بزرگنمايي:
چه خبر - ٤٠ روز از صبح شوم ايستگاه هفتخوان گذشت اما...آدينه سياهي که ٤٨ نفر زنده زنده در آتش سوختند و خاکستر شدند. جهنم هفتخوان، کشور را عزادار کرد. حالا با فرارسيدن چهلمين روز جانباختگان اين حادثه دوباره تبريز سياهپوش شده است. چهل روزي که آسمان دلهايشان ابري ابريست. چهل روز از رفتنشان ميگذرد. روزها را چه غريبانه به شب رساندند. فريادهايشان را در سينه خفه کردند و اشک را خوراک روز و شب کردند. چه سخت است در دل گريستن و به زبان هيچ نگفتن. امروز چهل روز غروب شد ولي باور نميکنند رفتنشان را . باور نميکنند نبودنشان را . چهل روز گذشت؛ هر ثانيه که دلشان هواي ديدار عزيزانشان را ميکرد غم دوريشان را بر سر مزار يا ديدن قاب عکسش روي ديوار تسکين دادند. از امروز تا جمعه مراسم يادبود قربانيان حادثه قطار تبريز- مشهد در مساجد و هيأتهاي مذهبي تبريز و شهرهاي اطراف بازهم بر در و ديوار رنگ ماتمزده. ماتمي که براي ٥ خانواده آذربايجاني سنگينتر است. همانها که هنوز هم اثري از عزيزانشان پيدا نشده تا اين روزها بر سر مزار حاضر شوند. روايتي از آدينه سياه هفتخوان چنددقيقه مانده بود به هشت صبح جمعه پنجم آذرماه که خبر برخورد دو قطار مسافربري در حوالي سمنان روي خروجي خبرگزاريها نشست. خبرها کوتاه بود و تلخ: « خروج چهار واگن از ريل. حريق گسترده در تعدادي از واگنها، کشته و زخمي شدن تعداد نامعلومي از مسافران، مشکل در امدادرساني، صعبالعبور بودن منطقه، سرماي شديد و يخزدگي و آتشي که با گذشت چند ساعت از وقوع حادثه هنوز هم زبانه ميکشيد و قربانيان بيشتري را طلب ميکرد.» تناقضها در اعلام تعداد کشتهشدگان و مجروحان اين حادثه هم زياد بود. هرلحظه خبري از اين حادثه دلخراش منتشر ميشد. کسي درست نميدانست که در جهنم هفتخوان دقيقا چه خبر است، اما خبرها نگرانکنندهتر از قبل شده بود. تا اينکه عباس آخوندي، وزير راه پس از حضور در جلسه مديريت بحران استان سمنان به ميان خبرنگاران آمد تا براي نخستين بار 9ساعت پس از وقوع اين حادثه تعداد دقيق تلفات تصادف دو قطار مسافربري را اعلام کند.او تعداد مصدومان اين حادثه را ١٠٣ نفر اعلام کرد و در آخرين ساعت روز جمعه از سوي معاون سازمان امدادونجات تعداد کشتهشدگان اين حادثه ٤٥ نفر اعلام شد. هرچند اين آمار بازهم تغيير کرد و تعداد نهايي قربانيان حادثه هفتخوان به ٤٨ نفر رسيد. علت حادثه، مقصر اصلي و دستگيري متهمان يک لحظه غفلت، يک اشتباه يک آن فراموشي به قيمت از دست رفتن جان ٤٨ نفر. کميته بررسي يک نفر را مقصر اصلي حادثه اعلام کرد. اما پيش از آن به دستور مقامات قضائي استان سمنان ٣ نفر در ارتباط با اين حادثه بازداشت شده بودند. چند روز بعد هم يک نفر ديگر در اين ارتباط دستگير شد تا تعداد متهمان بازداشت شده اين پرونده به ٥ نفر برسد. پروندهاي که حداقل ٤٨ خانواده در انتظار رسيدگي به آن هستند، اما مقامات قضائي استان سمنان بهرغم تأکيد رئيس قوه قضائيه بر رسيدگي فوري و برخورد قانوني سريع با مقصران اين حادثه، هنوز اقدام مشخصي براي پيگيري اين پرونده انجام نداده است. حالا ٤٠ روز است که آذربايجان در غم از دست دادن فرزندانش به سوگ نشسته. داغ آتش هفتخوان هنوز براي مردم تبريز سرد نشده است و صحبت کردن را برايشان سخت ميکند. بهخصوص براي آنهايي که خبري از عزيزانشان ندارند. همان ٥ خانوادهاي که در اين مدت منتظر بودند تا شايد از ميان آهنپارهها و خاکستر آن قطار جهنمي رد و نشاني از دلبندانشان پيدا شود، تا شايد مرهمي باشد بر دل داغديدهشان، اما هيچ خبري نشد. حتي يک تکه لباس يا وسيلهاي که بتوان ياد و خاطره آنها را زنده نگه داشت. هيچ اثري از آنها پيدا نشد تا امروز در مراسم چهلمين روز جانباختگان حادثه قطار تبريز – مشهد ٥ خانواده برسر مزار خاليشان حاضر شوند و سوگواري کنند. مزاري براي ياد مادر «هرچه رفتيم به دربسته خورديم. هيچ اثري نبود. دو بار به سمنان رفتيم، به نتيجهاي نرسيديم. استانداري خيلي پيگيري کرد آن هم بينتيجه بود. دو روز پيش به ما گفتند آنها سوختند و دود شدند و رفتند. حتي خاکستري هم از آنها بهجا نمانده. هيچ چيزي پيدا نشده و بايد يادشان را در دل زنده نگه داريم.» اينها را حامد پسر يکي از قربانيان حادثه هفتخوان به «شهروند» ميگويد. يکي از همان ٥ خانوادهاي که امروز بايد بر سر مزارهاي خالي حاضر شوند. او مادر ٦٠ سالهاش را در اين حادثه از دست داده. پسر کوچک خانواده از اين دوري ٤٠ روزه ميگويد: «فاطمه علي شاهي، مادر من بود، ما دو برادريم و من پسر کوچکتر، دلم براي مادرم خيلي تنگ شده، اما خب چه کار ميشود کرد. دلم از اين ميسوزد که هيچ نشاني از مادر پيدا نشد. چند بار لاشههاي قطار را تجسس کردند. حتي در استانداري به ما گفتند که تا شعاع چند متري محل حادثه را وجب به وجب گشتهاند، اما هيچ اثري از مادر پيدا نکردهاند. نه از مادر و نه از رضا پسر حاج علي. انگار دود شدند. خيلي ناراحتکننده است. اينها ميهمان امام رضا بودند. شايد هم مشيت خداوند اينگونه بوده که مادر من در راه زيارت امام رضا(ع) اينگونه فدا شود.» حامد مرتضوي درپاسخ به اين پرسش که تاکنون شکايت براي پيگيري و برخورد با مقصران اين حادثه در مراجع قضائي مطرح کردهاند، ميگويد: «همان روز اول يک شکايتنامه پر کرديم، اما در اين مدت درگير کارهاي مادر بوديم. پيدا شدن اثري از او براي ما مهمتر از شکايت بود. البته اطلاع داريم که چند نفري را دستگير کردهاند، اما اينکه مراحل اين پرونده به کجا رسيده و قرار است با مقصران اين حادثه چه برخوردي شود را خبر نداريم.» پسرم در هفتخوان ماند «علي عبدپروردگار» هم همسر و تنها فرزندش را در حادثه هفتخوان از دست داده است. او هم ٤٠ روز است که منتظر خبري از رضاست. رضا فقط ٦سال داشت و آنطور که گفته ميشود در لحظه حادثه در آغوش «عاطفه عليشاهي» بوده است. حاج علي از آن روز به بعد حالش تغيير کرده، چند بار براي پيدا کردن پسرش به سمنان رفته، به ايستگاه هفتخوان محل حادثه تا شايد خودش نشاني از رضا پيدا کند، اما او هم مثل ٤ خانواده ديگر بايد امروز بر سر مزاري سوگواري کند که اثري از پسرش را در خود جاي نداده. سوگي که براي او هنوز هم سنگين است. «رضا بالام سني ٩ ئيل انتظاردان سورا امام رضادان هديه اليم ٦ ئيل عمرالدين امام رضا يولوندا مني تک گويوب گدين»« رضا جان پسرم بعد از٩سال انتظار و توسل به امام رضا تورو داد بهم ٦سال عمر کردي و تو راه امام رضا منو تنها گذاشتي و رفتي» اينها جملاتي است که پدر رضا هر روز در سوز از دست دادن تنها فرزندش زمزمه ميکند. حاج علي از روزهاي سخت زندگي پس از رفتن عاطفه و رضا به «شهروند» ميگويد: «هفتخوان همه هست و نيستم را از من گرفت. زنم و تنها فرزندم. ما ٩سال همه کاري کرديم که بچهدار شويم. از امام رضا خواستم. خدا هم به ما يک پسر داد. آقا خودش عنايت کرد و ما هم اسمش را گذاشتيم رضا. او ٦ سالش بود و با مادرش زائر امام رضا(ع) بودند. من رفته بودم کربلا و قرار شد وقتي برگشتم بروم مشهد تا با هم براي ايام آخر ماه صفر در مشهد باشيم. اما حيف که آنها رفتند و من ماندم. عاطفه و رضا رفتند. خوب هم رفتند، امام رضا خودش آنها را شفاعت ميکند. من ماندهام با دو تا سنگ قبر يکي در تبريز آن يکي هم در هفتخوان. قبر اصلي پسر من هفتخوان سمنان است. «وادي رحمت» تبريز فقط جاي سنگ قبر اوست. وقتي چيزي از پسرم پيدا نشده. ٤٠ روز است که پيگير هستم تا تکليف من را روشن کنند. نه چيزي از رضا به من تحويل دادند و نه گواهي فوت. تازه روز سهشنبه ١٤ ديماه از استانداري با ما تماس گرفتند که گواهي فوت رضا صادر شده است. اگر چهلم اينها نبود، بازهم اين کار را نميکردند. از دفتر امام جمعه تا استانداري، فرمانداري و پزشکي قانوني همهجا رفتم تا گواهي فوت رضا را بگيرم، اما تا صبح سهشنبه هيچ خبري نبود. حوالي ظهر از طرف استانداري به من و ٤ خانواده ديگر اعلام شد که گواهي فوت صادر شده است. هرچند از پسرم چيزي باقي نمانده است، اما لااقل با اين گواهي فوت دلم راضي ميشود تا سنگ قبري هم براي رضا کنار مزار همسرم بگذارند.» قطعه قربانيان حادثه هفتخوان در« وادي رحمت تبريز» تبريز از امروز تا جمعه عزادار است. همه جاي شهر تابلو و اعلاميه مراسم چهلم ديده ميشود. از چند روز پيش بعضي از خانوادهها کارت دعوت براي شرکت در اين مراسم بين اقوام و آشنايانشان پخش کردهاند. عدهاي هم که مثل ما از چند طرف عزادارند، کارشان بيشتر است. خيلي از مردم تبريز در اين چند روز درگير برگزاري اين مراسم هستند. حال و هواي شهر دوباره عوض شده است. اينها را اکبري به «شهروند» ميگويد. او که سه نفر از اقوام و آشنايانش در حادثه هفتخوان جان باختند از حال و روز اين روزهاي خانوادههاي داغدار تبريزي ميگويد: «مراسم بايد آبرومند باشد. از مسجد گرفته تا سالن غذاخوري، هيأت و سر مزار همه چيز بايد آماده باشد. در تبريز رسم است که تا چهلم هر پنجشنبه شب مراسمي براي فاتحهخواني برگزار ميشود و سفره احساني هم پهن ميشود. اين کارها آداب و رسوم خاصي دارد. همه اينها بايد به بهترين شکل ممکن انجام شود. البته مدير آرامستان وادي رحمت تبريز خيلي همکاري کرد. يک قطعه به جانباختگان اين حادثه اختصاص داد و حتي سنگ قبرهاي شکيلي هم براي مراسم چهلم آماده کردند، بدون آنکه صحبتي از پول بکنند.» او ادامه ميدهد: «از امروز تا جمعه هم که چهلم اين افراد است. امروز چهلم پسر داييام «عرفان سعادتي» است. فردا در «باسمنج» هم مراسم چهلم حسين فاريابي است، جمعه هم مراسم «حاج مهدي» است. خيليها در تبريز مثل ما درگير چند مراسم هستند. تبريز عزادار است.»
منبع: روزنامه شهروند