بزرگنمايي:
چه خبر -
به گزارش خبرگزاري تسنيم ، "علي اکبر صالحي" رئيس سازمان انرژي اتمي کشورمان در بخشي از گفتوگو در برنامه دست خط به نهايي شدن برجام اشاره کرد و گفت: از تمام آن گردنههاي سخت عبور کرديم و توانستيم به لطف الهي با حفظ حقوق ملت بزرگوارمان اين مسئله را به سرانجام برسانيم.
وي در ادامه به طرفهاي غربي هشدار داد: اگر قرار باشد اينها باز بدقولي کنند بازگشت ما بازگشت به حالت قبل نيست، بلکه برگشت به حالتي بسيار متفاوتتر نسبت به آن چيزي که ما قبل از برجام بوديم خواهد بود.
صالحي همچنين در دفاع از تيم مذاکره کننده کشورمان گفت: مذاکره کنندگان ما همه اقدامات لازم را انجام داده بودند. اين کار سنگين بود. بحث فني چارچوبش مشخص است. محدوده مشخص است و تنها نياز است شما استدلال علمي کنيد که امتيازي از دست ندهيد. در بعد سياسي هم آقاي ظريف يک تنه همه آنها را حريف بود. در بعد تحريم بانکي و مسائلي از اين دست خيلي سخت است. اين که همه قوانين از جمله قوانين ايالتهاي مختلف آمريکا را بدانيد سخت است. عزيزاني که در مسائل بانکي و تحريم تلاش کردند با تمام قوا بود.
صالحي گفت: من مطلبي را عرض کنم، واقعاً بايد سوال اين باشد اگر برجام را نداشتيم چطور ميشد؟ اين هم يک سوال است. بارها اين سوال پرسيده شده است.
رييس سازمان انرژي اتمي تاکيد کرد: منصفانه اگر ارزيابي کنيم، برجام خيلي گشايش ايجاد کرد. قابل مقايسه نيست،براي خريد نياز نيست مسيرهاي پيچيده را طي کنيم. اگر بخواهيم تجهيزاتي را خريداري کنيم از طريق کانال خريد اقدام ميکنيم. لذا برجام خيلي راه را باز کرده است. اما اعتماد کاملاً سلب شده است و طرفين نسبت به يکديگر اعتماد ندارند. اين يک واقعيت است.
مشروح گفتگوي تازه صداوسيما با دکتر صالحي را در ادامه بخوانيد:
س: بگذاريد با دست خط خودتان شروع کنيم که در حين مذاکرات نوشتيد و قاب کرديد و به ديوار اتاقتان آويختيد. اين چه بود؟
صالحي: اين آخرين جلسه بود وقتي که مذاکرات به سرانجام رسيد و آخرين جلسهايي بود که مذاکرهکنندهها و وزراي خارجه و نماينده اتحاديه اروپا، خانم موگريني، در آنجا جلسه حضور داشتند هر شخصيتي دو الي سه دقيقهاي صحبت ميکرد و من در طول زماني که آنجا نشسته بوديم از اين که شاهد موفقيت به سرانجام رسيدن برجام بودم، در پوست خود نميگنجيدم. زيرا اين بحث مسير طولاني را طي کرده بود و از سال 1382 اين پرونده تصنعي کليد خورده بود و تا سال 1394 ادامه داشت.
س: شما هم همواره درگير اين مسئله بوديد؟
صالحي: بله. من از ابتدا حضور داشتم. همواره هم اميدوار بودم که يک زماني اين پرونده تمام خواهد شد. آن لحظه براي من بسيار خوشايند بود. گفتم خدايا بالاخره تا اندازهاي عمر دادي که شاهد باشيم اين پرونده به سرانجام رسيد و از تمام آن گردنههاي سخت را عبور کرديم و توانستيم به لطف الهي با حفظ حقوق ملت بزرگوارمان اين مسئله را به سرانجام برسانيم. لذا يک يادداشتي نوشتم و براي خودم بود. وقتي يادداشتهايم را مرور ميکردم ديدم چيز بدي نيست و قاب کنيم شايد در تاريخ يک روزي جاي خود را پيدا کند.
س: آن زمان که اين دستخط را مينوشتيد تصورتان از برجام چه بود والان که يک و سال و اندي گذشته است حس شما نسبت به اين سند مهم چيست؟
صالحي: چون از ابتداي تولد اين پرونده ساختگي تا روز انتها حضور داشتم براي من خيلي پر معنابود. تمام سنگينيها و مشکلات و پيچيدگيها را شاهد بودم. به عنوان نماينده دائمي جمهوري اسلامي ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي بودم. زماني که دکتر روحاني عهدهدار اين پرونده شدند-زيرا چند ماه بعد آقاي دکتر روحاني عهده دار اين پرونده شدند و ابتدا سازمان انرژي اتمي عهدهدار اين پرونده بود و بعد وزارت خارجه ورود پيدا کرد و چند ماه بعد به دکتر روحاني به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي آن زمان محول شد.
من اين مذاکرات را کاملاً به ياد دارم که چطور آن سه کشور اروپايي ميخواستند اراده خود را به ما تحميل کنند. بعد هم همان زمان بود که با اين پيشنهاد روبرو شديم که 6 ماه به دليل فقدان اعتماد متقابل کار را متوقف کنيم و بعد از جلب اعتماد فعاليتهاي خود را مجدد آغاز نماييم. لذا 6 ماه فعاليت هاي هستهاي جمهوري اسلامي ايران متوقف شد ولي اين 6 ماه به يک سال و تا دو سال ادامه داشت.
تا به سال 1384 رسيديم و انتخابات رياست جمهوري و فعاليتها آغاز شد و اين بار با سرعت بيشتر و قدمهاي بلند همراه بود. اين اخطار را هم بدهم اگر قرار باشد اينها باز بدقولي کنند بازگشت ما بازگشت به حالت قبل نيست بلکه برگشت به حالتي بسيار متفاوتتر نسبت به آن چيزي که ما قبل از برجام بوديم خواهد بود.
س: يعني اين حس در شما وجود دارد که اين بدقوليها دارد خيلي زياد ميشود؟
صالحي: اين برجام ابعاد مختلفي دارد. بحثهاي فني، حقوقي و سياسي و تحريم دارد. بنده به عنوان کسي که متولي بحث فني هستم –در ابعاد ديگر مانند بعد حقوقي و تحريم ورود پيدا نکردم- خوشبختانه در بحث فني اقداماتي صورت گرفته است و همان طور که مقام معظم رهبري فرمودند که "خوشبختانه اقداماتي انجام گرفته است که اگر آنها بدقولي کنند ما در عرض يک سال و نيم ميتوانيم به صدهزار سو برسيم" اين فرمايش رهبري است.
س: چطور به مذاکرات پيوستيد در دوسال آخر.
صالحي: آن يک سال و 3-2 ماهي که مذاکره انجام گرفته بود در بعد فني با مشکلاتي روبرو شدند که مقام معظم رهبري فرمودند آن چيزي که از سوي ما پذيرفته شده بوده مورد قبول ايشان نيست.
در اينجا دکتر ظريف گفتند ما با بنبستي در بعد فني روبرو شديم. نمي دانيم بايد چه کنيم. در آن جا دکتر لاريجاني پيشنهاد کردند که بنده هم حضور پيدا کنم و بعد آقاي دکتر ولايتي. بنده گفتم من چه معجزهايي ميتوانم انجام دهم وقتي که دکتر ظريف با همه توانمندي و اخلاص و صداقتي که داشتند رفتند. ممکن است من هم بروم و بعد اتفاقي رخ ندهد و بنده بايد پاسخگو باشم بنابراين دليلي ندارد حضور پيدا کنم. اما اصرار روي اين امر بود و من با دوستان خود مشورت کردم و گفتم به يک شرط حاضر هستم بروم، من حاضر نيستم با کارشناسان امريکايي مذاکره کنم، اگر يکي از اين سه شرط صورت بگيرد من ميروم. يک شرط اين که همتاي من، اقاي مونيز، بيايد.
س: شناخت هم از وي داشتيد؟
صالحي: شناخت دورادور داشتم. تصور بر اين بود که شايد ايشان نيايد. ديگر شرط اين که من استعفا دهم و به عنوان معاون رئيسجمهور نباشم و مشاور فني دکتر ظريف شوم و ايشان به من حکم دهند و من مشارکت کنم و با کارشناسان صحبت کنم. سومين شرط اين بود که کارشناسان آنها به ايران بيايند. من حاضر بودم با کارشناسان آنها در ايران صحبت کنم.
آقاي عراقچي گفتند ممکن است اين نشود، سخت است که اين جواب مثبت بيايد. ضمن اين که يکي دو روز ديگر جلسه داريم و ممکن است ظرف اين مدت کوتاه اتفاق نيفتد. چند ساعت بعد آنها خيلي از اين مسئله استقبال کردند و ما ورود پيدا کرديم. بعد از ورود ما اولين کار اين بود که نظر مقام معظم رهبري را محقق کنيم. مطلبي که پذيرفته شده بود ....
س: درباره چيدمان سانتريفيوژها؟
صالحي: بله درباره چيدمان سانتريفيوژها بود که ما بايد آن را کنار بگذاريم و نظر خود را بدهيم. با استدلالهاي اوليهاي که داده شد خيلي به نتيجه نرسيديم. چون اولين بار بود حضور داشتيم با آمادگي که داشتيم بحث فني کرديم و آنها گفتند اين بحث فني براي ما خيلي توجيهپذير نيست چرا که فرضيات شما را قبول نداريم. ما هم حق داديم و گفتيم شما فرضيات خود را بدهيد و ما بر اساس آن محاسبات را انجام دهيم.
گفتند ما نميتوانيم فرضيات را بدهيم چرا که نوعي انتقال دانش فني است. گفتيم که اين نوع چه مذاکرهاي است؟ از يک سو شما فرضيات ما را قبول نداريد و از سوي ديگر فرضيات خود را هم ارائه نميدهيد، پس چه کنيم. با يک بنبستي روبرو شديم. آقاي مونيز هم با يک لشگر آمده بود. لشگري که از بهترين مراکز تحقيقاتي و دانشگاهي بودند. من ديدم به بنبست رسيديم پيشنهادي دادم و گفتم با اختيار کامل در بعد فني آمدم. هر تصميمي بگيرم مورد قبول مسئولان ايران خواهد بود.
س: واقعاً با اختيار کامل رفته بوديد؟
صالحي: بله البته در چارچوبي که تعيين شده بود. کف و سقف مشخص شده بود. گفتم من مي توانم تصميم بگيرم و نياز نيست دائم با پايتخت تماس داشته باشم، از آن ها پرسيدم شما چطور؟ آنها هم اختيار کامل داشتند و من يک پيشنهاد دادم و گفتم شما يک جا در دنيا را به من نشان دهيد که به سبکي که شما ميگوييد اين چيدمان در ايران صورت گيرد، انجام شده باشد. من همين الان امضاء ميکنم که ما هم همين رويه و اين شکل از غنيسازي را انجام ميدهيم.
آنها ماندند، چون من ميدانستم اين چنين چيزي در دنيا وجود ندارد. اگر ميدانستند چنين سوالي ميکنيم ميرفتند جايي را درست ميکردند. اتفاقا در ايران دوستان ميگفتند اين خطرناک است يک دفعه ممکن است جايي را نشان دهند، گفتم من مي دانم که چنين چيزي نيست.
لذا آقاي مونيز وقتي با اين چالش روبرو شد جلسه را ختم کرد و گفت ما با هم بنشينيم صحبت کنيم. بعد از چند ساعتي استراحت که جلسات يک به يک شد، مقدمه جلسه حدود يک ساعت به طول انجاميد و درباره بحث هستهاي صحبت نکرديم. درباره تخصص ايشان و تخصص من و اين که چه زماني MIT بودهايم صحبت شد.
س: در يک دانشگاه بوديد؟
صالحي: بله. ايشان هيات علمي بود و جديداً استخدام شده بود و من جديداً دانشجوي دکترا شده بودم. استاد راهنماي بنده الان مشاور علمي آقاي مونيز است.
س: نام ايشان چه بود؟
صالحي: آقاي پروفسور مايکل تريسکو بود. ضمناً استاد راهنماي من از دوستان نزديک ايشان بود و همکار و مشاور علمي ايشان است همکلاسيهاي من هم که با من بودند الان جزو دانشمندان هستهاي آمريکا هستند و با آن وزارت انرژي امريکا کار ميکنند.
س: از اين ظرفيتها استفاده شد؟
صالحي: بله. به خاطر اين که استاد راهنماي من مشاور ايشان بود و دوستان من را ميشناختند. مشخص نبود آينده افراد در چه شرايطي هست و افراد همديگر را ميشناختند و واقعيت همديگر را درک کرده بودند. استاد راهنماي ما به بنده علاقهمند بود. در کتابي که منتشر کرده بود بدون اين که من بدانم نوشته بود با استفاده از متد صالحي. در کتاب درسي چنين نوشته بود و اين براي من يک افتخار بود. يکي از دوستان اين را ديده بود و تبريک گفت. که بعد بنده کتاب را سفارش دادم به ايران بياورند و آن را درس دادم.
س: در جلسات دونفره بحث بالا گرفته بود؟
صالحي: خير. بحثها به ناراحتي نميرسيد. يک بار به نتيجه رسيده بوديم و بعد ايشان با اروپايي ها صحبت کرد و نظر را تغيير داد و گفت اروپاييها قبول نکردند و من گفتم ما اين گونه توافق نکرده بوديم. توافق اين بود که هر چه ما به نتيجه ميرسيم وظيفه شما است که اين را به اروپاييها بقبولانيد. دوباره ما مذاکره کرديم چون مجدد مذاکره کرديم و به نتيجه رسيديم، ايشان رفت و آمد و دوباره نظرش عوض شد. من گفتم اين زيبنده شخصيتي همانند شما نيست. آن تنها موردي بود که ناراحتي پيش آمد.
س: فکر ميکنم آمريکايي ها فکر همه جاي برجام را کرده بودند و اين که چطور چوب لاي چرخ بعد از برجام بگذارند که کمترين سود به ما برسد. اين را قبول داريد؟
صالحي: زمينههاي فني، حقوقي، سياسي، و زمينههاي تحريم و ... داريم. تحريم امر وسيعي بود. اگر قرار بود تمام زواياي تحريم ديده شود بايد گروه کارشناس متعددي که همه جزئيات را ميداند همراه ميداشتيم که بتوانند تمام جزئيات را که ممکن است در آينده اتفاق افتد را از قبل پيشبيني کند و به گونهاي بگنجانند که مشکلي پيش نيايد.
امريکاييها الان ميگويند من مطابق برجام عمل کردم و آقاي عراقچي هم گفتند در چارچوب برجام مسئلهاي وجود ندارد.
س: البته چند نقض هم داشته اند. آقاي عراقچي هم گفته اند مانند قانون ويزا و ...
صالحي: بله، اينها که جداگانه است، من مسائل بانکي و ... اينها را عرض ميکنم. آمريکا در ظاهر ميگويد که طبق برجام عمل کرده است اما پشت پرده بانکها را ميترساند که اگر کوچکترين خلافي صورت گيرد فلان و چنان ميشود. بانکها هم ميگويند که اين خلافها را ميفهمد و قاضي است؟ ميگويد من قاضي هستم.
س: بسياري از مردم چشم داشتند بعد از اين قضيه گشايشي در مسائل اقتصادي ايجاد شود که الان به آن صورتي که گمان ميرفت نشده است و حداقل مردم اين گشايش را در سفره هايشان نميبينند. زمان بگذرد و شايد بيشتر خود را نشان دهد. اين گونه به نظر ميرسد که امريکاييها فکر اينجاها را کرده بودند و ما نکرده بوديم. ممکن است اگر وزير خارجه و رئيس تيم بوديد طراحي ديگري داشته باشيد؟
صالحي: نه. مذاکره کنندگان ما همه اقدامات لازم را انجام داده بودند. اين کار سنگين بود. بحث فني چارچوبش مشخص است. محدوده مشخص است و تنها نياز است شما استدلال علمي کنيد که امتيازي از دست ندهيد. در بعد سياسي هم آقاي ظريف يک تنه همه آنها را حريف بود. در بعد تحريم بانکي و مسائلي از اين دست خيلي سخت است. اين که همه قوانين از جمله قوانين ايالتهاي مختلف امريکا را بدانيد سخت است.
عزيزاني که در مسائل بانکي و تحريم تلاش کردند با تمام قوا بود ولي شايد فکر نميکردند چنين اتفاقي رخ دهد. من مطلبي را عرض کنم واقعاً بايد سوال اين باشد اگر برجام را نداشتيم چطور ميشد؟ اين هم يک سوال است. بارها اين سوال پرسيده شده است.
منصفانه اگر ارزيابي کنيم. برجام خيلي گشايش ايجاد کرد. قابل مقايسه نيست. براي خريد نياز نيست مسيرهاي پيچيده را طي کنيم. اگر بخواهيم تجهيزاتي را خريداري کنيم از طريق کانال خريد اقدام ميکنيم. لذا برجام خيلي راه را باز کرده است. اعتماد کاملاً سلب شده است و طرفين نسبت به يکديگر اعتماد ندارند. اين يک واقعيت است.
س: يکي از صحبتهايي که درباره شما بيان ميشود اين است که زيادي صادق هستيد. مثلا از همين برجام که شروع شد شما دو سه اظهار نظر کرديد، از همان اوايل تا همين آخر حدود يک ماه پيش فکر مي کنم. همه مي گفتند که هر کس جاي آقاي صالحي بود در اين موقعيت با خود ميگفت اصلا به من چه و براي چه بايد اظهار نظر کنم. با علم به اين که ممکن است به طرف بربخورد و در دولت چيزي به شما بگويند اين صحبتها و اظهارنظرها را داريد؟
صالحي: شايد اين حمل بر شعار شود. در ارتباط با مسائل سياسي مي گوييم سياست ما همانند ديانت ما است. ما نمي خواهيم همانند امريکاييها عمل کنيم. سياست درست ، حضرت علي (ع) است. بايد اعتماد مردم جلب شود. اگر زماني خلاف کنيد و بگوييد من خلاف کردم مردم ميپذيرند. اگر بگوييد من درست انجام دادم ميپذيرند اما اگر اعتماد وجود نداشته باشد هر حرفي بزنيد با ترديد نگاه ميکنند حتي اگر درست باشد. هميشه در طول زندگي خود آن چه که فکر ميکردم به نفع جامعه اسلامي و منافع ملي و حاکميت ملي و در جهت تنوير افکار عمومي است بيان ميکردم.
س: کاري به عواقب نداشتيد؟
صالحي: خير. چون حقيقتي را بيان ميکردم که بعد مکشوف شد.
س: هر کدام از کساني که ما با انها مصاحبه گرفتيم دستخطي براي شما نوشتند. دست خط همسرتان را براي ما بخوانيد.
صالحي: نازنين همسرم! نوشتن در مورد تو چه سخت و دشوار است. شرافت و تقوا و منش و رفتار انساني تو در قالب کلمات نميگنجد. از تو مفهوم انسانيت، خوبي و کمک به همنوع را آموختم. تو الگوي زندگي و رفتار و کردار من و فرزندانت بودي. برايت بهترين ها را از خداوند متعال خواستارم. همسرت و شريک زندگيت. "زهرا راد"
س: خيلي با هم رفيق هستيد؟
صالحي: بله. ما بچهسال بوديم که ازدواج کرديم به عبارتي با هم بزرگ شديم.
س: چرا راضي نبوديد ايشان کار کنند؟
صالحي: وقتي فرزند داريد و همسر بخواهد بيرون کار کند بچه کجا باشد و چه کسي از او نگهداري کند. براي بچه عاطفه مادري بسيار مهم است و اين در چند سال نخست بيشتر است. اگر از عاظفه مادري دور شود براي بچه سخت است.
س: آقاي صالحي به خريد علاقهاي ندارد؟
صالحي: من خيلي اهل خريد نيستم. دوست دارم نمايشگاهها را ببينم اما نمايشگاههاي خودرو و صنعتي و ... بيشتر براي من جذاب است. نمايشگاههاي لباس و ... جذاب نيست.
س: خيلي از آقايان اين گونه هستند.
صالحي: حوصله خانمها در اين زمينه بيشتر است.
س: يک دختر و دو پسر داريد.
صالحي: بله.
س: خيلي هم دختري هستيد.
صالحي: خيلي. يک دختر دارم که اگر غلو نباشد حاضر هستم تمام وجود را براي او بدهم.
س: نوه از پسر داريد؟
صالحي: بله.
س: فرزندان چه ميکنند؟
صالحي: دخترم تخصص پزشکي دارد. از دانشگاه شهيد بهشتي هم تخصصش را گرفت. يک پسرم –همين که نوه من از او است- معمار و فوق ليسانس است. پسر ديگرم که بچه سوم است –شب تاسوعا به دنيا امد و گفتيم نام خود را همراه خود اورده است و حسين نام دارد- فوق ليسانس ناتمام صنايع غذايي دارد و در کار ساختمان است. هيچ کدام استخدام دولتي نشدند.
وقتي فارغالتحصيل مي شدند از من ميخواستند که استخدام دولتي شوند. من هم گفتم نميتوانم اين کار را انجام دهم. بايد مسير خودش را طي کنيد و اگر بخواهم شما را استخدام کنم و بخواهم بعدها به کسي نه بگويم وجدانم اذيت خواهد شد. شما اصلا در دولت نياييد، بيرون کار کنيد که خوشبختي همان جا است. در دولت کار کردن سخت است.
س: چند وقت يک بار دور هم جمع ميشويد؟
صالحي: تقريباً در طول هفته دور هم هستيم. البته حسين ما شمال پروژه دارد و بيشتر آنجا است. هر از چند گاهي نزد ما هم ميآيد.
س: بحث سياسي هم ميکنيد؟
صالحي: بله. خانم مخصوصاً. از زماني که شبکههاي اجتماعي فراوان شده است خيلي ها را به خود مشغول کرده است.
س: تفکرات به شما نزديک است؟
صالحي: در مسائل سياسي علاقهمند هستند. با بچهها دوست هستيم. همانند پدر و فرزند نيستيم و بيشتر دوست هستيم.
س: چند وقت پيش در حال مرتب کردن کتابخانه بوديد که به دستخطهاي همسر برخورد ميکنيد و خاطرهبازي ميکنيد. زياد براي هم مينوشتيد؟
صالحي: بله. ما امريکا بوديم و ايشان گاهي به ايران ميآمدند نامه براي هم مينوشتيم. بعد هم که به ايران آمديم ماموريتهاي طولانيمدت ميرفتم براي هم نامه مينوشتيم. آن زمان موبايل و ... نبود. من نامهها را جمع کردم. نامههايي که پدر براي من 60-50 سال پيش ميفرستادند را دارم. نصيحتهايي که ميکردند هنوز وجود دارد.
س: اگر بخواهيد ماحصل اين زندگي را در 40 سال به جوانان هديه کنيد چه خواهيد گفت؟
صالحي: اگر پايه عشق را بر اساس انسانيت گذاريم و نه بر اساس هوس، زندگي شيرين خواهد شد. در طول زندگي با تنگناهايي مواجه خواهيد شد. مردم گمان مي کنند برخي هيچ دردي ندارند. اين گونه نيست. در نهجالبلاغه هست که اگر گرفتاري انسانها بر پيشانيشان نوشته ميشد همه خدا را شکر ميکردند که من همانند ديگري نيستم.
عمدتاً نگاه به ظاهر ميکنيم و گمان مي کنيم کسي که ماشين خوب و خانه خوب دارد دردي ندارد، در صورتي که چنين نيست. اگر اساس بر آن حس عاطفه انساني باشد نه احساسات هوس انگيز در آن صورت زندگي شيرين خواهد شد و تحمل بالا خواهد رفت. الان پايههاي عشقي پايه هاي هوسي است.
س: همسرشهيد شهرياري( شاگرد دکتر صالحي) يک جمله از طرف شهيد شهرياري نوشتند و گفتند اين جمله عين کلام شهيد شهرياري است که زماني که دکتر به رياست سازمان انرژي اتمي منصوب شدند اين جمله را بيان داشتند:" بالاخره يک نفر به سازمان رفت که جايگاه واقعياش بود." خود همسر شهيد شهرياري هم دست خط ديگري نوشتند که مريد اخلاق زيباي شما به عنوان يک انسان مسلمان و فرهيخته هستند. براي شما هم آرزوي عاقبتبه خيري کردند. با شهيد شهرياري ارتباط صميمي داشتيد؟
صالحي: بله. شهيد شهرياري شخصيتي ويژه بود. نه اين که شهيد شده است و اينها را بيان کنيم. زماني نزد مقام معظم رهبري بودم و پرسيدند داستان شهيد شهرياري چيست که شما از شهادت ايشان تا اين اندازه متاثر شديد؟ خدمت ايشان عرض کردم، اگر بخواهم خلاصهوار مجموعه خصوصيات علمي و معرفتي ايشان را بگويم اگر به ايشان صد دهم، به بهترين کسي که بعد از ايشان را ميشناسم ، من به زحمت 50 ميدهم. رهبري گفتند واقعاً چنين فاصلهاي؟ گفتم بله.
در امور معرفتي انسان وارستهاي بود. در مسائل علمي بسيار باهوش بود. برخي از مسائل را که خود نميتوانستيم حل کنيم به دانشجوها ميداديم. به ياد دارم مسئلهاي براي من ايجاد شده بود که خود نميتوانستم حل کنم و به دانشجويان دادم و ديدم شهرياري حل کرد. تا اندازهاي قشنگ پيشفرضها را براي خود نوشته بود که پيش خود گفتم اين چه ذهن شفافي دارد و چه ذهن سيالي دارد.
س: فکر مي کرديد ترور شوند؟
صالحي: خير. من اصلاً اين تصور را نداشتم که به اين صورت اتفاق افتد ولي آخرين باري که ايشان را ديدم يک هفته قبل از ترور بود. من به شهيد شهرياري گفتم به سازمان انرژي اتمي بيايد. گفتند من اگر کار اجرايي کنم از کار علمي خود عقب مي افتم. من هم ديدم حيف است که اين شخص مثلاً معاون اجرايي شود که از عهده تقريباً هر کسي برميآيد حيف است. خود شهيد شهرياري هم خيلي اظهار علاقه نکرد. من پيش خود فکر کردم بايد اين فرد را به کار گيرم. حيف است از وجود اين عزيز استفاده نکنم.
براي ايشان پروژهاي را تعريف کردم و خواستم اين پروژه را عهدهدار شوند و به ايشان گفتم تنها شما مي توانيد با اين پروژه فاصله علمي ما با غرب را کاهش دهيد. از اين پروژه خوشش آمد و عهدهدار شد. 34 نفر از بچههاي باهوش را دور خود جمع کرد و با سرعت پروژه را جلو ميبردند. الان اين پروژه ادامه دارد. ايشان در مسائل علمي يد طولايي داشت.
س: شغل اجرايي نگرفته بود. آدم ناشناخته از نظر عموم بود. اين که چطور شناسايي شد و ترور شد؟ اين اطلاعات از کجا درز مي کند؟
صالحي:شما وقتي مقاله مينويسيد طرف از مقاله شما ميفهمد چند مرده حلاج هستيد. ضمن اين که ايشان به خاطر شخصيت علمي نماينده ايران در پروژهاي به نام سزامي در اردن شد. اين پروژه يک شتابدهنده بزرگ است که قرار است در اردن ساخته شود و کشورهاي خاورميانه عضو اين کلوب سزامي هستند که ايران و اردن و ترکيه هستند و اسرائيل هم هست. هر وقت دور هم جمع ميشدند بحث سياسي نميکردند و بحث علمي مطرح ميکردند. به قابليت و توانمندي اين مرد در آنجا پي بردند. متوجه شدند که چه شخصيت برجستهاي در اين مملکت حضور دارد.
س: وضع دانشجويان و اساتيد هسته اي ما بعد از برجام چگونه است؟ درست است که مي گويند برخي برکنار شدند و بيکار شدند يا برخي پروژهها تعطيل شده و تعديل نيرو صورت گرفته است؟
صالحي: نميدانم چطور بايد بگويم که درست نيست. جابجايي نيرو و تعديل نيرو در همه وزارتخانهها وجود دارد و دست ما نيست. از 25 سال گذشته کل هزينهاي که در سازمان انرژي اتمي خرج شده است با تعديل چيزي حدود 7-6 ميليارد دلار بوده است. در اين هزينهها نيروگاه بوشهر هم هست. هر نيروگاه 5 ميليارد دلار ميارزد. در اين هزينهها نظنز، فردو، آب سنگين اراک، کرج، اصفهان، يزد و ... هست.
پروژهاي که در خدمت آقاي جهانگيري کلنگزني خواهيم کرد، 10 ميليارد دلار هزينه دارد که طي 10سال بايد هزينه کنيم. چطور ميتوان گفت صنعت هستهاي متوقف شده است؟ ما در 25 سال با تعديل به دلار 7 ميليارد دلار هزينه کرديم و در 10 سال آينده 10 ميليارد دلار قرار است هزينه شود.
س: رفتوآمد دانشمندان خارجي و بچههاي خودمان حل شده است؟
صالحي: بله. خصوصاً بعد از برجام با تعداد زيادي از کشورها صحبتهايي داشتيم. بنده خودم سفر به کشورهاي مختلف اعم از اروپايي و آسيايي و ... داشتم.
س: قانون ويزا مانع ايجاد نمي کند؟
صالحي: قانون ويزا يکي از بدعهديهاي امريکا بود. من به اقاي مونيز هم گفتم يکي از قشرهايي که حامي اين برجام بود دانشگاهيان بودند. با اين ويزا و قيدي که در ويزا گذاشتيد اين قشر ميگويد چه استفادهاي از برجام کرديم. در گذشته دانشمندان اروپايي راحت به ايران ميآمدند.بين دانشگاهها همکاري وجود داشت. الان خيلي از اينها نميآيند چون ميترسند موقع بازگشت در امريکا دچار مشکل شوند. اينها جزو بدعهديهايي است که انجام دادند.
س: جواب آقاي مونيز در اين باره چه بود؟
صالحي: آقاي مونيز ميگويند اين مسئله به ما مربوط نميشود و مربوط به وزارت امور خارجه است. گفت که اين مطلب را به وزارت امور خارجه انتقال داده است اما گفتند براي دانشمندان همان تخفيفي که براي اقتصاديها دادند دهيم. اما حتي تخفيفي که براي اقتصاديها دادند هنوز عملي نشده است.
س: توليد ايزوتوپهاي پزشکي قرار بود در فردو انجام شود. به کجا رسيد؟
صالحي: ايزوتوپهاي پايدار
س: بله
صالحي: اين هم کار بسيار بزرگي است. يک بار يک کلنگزني در فردو داشتيم و چند ماه پيش رسانههاي ملي هم آمدند و بازتاب خوبي دادند. الان به بهرهبرداري رسيديم و انشاالله افتتاحيه اي در فردو درباره ايزوتوپهاي پايدار خواهيم داشت.
س: فکر ميکنيد چه زماني باشد؟
صالحي: ظرف يک ماه آينده خواهد بود. اين ايزوتوپهاي پايدار کار بسيار بزرگي است. مثلاً در برجام يکسري محدوديتهايي پذيرفتيم که خيلي آن محدوديت ها ما را در ماموريتهاي اصلي در صنعت هستهاي با مشکل روبرو نمي کند در عوض امتيازاتي گرفتيم. يکي از اينها کمک آنها در ساخت سوخت است. سوخت هستهاي کار بسيار مهمي براي نيروگاهها است. يکي هم ايزوتوپ پايدار است.
س: چه اندازه مواد غنيشده داخل داريم؟
صالحي: مقداري اورانيوم غنيشده 20 درصد داريم که سوخت ما است و تا 300 کيلو هم ميتوانيم اورانيوم غني شده 3.67 داشته باشيم.
س: يک سند محرمانه شما با آقاي مونيز امضا کرديد. که هيچ چيز هم از آن درنيامده است. که گفته مي شود سند محرمانه در مورد موضوع آينده هسته اي مان است و يکي دو خبرگزاري خبري در موردش دادند. چيزي در اين باره نميتوانيد بگوييد؟
صالحي: ما سند محرمانه امضا نکرديم. وقتي کشوري پروتکل الحاقي را امضا ميکند برنامه بلندمدتش را به آژانس ميدهد. ما برنامه مدت خود را به آژانس براي 15 سال آينده اعلام کرديم. هر کشوري که برنامه بلند مدت خود را به آژانس ميدهد اعلام ميکند که اين برنامه من اعلام عمومي نشود. ما هم مطابق همين رويه به آژانس اعلام کرديم اين برنامه را به کسي اعلام نکند. خيلي چيزهاي ديگر هست که ما از آژانس ميخواهيم اعلام نکند. مثلاً اين که چه ميزان اورانيوم توليد ميکنيم. دليلي ندارد اين عمومي شود.
س: چه زماني محدوديتي براي غنيسازي و فعاليتهاي سايتي اصلا نخواهيم داشت؟ بعد از چه مدتي؟
صالحي: اگر بخواهم محدوديت برجامي را عرض کنم ،يک سري محدوديتها در چارچوب پادمان است که چه برجام باشد چه نباشد آن بازرسي خود را انجام ميدهد. يکسري از محدوديتها در چارچوب پروتکل الحاقي است. بيش از 130 کشور عضو اين پروتکل هستند که ما هم مثل بقيه کشورها اين را مي پذيريم که به طور مثال روي مسائل ديگري فراتر از پادمان..... هر چند پروتوکل الحاقي را قبل از برجام من خودم امضا کردم. سال 1383. داوطلبانه اجرا ميکرديم که بعد ديديم بدعهدي کردند، متوقف کرديم. الان همان را احيا کرديم.
يکسري محدوديت در قالب برجام پذيرفتيم. اين محدوديت ها 15 ساله است و يکي از اينها 25 است. آن اورانيومي که از کوه ميکنيم، به اردکان براي خردايش و تبديل به کيک زرد ميبريم. وقتي کيک زرد شد بايد به اصفهان حمل شود. حمل از اردکان تا اصفهان را بايد تحت مراقبت آنها انجام دهيم. کنترل اين بار 25 ساله است. اين براي اين است که کنترل کند اين بار جاي ديگري منحرف نميشود.
يکي دو محدوديت 15 ساله است. فلز اورانيوم و پولوتونيوم براي 15 سال نبايد توليد نکنيم. من اين را بارها گفتم که ما اصلاً پولوتونيوم نداريم.
س: "آرزو دارم که مورخين دکتر علياکبر صالحي را از جنبههاي اخلاقي، معنوي، علمي، سياسي و ديپلماسي مورد بررسي قرار دهند. آرزو دارم بر نسلهاي آينده اين شخصيت بزرگ و علمي و کشوري را بيشتر بشناسند و از شخصيت و منش و آرزوهاي وي الگوبرداري کنند." اين را برادر شما نوشتند. واقعاً مادر راضي نبودند شما وزير امور خارجه شويد؟
صالحي: بار اول که در سال 1384 بود و قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 84، من به عنوان معاون سازمان کنفرانس اسلامي به جده رفته بودم. يک ماه رفته بودم که انتخابات شد و آقاي احمدينژاد رئيس جمهور شدند. من آن جا بودم که با ما تماس گرفتند که آقاي دکتر شما را ميخواهد. من بسيار متحير شدم و گفتم من اينجا زندگي ام را شروع کردهام و کارم را آغاز کردم. کسي که پشت تلفن بود بسيار ناراحت شد، رييس دفتر ايشان بودند و گفتند آقاي رييس جمهور شما را ميخواهند، من ديدم که ايشان درست ميگويند. بنابراين به ايران آمدم و خدمت آقاي احمدينژاد رسيدم و ايشان پيشنهاد کردند که من به وزارت خارجه بيايم.
البته قبل از آمدن نظر من را درباره وزارت علوم و وزارت خارجه پرسيدند. من دوبار معاون وزير علوم بودم. نظرات خود را نوشتم و فرستادم. بار بعد تلفن زدند که حتما بيا و من به ايران آمدم که آقاي دکتر به من وزارت را پيشنهاد کردند و من خواهش کردم که همان جا بمانم چون تازه رفتم و در جوار خانه خدا ساکن شده بودم. به خانه آمدم مادرم سر سجاده بود و موضوع را براي ايشان بازگو کردم. خيلي ناراحت شدند. گفتند پسرم برگرد همان مجاور بودن ارزش بسيار بيشتري دارد تا اين که بخواهي وارد عرصه سياست شوي. همان جا دعا کردند که اين ابر سياه را از سر بچه من رد کن. خوشبختانه اين ابر سياه آن زمان از سر ما رد شد. من 4 سال آن جا بودم.
سال 88 که به ايران آمدم با انتخابات دوم آقاي احمدينژاد روبرو شديم. من به دانشگاه صنعتي براي درس رفتم تا خود را آماده کنم. دفتر دکتر تماس گرفتند که به سازمان انرژي اتمي بروم. هر چه اصرار کردم که من در دانشگاه بمانم قبول نکردند و بعد مراحل طي شد.
س: دفعه دوم مادر مخالفت کردند؟
صالحي: مادر نگران بودند. ميگفتند به اندازه کافي کار کردهايد.
س: مادر سياسي هستند؟
صالحي: خيلي سياسي هستند. ايشان تقريباً شبانهروز خبر گوش ميکنند.
س: نظر هم ميدهند؟
صالحي: بله. مخالفت و موافقت خود را ابراز مي کنند.
س: آخرين موضوعي که با شما صحبت کردند چه بود؟
صالحي: درباره همان توافقي که با آقاي مونيز شما هم سوال پرسيديد. از من پرسيدند که جريان چه بوده است.
س: گفتيد سال 90 يکسري مذاکرات را با امريکاييها شروع کرديم و مجوزگرفتيم. رهبري آن زمان 4 شرط گذاشتند. يکي اين که با وزير امور خارجه نباشد.
صالحي: مذاکرهکننده در حد وزير خارجه نباشد. يکي ديگر غير از مسائل سياسي و يا غيرهستهاي مذاکره نشود.
س: مذاکره براي مذاکره نباشد.
صالحي: بله. يعني همانند 5+1 نباشد که چند سال مذاکره کنيد.
س: شرط چهارم؟
صالحي: اين که رئيسجمهور به عنوان کسي که رئيس شوراي عالي امنيت ملي است- زيرا دو راه بود، آقاي دکتر جليلي دبير شوراي امنيت ملي بودند و 5+1 را پيش مي بردند و آقا نيز اجازه داده بودند که وزارت خارجه مذاکرات با آمريکا را محرمانه را پيش ببرند- کسي بايد اين دو را باهم هماهنگ مي کرد که شرط چهارم اين بود که رييس جمهور هماهنگکننده اين دو راه باشند.
س: هماهنگکننده بودند؟
صالحي: آقاي رئيسجمهور آن زمان اعتقادي به مذاکرات به اين صورت با امريکا نداشتند. به من هم ميگفتند اشتباه ميکنيد، جلوي ما را نگرفتند و تشويق هم نکردند.
س: به نظر شما اگر اين انجام ميشد جلو مي افتاديم؟
صالحي: بله. الان هم گفتن اين مسائل فايده نداشت. اوباما در آن زمان در آستانه انتخابات دور دوم خود بود و گزارشات آن زمان مشخص است و ببينيد تقاضاي امريکاييها در آن زمان چه بود. در آن زمان اين آمادگي وجود داشت و به اين شرايط نميافتاد. اصلا جور ديگر شد و ابعادش بسيار وسيع شد. دکتر جلوي ما را نگرفتند ولي چون ايشان ورود پيدا نکردند هماهنگي بين وزارت خارجه و دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي خيلي سخت شده بود.
س: بهترين دستخطي که دکتر صالحي در دوران مسئوليت خود نوشتند که اثرات مثبتي براي جامعه داشت، چه بود؟
صالحي: دست خط خاصي را نمي توانم ذکر کنم چون اقدامات فراواني هر روز براي ما ميآيد.
س: آن که در ذهن شما مانده است.
صالحي: اين گونه نبوده است که من در سطح کشوري دستوري بدهم. مقداري محدود است. اقداماتي که براي افراد کردم بعدها براي ما خيلي زيبا بود.
س: من ميتوانم دستخط را بيان کنم. موقعيت عملياتي شدن در کنار شما بودم. آن 20 درصد که انجام شد.
صالحي: بله اين يک پروژه بزرگ ملي بود.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان