بزرگنمايي:
چه خبر - پيوند شوم با ششمين دختر
«پارسا» در 35 سالگي تجربيات زيادي از زندگي مشترک داشت، اما نه از آن نوع تجربههاي رؤيايي که در فيلمهاي عامهپسند ميتوان سراغ گرفت. به نظر خودش، بيشتر شبيه آدمي بود که گير «تنارديههاي رُمان بينوايان» افتاده باشد. مرد جوان به دادگاه خانواده آمده بود تا درباره توقيف آپارتمانش با قاضي صحبت کند. همان جا پشت در دادگاه داشت برگهاي زندگي کوتاه مشترکش را در ذهن ورق ميزد. از اسفند ماه سال گذشته کارش شده بود فکر کردن به «فريبا» و ماجراهايش.
پارسا کتابخواني را دوست داشت و دوران کودکياش پــــــر بود از بوي پاک کن، جعبههاي مدادرنگي و برچسبهاي نايلوني. در رشته ادبيات تحصيل کرد و چون نتوانست در جايي استخدام شود، يک مغازه فروش لوازم التحرير راه انداخت. کارش که گرفت مادرش آستين بالا زد و براي پيدا کردن دختري دم بخت به همه سپرد. پارسا يادش نبود که تقدير او را در خواستگاري از ششمين دختر متوقف کرد يا از خواستگاري رفتنهاي مکرر خسته شد. هر چه بود «فريبا» را انتخاب کرد. دختري از يک خانواده بازاري که خودش ميگفت اهل زندگي است و مادرش هم از خانهداري و نجابت او به وجد آمد.
خوب به يادش مانده بود که هفته اول مهر ماه بعد از مراسم عقد، همسر آيندهاش موضوع «به نام کردن» سند آپارتمان اهدايي پدر پارسا را پيش کشيد و تأکيد کرد در قاموس خانوادگي آنها همه چيز بايد به نام زن باشد تا خوب به زندگي مشترک دل ببندد. پارسا فکر کرد چه اشکالي دارد در زندگي مشترک خانه را به نام همسرش کند و براي همين دنبال کارهاي ثبتي رفت. اما يک ماه بعد فريبا درخواست کرد که بايد حساب بانکي هم به نام او عوض شود و ماشين زير پايشان به نام او سند بخورد.
پارسا وقتي اصرار و سماجت همسرش را ديد دلخور شد و رفت توي فکر. از نگاه پارسا معني زندگي مشترک تقسيم مال و دارايي نبود. او به عشقهاي رمانتيک کتابهاي داستان باور داشت و دلش ميخواست در آغاز زندگي از کنار هم بودن لذت ببرند و به فکر يک جشن خاطره انگيز براي مراسم عروسيشان باشند. بنابراين تصميم گرفت همه «به نام کردنها» را به بعد از ماه عسل موکول کند، اما اختلاف زن و شوهر از همان روز شروع شد. چند ماه بعد يعني در اسفند ماه هم برگه احضاريهاي را دريافت کرد که نشان ميداد فريبا مهريهاش را به اجرا گذاشته است.
براي پارسا مطالبه مهريه 110 سکهاي همسري که حتي يک روز با او زير يک سقف زندگي نکرده تلخ بود، اما تلختر از آن مرگ همسر آيندهاش بود که عيد همان سال اتفاق افتاد. فريبا در تعطيلات نوروز، درست وقتي که مقابل ويلاي خانوادگيشان در شمال کشور شنا ميکرد، غرق شد و داغ جوانمرگي را به دل همه گذاشت، حتي براي پارسا که دل خوشي از او نداشت و مدتي بود با هم قهر بودند. خانواده فريبا حتي اجازه ندادند پارسا در مراسم خاکسپاري حاضر شود و تاج گل ارسالياش را به او بازگرداندند...
پارسا در حالي که پشت اتاق دادگاه خانواده شعبه 276 نشسته بود، داشت نم اشک چشمانش را با انگشت ميگرفت و در ميان شخصيتهاي صدها رماني که خوانده بود، آدمي شبيه خودش را جستوجو ميکرد. باز و بسته شدن در اتاق او را از کتاب زندگي مشترکش جدا کرد. تلاش کرد حرفهايي که بايد به قاضي بزند و پرونده قضايياش را مرور کند. پارسا از روزهاي بعد از مراسم چهلم فريبا تا حالا که نيمه آبان ماه بود، درگير شکايتهاي مختلف بود. پدرزنش در يک دادگاه بابت هزينه کفن و دفن شکايتي مطرح کرده بود و در اين دادگاه هم به دنبال دريافت سهم ماترک مهريه دخترش بود.
پارسا از وکيلش شنيده بود که قانون اجازه دريافت بخشي از مهريه را به پدر و مادر متوفي ميدهد و از طرف ديگر هزينه تدفين هم بر عهده همسر است. اما وقتي با هزينه 120 ميليون توماني مراسم خاکسپاري مواجه شد، اعتراض کرد که در نهايت با پرداخت 25 ميليون تومان غائله ختم شد. اما در خصوص پرداخت ماترک مهريه محکوم شده بود و تنها دارايياش يعني همان آپارتمان در توقيف بود.
با پايان يافتن جلسات چند زوج در شعبه 276 مجتمع قضايي ونک، منشي دادگاه مرد جوان را صدا زد و پارسا در مقابل قاضي «غلامرضا احمدي» نشست. از قاضي خواست در مورد توقيف آپارتمان تجديد نظر کند و گفت: «ببخشيد اين سؤال را مطرح ميکنم؛ مگر يک خانه و ماشين جزو مستثنيات دِين شوهر قرار نميگيرد؟» اما قاضي در مورد شئونات زوج و زوجه مطالبي بيان کرد و توضيح داد: «يک خانه معمولي جزو مستثنيات است و از آنجا که نيمي از مهريه 110 سکهاي رقمي بسيار کمتر از بهاي آپارتمان خواهد شد، بنابراين براي رفع توقيف خانه ات بايد مبلغ مهريه را پرداخت کني.» سپس از مرد جوان خواست با مشورت وکيلش لايحهاي را به پرونده اضافه کند تا به موضوع رسيدگي شود.
پارسا به درختي ميماند که باد شکوفههايش را روي زمين ريخته باشد. از اتاق دادگاه خارج شد و در همان حالي که از قاضي خداحافظي ميکرد، گفت: «تقدير من هم اين بوده ديگر...». قاضي در همان لحظه زير لب چيزي گفت. به نظر ميرسيد براي آمرزش روح متوفي و خوشبختي مرد جوان دعا کرد.
منبع: روزنامه ايران