عقيمکردن اجباري زنان کارتنخواب معتاد!!!
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - عقيم سازي در هتل کارتنروزنامه شرق - شهرزاد همتي: در شرايط جامعهاي که به تب بند است، در دنيايي که آدمها با ديدن عکسها قلبشان به تپش درميآيد و يک هفته در تبوتاب آن عکس فضاي مجازي را منفجر ميکنند، طبيعي است که زير اين بمبارانها مسئولان براي ديدهشدن و منتشرشدن عکسهايشان در محل حادثه حضور پيدا کنند و به دنبال چاره باشند. آنها ميخواهند سهمي از دنياي مجازي را براي خود داشته باشند؛ اتفاقي که پس از انتشار عکس گورخوابها افتاد، نيز از همين دست بود. عکسها دستبهدست و قلب فشرده ميشود و بعد از مدتي تمام؛ و هيچکس فکرش را هم نميکند که فرقي بين گورخواب و خيابانخواب نيست؛ زيرا هر دوِ آنها يک واژه را يدک ميکشند و آن کارتنخوابي است. در اين توفان فضاي مجازي عدهاي هم به دنبال گرفتن ماهي از آب گلآلودند. آنها که ميخواهند تسويهحساب سياسي کنند، به صحنه وارد ميشوند. بعد با يک واژه که از دهان کسي درميآيد، دوباره انگشت اتهام به سوي يکديگر نشانه ميروند. اين بار نوبت «عقيمسازي» است. کسي پيشنهاد عقيمسازي ميدهد؛ مسئلهاي که پيشازاين هم بارها دربارهاش صحبت شده بود و باز هم ديوار کوتاه معاونت زنان است که نشانه ميرود. آن هم به بهانه سؤالي که خبرنگاري در سال ٩٤، درست يک سال پيش از کشف فاجعه گورخوابي پرسيده بود. از مولاوردي پرسيده بودند که براي عقيمسازي زنان کارتنخواب اچآيوي مثبت چه بايد کرد و او در پاسخي که نه تأييدکننده و نه تکذيبکننده بود، پاسخ داد: «دولت هنوز برنامه مشخصي براي اين موضوع ارائه نداده است و- اگر قرار بر چنين برنامهاي باشد- قطعا اين برنامه بايد از سوي وزارت بهداشت بررسي و ارائه شود؛ اما دراينباره بحثهايي در جريان است». اما چه بهتر که از اين بازي بهرهبرداري سياسي نشود. دوباره قضيه گورخوابها فراموش شده و ماجرا رنگ و بوي سياسي به خود ميگيرد و اين همان آسيب اصلي است که دامن آسيبهاي اجتماعي کشور را آلوده ميکند. در اين شرايط کسي از خود سؤال نميکند سرنوشت کودکان کارتنخواب که در کنار خيابانها از سوءتغذيه ميميرند و ما براي يادبودشان در پارکها شمع روشن ميکنيم، چه ميشود؟ اين سؤالي است که از آسيبشناسان اجتماعي پرسيدهايم. زهرا رحيمي، مديرعامل جميعت مردمي دانشجويي امام علي، در گفتوگو با «شرق» بيان ميکند: «عقيمسازي بد نيست. دوستاني که اين قضيه را بزرگ کردهاند، ماجرا را به سمتوسوي سياست سوق دادهاند. آنها قصدشان تخريب چهره معاونت زنان رياستجمهوري است. دوستان ما فعال اجتماعي نيستند و تابهحال يک بچه کارتنخواب نديدهاند؛ اما نظر کارشناسي ميدهند. سؤال من اين است که آيا روزنامهنگار، کاريکاتوريست تخصص اظهارنظر درباره مسائل پيچيده را دارند يا نه؟ ماجرا اينجاست که بحث عقيمسازي معتادان پيشازاين هم مطرح بوده و ما هم دنبالش بودهايم؛ اما شما ميدانيد که مطابق کنوانسيونهاي بينالمللي بچهداشتن و داشتن رابطه جنسي جزء آزاديهاي فردي محسوب ميشود و کسي نميتواند اين حق را از کسي سلب کند؛ اما مسئله اينجاست که بسياري از زناني که ما در سازمانهاي مردمنهاد به آنها خدمات ميدهيم، خودشان مايل به عقيمسازي هستند و داوطلبانه نميخواهند بچهدار شوند. آنها اين را بهخوبي ميدانند که ديگر شرايط بچهدارشدن را ندارند». وي ميافزايد: «آنها حتي براي نطفهکشي هم حاضر نيستند که وارد رابطه شوند و خيلي وقتها به خاطر شرايط تن به اين قضيه ميدهند. هرچه باشد آنها هم مادر هستند. خيلي وقتها با مادري روبهرو شديم که پنهاني به ما خبر داده، ميخواهند کودکش را بفروشند و از ما خواسته که بچه را به بهزيستي بفرستيم؛ اما الان از لحاظ قانوني و اجرائي اين قضيه را نميتوان اجرا کرد؛ اما چه اشکالي دارد به صورت داوطلبانه کساني را که کارتنخواب و معتاد هستند، عقيم کرد؟ همه ما بهخوبي ميدانيم که بسياري از آنها در روز به چندين رابطه تن ميدهند. آنها هر روز با يک نفر هستند و حاضر به تنفروشي ميشوند تا در ازاي آن هزينه موادشان را تهيه کنند. براي همين هم احتمال بچهدارشدنشان خيلي بالاست. از آن طرف هم اگر جامعه از آنها حمايتي نميکند، دستکم ميتواند کمکشان کند که بچهدار نشوند و کودک ديگري را در اين چرخه وارد نکنند. من شنيدهام که در کشورهاي ديگر خيريههايي هستند که به صورت رايگان اين خدمات را به زنان معتاد کارتنخواب ارائه ميدهند و آنها را توبکتومي ميکنند. ما از عصر مواد صنعتي صحبت ميکنيم. در اين دوره ترککردن استفاده از مواد صنعتي و به آغوش خانواده بازگشتن بسيار دور از واقعيت است. اين مسئله را در ذهن داشته باشيم که زنان زيادي هستند که کودکان خود را به بهزيستي سپردهاند و بعد از ترک مواد دوباره کودک خود را از بهزيستي پس گرفتهاند و الان ميبينيم کودک آنها با انواع آسيبها روبهرو است. درحالحاضر وجود مواد صنعتي راه ترک و برگشت يک زن را خيلي سخت ميکند. درحالحاضر آمار برگشت اين زنان به زندگي تنها حدود پنج تا ١٠ درصد است؛ بنابراين اگر بخواهيم با واقعيت به صورت عريان و منطقي روبهرو شويم و نخواهيم احساساتي برخورد کنيم، واقعيت اين است که قضيه به نفع زنان و کودکي است که به دنيا نميآيد». سيدحسن موسويچلک، مددکار اجتماعي، در نظري متفاوت ميگويد، نميشود به هر دليلي حق پدر يا مادرشدن را از افراد گرفت. چلک به «شرق» ميگويد: «ايجاد يک مشکل نميتواند مادر را از امکان مادرشدن محروم کند؛ مگر آنکه به استناد قوانين اين مسئله ذکر شده باشد. معتادبودن نميتواند دليلي براي عقيمشدن باشد. مخالفت با اين مسئله براي اين است که نميشود اين حق بديهي را از افراد سلب کرد. فرد معتاد يک روز ممکن است که به زندگي برگردد؛ مگر اينکه موارد خاصي وجود داشته باشد.» وي درباره راه جايگزين عقيمسازي بيان کرد: «عمدتا درباره اين گروه از افراد برنامههاي کاهش آسيب بيشترين اثربخشي را ميتواند داشته باشند و با اين برنامهها ميشود به آنها کمک کرد و اطلاعات كسب کرد و اين بهترين راه براي حل اين مشکل خواهد بود». عباس ديلميزاده، مديرعامل مؤسسه تولد دوباره، نگاه متفاوتي به بحث عقيمسازي کارتنخوابها دارد، او به «شرق» ميگويد: «من همين الان سه مادر باردار معتاد دارم که يکي از آنها زايمان کرده و اولين نوزادش را به دنيا آورده، ٢٠ روز است که پاک است و ميخواهد فرزندش را نگه دارد. دو مادر معتاد و باردار ديگر بهزودي زايمان ميکنند و آنها هم مثل نفر قبلي نوزادشان را پاک به دنيا خواهند آورد؛ بنابراين سيستم رفاه اجتماعي بايد بهموقع و در زمان خودش کارش را شروع کند. وقتي که ما معتاد را از محله و منطقه طرد ميکنيم، وقتي که اجازه نميدهيم برنامههاي کاهش آسيب و برنامههاي حمايتي در مناطق مختلف شهري گسترده و پراکنده شود تا بتواند معتاد کارتنخواب و داراي رفتار پرخطر را حمايت كند، آن موقع است که براي پيداکردن راهحل دنبال راههاي عجيب ميگرديم. براي حل مسئله بايد آن را درست فهميد. ما با دو موضوع مواجه هستيم؛ اول اينکه يک معتاد مصرفکننده چرا تبديل به يک معتاد کارتنخواب ميشود، هرچقدر بتوانيم راهحلي پيدا کنيم که يک معتاد مصرفکننده كه در بستر جامعه و خانواده در حال زندگي است، ديرتر طرد شود، آن سيستم رفاه اجتماعي بهتر و درستتر عمل کرده است؛ اما آيا ما براي اين مسئله راهحلي داشتهايم؟ خير. در ٣٠ سال گذشته فاصله زماني اينکه يک نفر براي اولينبار مصرف کند تا زماني که کارتنخواب شود، کوتاه و کوتاهتر شده است؛ معنايش اين است که يک مصرفکننده مواد تبديل به يک معتاد کارتنخواب ميشود و براساس همين مدل تعداد زيادي کارتنخواب در سطح جامعه توليد ميشود». ديلميزاده تصريح ميکند: «مسئله دوم اين است ما نتوانستيم درست عمل کنيم و يک معتاد مصرفکننده را تبديل به يک معتاد طردشده و کارتنخواب کرديم. بايد چه کرد؟ آيا بايد عقيم کنيم؟ آيا بايد از توليد فرزند بهواسطه آنها جلوگيري کنيم؟ يا برنامههاي کاهش آسيب يا حمايت اجتماعي براي اين فرد در همان منطقهاي که زندگي ميکند تهيه کنيم؟ فراموش نکنيم با يک انسان مواجه هستيم، وقتي ميخواهيم براي يک انسان برنامهريزي کنيم، آن وقت فرمولهاي رياضي پاسخ درستي براي حل اين مسئله نيست، اينکه ما بدانيم اين افراد در آينده فرزنداني خواهند داشت که جامعه ما را دچار مسئله ميکنند، به حل ماجرا کمک نميکند. سؤال اين است که جامعه براي آن فرد چه کرده است؟ آن جامعهاي که فرد را از خودش دور ميکند و ميگويد من حاضر نيستم در محله خودم براي معتاد برنامهاي داشته باشم، نتيجه تفکرش تبديل ميشود به اينکه فردي گورخواب شود يا افرادي به اين فکر بيفتند كه اين فرد حق فرزندآوري نداشته باشد، اين دو نوع تفکر از نظر ايدئولوژيک و تئوريک دو مبناي متفاوت دارد، اگر بخواهيم به مبناي ريشهاي آن اشاره كنيم و بدون هيچ تعارفي از آن حرف بزنيم، اين تفکر دقيقا همان تفکري است که درنهايت به اين نتيجه ميرسد که معتاد را بايد به دريا ريخت. معتاد را بايد در جايي ايزوله کرد و نبايد در سطح و پيرامون باشد. بايد فکر کنيم ريشه چنين تفکري درنهايت ما را به ريختن آنها به دريا وادار ميکند». موضوع عقيمکردن اجباري زنان کارتنخواب معتاد سال گذشته مطرح شده و بعد از آن با واکنش منفي فعالان حقوق زنان و همچنين مسئولان وزارت بهداشت مواجه شد و وزير بهداشت اين عمل را مخالف با «کرامت انساني» دانست و آن را منتفي كرد.
منبع: روزنامه شرق
-
شنبه ۱۱ دي ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۹:۳۵ AM
-
۱۶۳ بازدید
-
-
چه خبر