقا حالت ذهني را فعال مي کند. مقدار زياد اين مواد شيميايي بر ژن ها اثر دارد که موجب بيماري مي شوند. هر بار که فکر ميکنيم، نوعي ماده شيميايي توليد مي کنيم. اگر يک فکر عالي داشته باشيم يا يک فکر نامحدود، مواد شيميايي ايجاد ميکنيم که موجب احساس عالي يا نامحدود مي شود. اگر افکار منفي يا غيرارزشمند داشته باشيم مواد شيميايي توليد مي کنيم که موجب مي شود حس منفي و بي ارزشي کنيم. لذا اين چيز غيرمادي که فکر ناميده مي شود، موجب ايجاد شرايطي در مغز مي شود که ماده اي شيميايي توليد مي کند و اين ماده به بدن مي گويد که درست مطابق افکار ما، احساسات داشته باشد. لحظه اي که به شيوه اي که فکر ميکنيم، به همان شيوه نيزحس ميکنيم، و در مقابل فکر کردن، به شيوه اي که حس مي کنيم را، آغاز مي کنيم، که موجب توليد مواد شيميايي بيشتري براي فکر کردن بيشتر، به شيوه اي که حس کرده ايم مي شود و اين يک چرخه ايجاد مي کند. اين حلقه فکر و احساس چيزي ايجاد مي کند که من آن را حالت بودن مي نامم. اين حالت چرخه اي از تفکر و احساس، و احساس و تفکر است که بارها رخ مي دهد و موجب مي شود که بدن اين حالت احساسي را بهتر از هوشياري ذهني به خاطر بسپارد.

سومين چيزي که بين آنها مشترک بود اين بود که آنها مي گفتند که بايد خودشان را دوباره بسازند. بايد فرد ديگري شوند. ديگر نمي توانستند همان فرد قبلي باشند. آنها فقط با متفاوت فکر کردن شروع به تغيير مغزشان کردند. ما مي توانيم آن را انجام دهيم. علم نوروساينس مي گويد ما مي توانيم مغزمان را هر گاه که چيزهاي جديد را مي آموزيم تغيير دهيم. اما مهمتر آنکه ما مي توانيم از نظر رواني شروع به تمرين کنيم. ما مي توانيم از نظر رواني، آن کسي را که مي خواهيم باشيم تمرين مي کنيم و با انجام اين کار، مغز را مجبور مي کنيم تا تابعيت ها، الگوها و ترکيب هاي جديد را بپذيرد. هر گاه باعث شويم تا مغز به طور متفاوت کار کند، ذهن جديدي را ساخته ايم.

آخرين چيزي که آنها در آن مشترک بودند و من آن را خيلي منحصر به فرد يافتم اين بود که، آنها لحظات طولاني زمان و مکان را از دست مي دادند، مي نشستند و اين آرمان جديد را خلق مي کردند. وقتي جشمانشان را باز مي کردند انتظار داشتند که يک ساعت بعد باشد! به عبارت ديگر، در تمرين ذهني شان اينقدر درگير مي شدند که زمان و مکان ناپديد مي شد. آنها از حالت بقا به حالت آفرينش حرکت مي کردند. در حالت آفرينش يا خلق، ما فارغ از خود مي شويم، خودمان را فراموش مي کنيم. در تصويرسازي کاربردي، اگر به راهبه ها نگاه کنيد و دعا و مراقبه را در نظر آوريد، بخشي از وجودمان که فعال مي شود قطعه پيشاني ناميده مي شود که مانند کنترل شدت صدا يا ولوم مغز است. وقتي قطعه پيشاني شروع به کار مي کند تمام مدارهاي ديگر و مغز را آرام مي کند و هيچ چيز ديگري در حال فعاليت نيست بلکه فقط يک فکر مصمم است. به طور ناگهاني آنها شروع به تجربه حالت نوع دوستانه دلسوزي، شادي و الهام و خوش نيتي مي کنند. چيزي که آنها نمي دانستند اين بود که لحظه اي که در حال انجام آن بودند، در حال شرطي سازي مجدد بدن به ذهن جديد بودند. آنها شروع به تغيير ژن و فعال کردن حالت ژني جديد، در نتيجه آن کردند و شفا در نتيجه آن حاصل مي شود.

در آزمايش هايي که روي راهبان بودايي انجام شد آنها يک الگوي موج مغزي به نام امواج گاما توليد کردند. وقتي امواج گاما وجود دارند که کاملا متصل و در حالت رواني يا flow باشيد. وقتي مغز در هماهنگي يا synchrony باشد، زماني که مدارها در مغز در حال توليد فرکانس يکساني هستند مي توانيم بگوييم که مغز از ديد کل نگر اکنون در حال کار کردن است. بخش هاي مغز در حال گفتگوي دروني هستند و مغز در اتحاد رواني است. در نتيجه موج گاما زماني وجود دارد که آن سيگنال هاي همسان باعث شوند تا مدارها شروع به تشکيل و حفظ مدار ها و ارتباطات جديدي کنند. هنگامي که راهبان از مراقبه بيرون آمدند و چند ساعت بعد بررسي شدند ديدند که هنوز همان الگوي گاما را دارند. نه تنها در حالت خوشي بودند، بلکه در يک حالت بنيادي از وحدت و يگانگي بودند که در آن نظم درونشان از محيط بيرونشان بسيار عظيم تر بود. اين تعريف من از سلطه يا mastery است.

هنگامي که ما وضعيت عصب شناسي، احساسي و شيميايي دروني را به خوبي حفظ کنيم هيچ چيزي در دنياي بيروني ما نمي تواند ما را از آن دور کند. وقتي الگوهاي يکپارچه دروني را توليد مي کنيم سيستم ايمني بسيار قوي مي شود. اين راهبان بيمار نمي شدند چون سيستم ايمني شان بسيار يکپارچه و منظم بود به طوري که بيماري نمي توانست در بدنشان باشد. سيگنالي که از سيستم عصبي مرکزي پايين مي آيد نظم شگفت انگيزي خلق ميکند که به بدن اجازه مي دهد که به روش هاي شگفت انگيزي وارد عمل شود و ذهن نميتواند مغز را تغيير دهد زيرا ذهن محصول مغز است. ذهن همان مغز در حال عمل است. از اين رو آنچه مغز و ذهن را تغيير مي دهد هشياري نام دارد.

جنبه غيرمادي ماست که از مغز و بدن براي توليد سطوح مختلف ذهن استفاده مي کند و اين تنها زماني است که واقعا هوشيار و خودآگاه باشيم . تنها زماني که متوجه آن مي شويم، مي توانيم تغييرات قابل توجهي را در زندگي مان به وجود آوريم.

اگر من مي خواهم بنشينم و وقتي براي تقليد از خالق زمان بگذارم، اگر مي خواهم مانند خدا باشم، اگر مي خواهم با ميدان کوانتوم که به تمام چيزها زندگي مي بخشد برابري کنم، اگر مي خواهم الوهيت را ابراز کنم و يک آفريننده باشم، بايد بدانم که افکارم به حساب مي آيند.

حال ديگر ما به عنوان قرباني محيط پيرامون زندگي نمي کنيم. اجازه نمي دهيم هر آنچه در آن بيرون است تغيير شيميايي داخلي را ايجاد کند و ما با آن رويداد همراه شويم يا بر اساس احساسمان واکنش نشان دهيم. در عوض ما کاري دروني انجام مي دهيم که تاثيري خارجي را ايجاد مي کند و به کاري که اينجا و آنجا انجام داديم، توجه مي کنيم.

اين محيط نيست که فکرمان را کنترل مي کند، فکر ماست که محيط را کنترل مي کند.




منبع: iranpsy.ir




ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

لکنت زبان در کودکان

واکنش هاي کودکان نسبت به مرگ

روش هاي آشنا کردن کودکان با احساساتشان

افسردگي در نوجوانان را با اين علايم تشخيص دهيد

ترس هاي تخيلي کودکان را چگونه کنترل کنيم

تا چه سني بايد موبايل و تبلت را از کودکان دور نگه داريم

چطور به حرف زدن کودکمان کمک کنيم

9 علامت نشان دهنده بدرفتاري و سوء استفاده از کودکان

چرا خواب نمي بينم ؟ براي خوب خوابيدن چه کنم؟

گلي که دشمن استرس است

درمان ناخن جويدن با چند روش ساده و موثر

مزاج مغز شما سرد, گرم, خشک يا تر است؟

کاهش علايم شيزوفرني با مکمل هاي غذايي

کاهش ابتلا به افسردگي با زود بيدار شدن و تغيير عادت هاي صبح

راه هاي پيشگيري از فروپاشي عصبي و کنترل اعصاب در مشکلات

استرس و اضطراب شديد داريد اگر اکثرا اين علايم جسماني را تجربه مي کنيد!

9 علامت نشان دهنده بدرفتاري و سوء استفاده از کودکان

ناخن جويدن در مورد شخصيت شما چه مي گويد + روش درمان

راه هاي پيشگيري از فروپاشي عصبي و کنترل اعصاب در مشکلات

چطور به حرف زدن کودکمان کمک کنيم

تا چه سني بايد موبايل و تبلت را از کودکان دور نگه داريم

5 قدم براي روبرو شدن با خاطرات ترسناک و پشت سر گذاشتن آن ها

افسردگي چه تاثيري بر ميل جنسي مي گذارد؟

کاهش ابتلا به افسردگي با زود بيدار شدن و تغيير عادت هاي صبح

کاهش علايم شيزوفرني با مکمل هاي غذايي

ترس هاي تخيلي کودکان را چگونه کنترل کنيم

درمان ناخن جويدن با چند روش ساده و موثر

افسردگي در نوجوانان را با اين علايم تشخيص دهيد

گلي که دشمن استرس است

روش هاي آشنا کردن کودکان با احساساتشان

چرا خواب نمي بينم ؟ براي خوب خوابيدن چه کنم؟

چگونه از افسردگي پس از سقط جنين پيشگيري کنيم

آنچه درباره آزمايش اعتياد نمي‌دانستيد

با اين روش ترمز استرس را بکشيد

افسردگي در کمين کودکان چاق

واکنش هاي کودکان نسبت به مرگ

آموزش مهارت هاي مقابله با استرس

لکنت زبان در کودکان

الکسي تيميا alexithymia چيست و چه ارتباطي با مشکلات روحي دارد؟

چرا پزشک ها بيشتر از هر شغل ديگري خودکشي مي کنند؟

عکس پروفايل شما چه حقايقي را در مورد شخصيت تان بر ملا مي کند؟

چرا ستاره هاليوود تماشاي کارتون سيندرلا را براي دخترش ممنوع کرد؟

چرا بيماري هاي روحي و رواني در بين دانشجويان فزايش يافته؟

افسردگي چيست؟

آيا شما هم وسواس داريد؟

دليل و درمان حرف زدن در خواب

افسردگي در مردان چه تفاوتي با افسردگي در زنان دارد؟

کاهش استرس با ماساژ نقاطي خاص در بدن

آيا آلزايمر ارثي است؟

درمان موثر دردهاي مزمن با بخشيدن ديگران!!