تجربه ملبورن در انتظار اهواز؟
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - تنگينفس شديد در اهوازصدرا محقق: از پاييز سال ٩٢ بود که با اولين بارش باران پاييزي در برخي شهرهاي خوزستان و بهويژه اهواز، افراد زيادي دچار تنگينفس شديد و راهي بيمارستانها ميشدند.پس از اولين مورد اين ماجرا خيليها حرف از باران اسيدي به ميان آوردند اما شواهد و آزمايشهاي انجامشده بهوضوح اثبات ميکرد چنين نظريهاي درست نيست. اين ماجرا پاييز سالهاي بعد هم با اولين بارش رخ داد و دوباره و دوباره جمعيت زيادي دچار تنگينفس و راهي بيمارستانها شدند. در همان سال اول پس از بروز اين پديده، خبرنگار «شرق» براي نوشتن گزارش پيرامون موضوع راهي اهواز شد. در گزارشها و گفتوگوها با مسئولان استان خوزستان و همچنين متخصصاني که روي اين موضوع کار ميکردند، ابعاد مختلف ماجرا بررسي شد. اگر چه هيچکس به صورت قطعي دراينباره نظري نداشت، بااينحال رئيس اداره کل محيط زيست استان خوزستان، يک متخصص ايمونولوژي را به «شرق» معرفي کرد که به صورت مشخص در حال کار روي اين ماجرا بود. دکتر محمدعلي عصارهزادگان که آن روزها ساکن اهواز بود، دراينباره نظريات متفاوتي داشت که همان موقع در قالب گفتوگويي مفصل در «شرق» منتشر شد. او معتقد بود چيزي که در خوزستان در حال بروز است، پديدهاي است تحت عنوان آسم و تنگينفس بعد از باران و توفان و رعدوبرق يا thunderstorm asthma. بااينحال اين نظريه آن موقع به صورت قطعي مورد تأييد مسئولان واقع نشد. بهار و تابستان امسال مسئولان اين استان که کميتهاي با عنوان «تيم تحقيقاتي منشأيابي علت ايجاد مشکلات تنفسي در اهواز» تشکيل دادهاند، دراينباره اظهاراتي کردند. بااينحال سه روز پيش با انتشار خبري درباره مرگ شش شهروند استراليايي در شهر ملبورن به دليل آسم پس از توفان، دوباره نگاهها به سمت اين پديده جلب شد؛ آيا ممکن است چنين اتفاقي در اهواز و خوزستان نيز رخ دهد؟ براي واکاوي همين موضوع بار ديگر به سراغ دکتر محمدعلي عصارهزادگان، نظريهپرداز در زمينه آلايندههاي گياهي و قارچي (بيولوژيک)، رفتهايم. عصارهزادگان که متخصص ايمونولوژي و مولکولار آلرگولوژي و عضو هيأتعلمي مرکز تحقيقات ايمونولوژي دانشگاه علوم پزشکي ايران و عضو بنياد ملي نخبگان رياستجمهوري است، توضيحاتي مفصل را دراينباره به «شرق» ارائه داده که متن کامل آن در ادامه آمده است: در سال ١٣٩٢ پس از تحقيقات روي جمعيتي از بيماران که بعد از بارندگيهاي ابتدايي آبانماه ٩٢ دچار تنگينفس شديد شدند، با بررسي شرايط آبوهوايي و تحقيقاتي که در زمينه آلرژنهاي تنفسي در اهواز انجام دادم، فرضيه آلايندههاي گياهي و قارچي (بيولوژيک) را بهعنوان عامل احتمالي اين بحران تنفسي مطرح کردم. چنين فرضيهاي شايد حدود يک ماه بعد از وقوع حادثه براي بسياري از افراد به نظر پذيرفتني نبود، حال آنکه در آن زمان احتمال وجود باران اسيدي و آلايندههاي ديگري مانند دياکسيد گوگرد، ترکيبات ازت و بهطورکلي آلايندههاي نفتي، گازي، صنايع فولاد و توسعه نيشکر بيشتر مطرح بود. در آن زمان به تفصيل در روزنامه «شرق» مورخ نوزدهم آذرماه ٩٢ که البته در روزنامههاي ديگر و برخي سايتها نيز انعکاس داشت، علل احتمالي وقوع چنين رويدادي تشريح شد. در آن زمان فرضيه آلايندههاي گياهي مطرح شد؛ مبني بر اينکه بارندگي در آبان ماه در شهر اهواز، جايي که ساکنان آن سالها در معرض انواع آلايندههاي صنعتي بودهاند و داراي ريهاي حساس و تحريکپذير هستند، در فصل اوج تراکم گرده گياهان آلرژيزا، ساکنان در معرض گرده گياهان يا اسپور قارچها قرار ميگيرند. در اين ميان رطوبت بالا و باران موجب شوک اسموتيک و خردشدن دانههاي گردهها و تبديل آنها به تعداد زيادي قطعات کوچک محرکي خواهد شد که ميتواند به عمق ريههاي فرد بيمار که از قبل سابقه آلرژي داشته است، نفوذ کند. همه گزارههاي سناريوي بالا براساس مطالعات علمي بوده و بعضي از آنها نيز بهطور تجربي آزمايش شدهاند و علاوه بر اين با نتايج وقايعي مشابه که از حدود بيش از ٢٠ سال پيش در مناطق مختلف جهان گزارش شده است، مقايسه شد. بنابراين همانطور که ميبينيد، فرضيه مطرحشده براساس مستندات بوده و امسال همانطور که در نظرات کارشناسان و مسئولان ذيربط به چشم ميخورد، با رد صريح عوامل ديگر، همگي احتمال تأثير گرده گياهان يا اسپور قارچها را نسبت به بقيه عوامل قويتر ميدانند. اما آنچه در اين ارتباط شايان ذکر است در ادامه بيان ميشود: ١- با توجه به نتايج تحقيقات چندينساله من که در ژورنالهاي معتبر بينالمللي نيز انتشار يافته است، براساس الگوي آلرژنها و نوع گياهان آلرژيزاي شايع در اهواز، در فصل پاييز به نظر تراکم گردهها بسيار بيشتر از فصل بهار است و به موازات آن نيز مراجعات بيماران مبتلا به آلرژي فصلي به پزشکان در فصل پاييز بيشتر از فصل بهار است. براي بررسي اين فرضيه اکنون دستگاههاي نمونهبرداري از هواي تنفسي در شهر اهواز مشغول به کار بوده و انشاءالله در آينده ميتوانيم بررسي دقيقتري از الگوي گردهها و اسپور قارچها در اين شهر داشته باشيم. مضاف بر آنکه نبايد فراموش کنيم در اهواز شروع بارندگي و افزايش رطوبت نسبي هوا در ماه آبان و اوايل آذر بوده و به طور معمول در اهواز در فصل ارديبهشت و خردادماه که اوج گردهافشاني گياهان بهاري است، بارندگي وجود نداشته و رطوبت نسبي هوا اندک است. ٢- گردهافشاني گياهان در همه شهرها امري طبيعي و بديهي است. در اين شهرها نيز در فصل بهار و پاييز مراجعات بيماران مبتلا به آلرژي فصلي به متخصصان افزايش درخورتوجهي دارد اما آنچه شهر اهواز و برخي ديگر از شهرهاي جنوبي استان خوزستان را از بقيه مکانها متمايز ميکند، آن است که در هيچ شهري همانند اهواز يا آبادان آلايندههاي صنعتي و نفتي اين مقدار بالا نيست؛ يا اينکه در نزديکي کدام شهر ايران هرساله صدها هکتار مزارع نيشکر را ميسوزانند و دود ناشي از آن را مردم تنفس ميکنند؟ درواقع تأکيد ميکنم در اهواز مجموعهاي از شرايط، باعث بروز چنين مشکلي شده است؛ به اين مجموعه توجه کنيد: رطوبت بالا، اوج گردهافشاني، فرد آلرژيک و يک ريه تحتتأثير سالهاي متمادي آلايندههاي صنعتي و غيرصنعتي؛ اينها همه ميتوانند قطعات يک پازل باشند. مضاف بر اينکه وقوع توفانهاي گردوغباري که سالهاست بهعنوان يک ميهمان ناخوانده همنشين ساکنان اهواز شده است در کجاي ايران به اين شدت وجود دارد. ٣- اما درباره گياه کنوکارپوس (که گفته ميشودگردهافشاني آن عامل اصلي اين مشکل تنفسي در شهروندان است)؛ با توجه به بحث و جدلهاي بسياري که در اين چند ماه ميان مسئولان در منطقه روي داده است، بهطوريکه گروهي نقش آن را بهکلي رد و برخي به صراحت بر نقش آن تأکيد ميکنند، بايد روشن کنم اينجانب بهعنوان فردي که سالهاست در زمينه شناسايي و تعيين مشخصات ايمونوشيميايي و مولکولي آلرژنهاي گياهي فعاليت کردهام، به نظرم بدون تحقيقات و بررسي گرده اين گياه از نظر آلرژيزايي و همچنين تراکم اين گرده در اتمسفر اهواز نميتوان اين احتمال را اثبات يا رد کرد. البته لزوم اين بررسي و تحقيق را شخصا و حضورا با برخي از مسئولان مطرح کردم و درحالحاضر گروههاي تحقيقاتي مختلف در دانشگاه علوم پزشکي جنديشاپور اهواز درباره جنبههاي مختلف اين فرضيه در حال تحقيق و پژوهش هستند. بههرحال آنچه مسلم است نتايج تحقيقي خودجوش روي اين گياه حاکي از آن است که اين گياه در فصل گردهافشاني که دورهاي از آن مقارن با فصل پاييز است، به دليل حجم زياد و چشمگير گلدهي و پوشش حدود ٦٠درصدي آن در شهر اهواز، ميتواند يکي از عوامل اصلي توليد گرده در اهواز باشد. همچنين واقعيتي که بهطور عملي در سالهاي گذشته به آن رسيدم، آن است که اين گياه زماني که داراي ارتفاعي بيشتر از سه يا چهار متر باشد، شروع به گلدهي ميکند و درختان کنوکارپوسي که کوتاه بوده و به طور مرتب هرس ميشوند، به نظر قادر به گلدهي نيستند. بنابراين يکي از موارد پيشگيريکننده که مدتها پيش به مسئولان پيشنهاد داده شد، کوتاه و هرسکردن مکرر اين گياه بوده بدون آنکه نياز به قطع آن باشد. بههرحال آنچه براي همه روشن است، نقش مفيد و ارزشمند اين گياه در ايجاد فضاي سبز شهر و کاهش آلودگي هوا در شهر اهواز است. اما آنچه بديهي است و تحقيقات قبلي آن را به اثبات رسانده، آن است که به طور کلي يکي از خصوصيات آلرژيزاشدن يک عامل تنفسي در انسان، تراکم بالاي آن در هواي تنفسي فرد مستعد است. به عبارتي شخصي که استعداد ابتلا به آلرژي دارد، اگر با حجم زيادي از يک ماده بالقوه آلرژيزا مواجه شود، احتمال بروز حساسيت به آن ماده بسيار زياد ميشود و اين امر اجتنابناپذير است؛ مضاف بر اينکه بهطور کلي سالهاست اجتناب از مواجهه با عوامل آلرژيزا بهعنوان قطعيترين روش درمان آلرژي در نظر گرفته ميشود. ٤- پرسشي که بارها از سوي مسئولان مطرح شده است آن است که چرا گرده اين گياه بعد از گذشت يک دهه از کاشت آن در شهر اهواز بهعنوان يکي از عوامل احتمالي بروز بحران تنگينفس مطرح شده است! بههرحال سالهاي قبل از سال ٩٢ هم مشکلات تنفسي، اما با شدت کم در اهواز وجود داشته است، اما آنچه به نظر ميآيد رفتهرفته با کاشت بيشتر اين گياه (درحالحاضر بيش از ٦٠ درصد پوشش گياهي شهر اهواز از گياه کنوکارپوس تشکيل شده است) و بزرگشدن و مرتفعشدن اين گياه و رسيدن سن بيشتر آنها به دوره گلدهي...
شايد بتوان سال ٩٢ را بهعنوان سالي که همه شرايط براي بروز حمله تنگينفس براي افراد آلرژيک مهيا شده (فصل شروع بارندگي، رطوبت نسبي بالا، اوج تراکم گرده گياهان آلرژيزا در اهواز) در نظر گرفت، اما مجددا تأکيد ميکنم درحالحاضر پذيرش عامل گرده گياه درخت کنوکارپوس بهعنوان عامل اصلي اين واقعه به نظر حرکتي غيرعلمي است. در اين مرحله و پيش از آزمايشات همهجانبه از نظر اکولوژي گياه، آلرژيزايي يا ميزان تراکم اين گرده در اتمسفر، نميتوان بهطور قطع و يقين اظهارنظر کرد البته با همان اطمينان نيز نميتوان وجود اين عامل را رد کرد. بههرحال زبان علم، زبان سند و مدارک تجربي و آزمايشگاهي است و هرگونه اظهارنظر بدون مدرک و سند و تحقيق که اين روزها نيز بسيار در رسانهها به چشم ميخورد، جز بياعتمادشدن شهروندان گرامي به سخنان مسئولان و کارشناسان هيچ رهاوردي نخواهد داشت. اما با بيان اين نکات چهارگانه مقدماتي، به واقعه بحران تنفسي اخير شهر ملبورن ايالت ويکتورياي استراليا و مطابقت آن با پديده بحران تنفسي چندساله اخير شهر اهواز ميپردازم.
براساس اطلاعات بهدستآمده در بعدازظهر روز ٢١ نوامبر ٢٠١٦ (اول آذرماه ٩٥) بعد از وقوع توفان و بارندگي در شهر ملبورن، تماسهاي مکرر و بيسابقهاي براي گزارش موارد اورژانسي ناشي از تنگينفس و حملات آسم به مرکز اورژانس شهر صورت ميگيرد. از ساعت شش بعدازظهر تا ساعت ١١ شب به وقت محلي بيش از دوهزار تماس با مرکز اورژانس گرفته ميشود که بيشتر مربوط به غرب شهر ملبورن بوده است و متأسفانه تاکنون شش شهروند اين شهر جان خود را در اثر تنگينفس و حملات آسم از دست دادهاند. بهطورکلي در اين بحران حدود هشت هزارو ٥٠٠ شهروند ملبورني در مراکز درماني براي بروز حملات آسم و تنگينفس بعد از باران و توفان تحت درمان قرار گرفتند. در جدول صفحه قبل نتايج بهدستآمده از تحقيقات اوليه متخصصان در اين زمينه از دانشگاه ملبورن و سيدني به صورت خلاصه آمده است. براي آنکه بتوانيم مقايسهاي کاربردي از پديده بحران تنفسي در شهر ملبورن و اهواز داشته باشيم، سعي کردهام در اين جدول گزيدهاي از نتايجي را که اينجانب از تحقيقات روي بحران تنفسي در شهر اهواز به دست آوردهام بهطور مقايسهاي ارائه دهم.
منبع: روزنامه شرق
-
سه شنبه ۹ آذر ۱۳۹۵ - ۸:۳۸:۵۷ AM
-
۲۱۰ بازدید
-
-
چه خبر