جزئياتي از زندگي شخصي سحر زکريا! معيارهاي ازدواج در 42 سالگي!
سينما
بزرگنمايي:
چه خبر - زندگي شخصي سحر زکريا
در مسير انتخاب شغل عده کمي عشق و علاقه را اصليترين عامل انتخاب برميشمارند و بر اساس احساس قلبي شان پيش ميروند. اما معمولا همين عده قليل به اوج موفقيت حرفهاي ميرسند و بعدها الگويي براي جواناني ميشوند که در مرحله گزينش راه قراردارند.
سحر زکريا هم جزو همين دسته افراد بوده است. او با عشق و تعلق خاطر به حرفه بازيگري روي آورده و با صرف نهايت انرژي و سعي و تلاش فراوان توانسته در اين حيطه تا سرحدامکان از نردبان کاميابي بالا برود. گفتوگوي ما با او را بخوانيد.
براي خوانندگان بفرماييد که کي و کجا به دنيا آمده ايد؟
من متولد 28 آذر سال 1352 هستم و در گيلان به دنيا آمدم اما شناسنامهام از اراک است. مادرم گيلاني است و از آنجا که پدرهاي قديم دوست داشتند شناسنامه فرزندشان به نام شهر خودشان ثبت شود، پدر من هم شناسنامه مرا در اراک گرفت.
کجا بزرگ شديد؟
پدرم مهندس برق بود و کارش طوري بود که او را به شهرهاي مختلف منتقل ميکردند. به همين دليل من تا سال پنجم دبستان زندگي در شهرهاي مختلف ازجمله همدان، ملاير، کرمانشاه، فومن، لاهيجان، رشت و بسياري مناطق ديگر را تجربه کردم. از سال پنجم دبستان به شهر تهران آمديم و زندگي را در اينجا ادامه داديم.
اين نقل مکانها براي شما آسان بود؟
حقيقتش خيلي سخت بود. در زندگي ما انسانها عادت نقش زيادي ايفا ميکند و همه ما دوست داريم به شرايط قابل قبول دوروبرمان عادت کنيم. من هم بعد از گذشت مدتي به محيط اطراف خود عادت ميکردم. در هر مدرسهاي که بودم با خلق و خوي بچهها ميساختم و کمکم چيزهايي از آنها ياد ميگرفتم. اما زودتر از آن که بتوانم از بودن با دوستاني که به آنها عادت کرده بودم لذت ببرم، وقت منتقل شدن به شهر ديگر ميرسيد و ما باز بايد از آن شهر ميرفتيم و اين براي هيچ کودکي خوشايند نيست.
از دوران کودکي خاطرات جدايي زياد دارم، اما بعدها متوجه شدم که جدايي هم بخشي از زندگي است. هر چيزي که روزي شروع ميشود روز ديگري به انتها ميرسد و رفتن و جداشدن بخش لاينفک زندگي است. ما انسانها بايد درس زندگي را بياموزيم. خيلي چيزها را دوست داريم اما بالاجبار بايد روزي آنها را از دست بدهيم.
کمي راجع به پدرومادرتان صحبت کنيد و بگوييد که در دوران کودکي چه نوع رفتاري با شما داشتهاند.
پدر من به راستي و درستي و صداقت اهميت بسيارزيادي ميدهد و همواره از ما ميخواست که تاسرحدامکان راست بگوييم حتي اگر همان حرف راست به ضررمان باشد. او يک زندگي قاعدهمند را برايمان شکل داده و به ما ياد داد که احترام گذاشتن به قوانين درست زندگي چه نتايج گهرباري ميتواند داشته باشد و درمقابل تخطي از اصول شناخته شده زندگي به چه مشکلاتي خواهد انجاميد. او همه چيز را به ما آموزش داده و از ما ميخواهد همواره به عاقبت کار خود بينديشيم. مادرم هم بانويي بسيار بامحبت و باحوصله است که وقت زيادي صرف فرزندانش ميکرد و توجه فراواني به ما دارد. پدرومادر ما تکيهگاهي امن براي من و يگانه خواهرم بوده و هستند و با رعايت اخلاقيات کمک کردند که ما در محيطي آرام و عاري از هرنوع خشونت رشدکنيم و پرورش بيابيم؛ چيزي که متاسفانه در ميان والدين جوان امروزي به مراتب کمتر ديده ميشود. بچههاي الان آن صبر و تحمل و فداکاري را که ما پيشتر از والدين خود ميديديم دريافت نميکنند و بسياري از آنها در خانوادههايي رشد ميکنند که متاسفانه خودخواهي و ماديگرايي در آن حرف اول را ميزند.
رابطهتان با خواهر چطور است؟
خواهرم از من چهارسال کوچکتر است، ازدواج کرده و يک فرزند دارد. معمولا خواهرها در سنين کودکي و نوجواني با هم کمي لج و لجبازي دارند، اما در دوران بزرگسالي به ارزش واقعي يکديگر پي ميبرند. خواهر نازنينم نزديکترين کس من است و همواره نقش يک مونس مهربان را براي من ايفاکرده است. من و او از لحاظ اخلاقي با هم تفاوتهاي زيادي داشتهايم. او شخصيت آرامي دارد و من هميشه در پي تحرک و هيجان بودهام. شايد اينها در دوران کودکي ما را کمي از هم دور ميکرد اما ما دونفر سالهاست که يادگرفتهايم چگونه باهم کنار بياييم و حالا براي هم به دو يار غمخوار تبديل شدهايم.
در چه دانشگاهي تحصيل کردهايد؟
ما دوره اولي بوديم که در کنکور سراسري جهاد دانشگاهي شرکت ميکرديم. من در دانشگاه آزاد در رشته ادبيات نمايشي قبول شدم اما چون اراک بود نرفتم. در جهاد دانشگاهي تهران تئاتر قبول شدم و همانجا تحصيل کردم.
پس واقعا با نيت بازيگري جلورفتيد.
بله، دقيقا همينطور است. به اين شغل علاقه داشتم.
ارتباطتان با مردم چگونه است؟
هميشه سعي ميکنم رابطه خوبي با آنها داشته باشم حتي اگر در شرايط روحي مناسبي نباشم و روز سختي را پشت سر گذاشته باشم. يک بازيگر با مردم زندگي ميکند و همين مردماند که باعث رشد و ترقي اش ميشوند. وقتي يک مادر را ميبينم که جلو ميآيد و از من و همکارانم تشکر ميکند که باعث شادشدن فرزندانش شدهايم با تمام وجود مسرور ميشوم و تمام خستگيهاي زندگي از تنم به در ميرود. مردم ما بسيارخوب و مهربانند و من به معناي واقعي قدردان لطف و محبت آنها هستم.
کدام نقشتان را از بقيه بيشتر دوست داشتهايد؟
من کاملا اتفاقي وارد حيطه کمدي شدم اما درهرصورت بيشتر کارهاي من طنز بوده است. نقشم را در قهوه تلخ دوست داشتم چون با کارهاي ديگرم متفاوت بود. از نقشم درپاورچين هم خوشم ميآمد. در فيلم زن دوم هم که با آقاي الوند کار کردم راضيام. از نقشم در فيلم تله با اين که خيلي کوتاه بود خوشم ميآمد. من اکثر نقشهايم را دوست دارم اما کارهايي داشتهام که از آنها رضايت چنداني حاصل نکردهام ولي درهرصورت معاش ما از اين طريق است و بايد کارکنيم.
در زندگي خود چه مسائلي را اصليترين عوامل رشد و تحول شخصيتيتان ميدانيد؟
رسيدن به 40 سالگي يکي از فوقالعادهترين معجزات زندگي است. نميدانم چه رازي در اين سن نهفته است که چنين بلوغي را براي انسان پديد ميآورد اما آن را حس کردهام و در آن سن خود را به مراتب کامل تر و پختهتر از دوران قبلي، حتي 39 سالگي ميدانستم. البته شايد اين اتفاق براي همه نيفتد و عدهاي همچنان در دوران نپختگي به سر ميبرند. من در اين دوران احساس ميکنم که ديگر دستخوش يک سري احساسات که با تفکر و عقلانيت منافات دارد قرار نميگيرم و از اين بابت بسيار خشنودم.
خيليها با ميانسالي و پيري مشکل دارند اما به نظر من اصلا بد نيست. فردي که درست زندگي کند و سعي داشته باشد از روزهايي که در اين زندگي به او ارزاني شده به بهترين نحو بهره ببرد در دوران ميانسالي به نوعي احساس رضايت دست مييابد که غيرقابل جايگزين است. من در اين سن احساس ميکنم که از گذشته خود حتي با وجود خوبيها و بديها باز هم رضايت دارم و اين برايم بسيار ارزشمند است. هميشه ارتباط بسيارخوبي با خداي مهربان خود داشتهام و در اثر اين ارتباط، آرامشي وصفناپذير را در قلب خود حس ميکنم. گاهي چيزي را از خداي خود خواستهام که به آن نرسيدهام و بعدا حکمت آن را متوجه شده و بسيار سپاسگزارش شدهام.
براي ازدواج چه معيارهايي داريد؟
انسان اگر احساس ميکند واقعا با پيوندبستن با ديگري کاملتر ميشود بايد ازدواج کند. بعضي مردها ميخواهند تمام شخصيت همسرشان را در دست خود بگيرند، حتي شغل همسر که او برايش زحمت کشيده است. به همين دليل ترجيح ميدهم يا ازدواج نکنم يا با مردي ازدواج کنم که مرا درک کند و براي عقايد من احترام قائل شود. خوب نيست که خانمها از خود استقلال مالي نداشته باشند و از سر اجبار نيازهاي مادي مجبور به ازدواج شوند. زن و شوهر بايد براي هم مانند دو دوست خوب باشند که دست در دست هم مسير زندگي را کامل ميکنند. من پدرومادري خوب و مهربان داشتم و شاهد ارتباط انساني آنها با هم بودم. آن روابط زيباي دوران گذشته در زندگيهاي امروزه کمتر ديده ميشود، اما همان درست بود و افرادي که ميخواهند با هم ازدواج کنند بايد سعي داشته باشند از همان زندگيها الگو بگيرند.
نظرتان راجع به مهريههاي سنگين چيست؟
به هيچ وجه قابل قبول نيست. دختري که براي خود مهريهاي سنگين ميبندد از همان ابتدا ثابت ميکند که قصد سازگاري نداشته و ازدواج را با نوعي تجارت اشتباه گرفته است. ما در اين جامعه به کرات ميبينيم دختراني که فقط شش ماه زندگي کرده و بلافاصله مهر خود را به اجرا گذاشتهاند. چرا بايد اين اتفاقات بيفتد؟ مگر اين سبک زندگي معادل خوشبختي است. اي کاش ما به همان فرهنگ سالم و لطيفي که در نسلهاي قبلي داشتيم برگرديم و دوباره بتوانيم طعم شيرين خوشبختي را از اعماق وجود بچشيم.
نظرتان راجع به زن سالاري و مردسالاري چيست؟
من که در مقام يک زن نميتوانم مردسالاري را به هيچ وجه بپذيرم. زن و مرد هردو انسانند و بايد از حقوقي معقول و درست برخوردار باشند. کسي که ميخواهد سالار باشد درواقع تلاش ميکند به حق ديگري تجاوز کند و اين قابل قبول نيست. زن و مردي که ميخواهند با هم زندگي کنند بايد کنار هم باشند، نه مقابل هم.
کمي بيشتر از زندگي خصوصيتان بدانيم. آشپزيتان چطور است؟
بقيه که راضياند. من از آن دسته افراد هستم که با علاقه غذا ميپزم و خوشبختانه معمولا دستپختم خوب از آب درمي آيد. خورش بادمجان، آلواسفناج و ماکارونيام را ديگران دوست دارند. آشپزي بخش بسيارمهمي از وجود يک زن است و من به اين مساله اعتقاد دارم.
تا چه اندازه به انجام کارهاي خانه ميپردازيد؟
خيلي زياد. بيشتر کارهاي خانه را خودم انجام ميدهم.
سالهاست که انواع و اقسام وسايل تجملاتي و به دردنخور مثل خيار ريزکن و تخم مرغ پز و ساير ابزارهايي مانند اينها وارد بازار لوازم خانگي شده است که به هيچ وجه کاربرد ضروري ندارند اما بعضي از خانمها به شدت از آنها استقبال ميکنند و حتما اصرار دارند آخرين مدل هرکدام را در گوشه گنجه آشپزخانه خود داشته باشند. در اين مورد چه نظري داريد؟
اينها به چه دردي ميخورد؟ همان وقتي که ما براي آشپزي صرف ميکنيم يک دنيا ارزش دارد و نوعي لطافت ويژه به وجودمان ميبخشد. حيف نيست که ما اين زمان را براي آشپزي نگذاريم و در عوض به خريدن لوازم غيرضروري بپردازيم. درست است که يک خانم شاغل وقت سبزي پاک کردن ندارد و بايد آن را آماده تهيه کند اما همين آماده خريدنها هم حد دارد. از اين گذشته، من خانمهاي زيادي را ميشناسم که خانه دارند و وظايف چنداني ندارند و درعوض زندگي خود را با نشستن پاي فيسبوک و اينستاگرام پرکردهاند.
چرا يک خانم خانه دار بايد از زير کار روزانه دربرود و وقتش را با يک چنين اموري پرکند. ما مسير تکنولوژي را به اشتباه رفتهايم. ما تکنولوژي را وارد اين زندگي کردهايم اما از فرهنگ استفاده آن بسيار عقب ماندهايم. وسيلهاي به بازار آمده براي اين که ليموترش را داخلش بگذاريد و براي شما آب بگيرد. مگر ما نميتوانيم با دست آب يک قاچ ليموترش را بگيريم که اين کار را با دستگاه انجام ميدهيم؟ به فرض که زندگي به راحت ترين شکل ممکن دربيايد، نهايتش ملال و افسردگي است. چرا در زمان پدربزرگها و مادربزرگهاي ما که اين همه وسايل تفريحي نبود کسي افسرده نميشد و همه تا آخرين لحظه شادوپرنشاط زندگي ميکردند اما الان با وجود اين همه تکنولوژي و وسايل تفريحي، جوانان ما تا اين اندازه ملول شده اند؟ بيکاري يکي از اساسيترين عوامل افسردگي است و ما بايد از آن به دور باشيم.
اهل هنرهاي خانگي مثل خياطي و بافتني هستيد؟
بله، من بافتني را دوست دارم و زياد انجام دادهام. بهتازگي در يکي از صحنههاي فيلمبرداري قراربود من بافتني کنم و بچههاي صحنه فکر ميکردند من اين کاررا بلد نيستم. وقتي ميل و کاموا به دست گرفتم و بافتم تعجب کردند. قديم تر قلاب بافي هم ميکردم و از انجام آن لذت ميبردم. به نظر من براي هر زني لازم است تاحدودي با هنرهاي خانگي آشنا باشد تا بتواند کار خانواده را راه بيندازد و همچنين از هنرمندي خود لذت ببرد. اما متاسفانه چندسالي است که هنر بسياري از خانمهاي جوان محدود به گوشي بازي شده و آنها را در هرجايي وابسته به موبايل ميبينيم. فايده سرکشي شبانه روزي در شبکههاي اجتماعي که درواقع بايد آنها را شبکههاي انفرادي بدانيم، چيست؟
به مساله خوبي اشاره کرديد. نحوه استفاده درست از اين شبکهها را به چه نحو ميدانيد؟
شايد داشتن آنها درمواقعي فايده داشته باشد اما اندازه آن نهايتا نيم ساعت در روز است و نه بيشتر از آن. من خودم در ايسنتاگرام جملات مولانا و جملات زيبا ميگذارم اما اين کار را در حد محدود انجام ميدهم و بس. ما بايد از اين ابزارها براي بهبود زندگي استفاده کنيم، نه اين که صبح تا شب را با صداي دنگ دنگ آن پرکنيم و وقت و زمان ارزشمندمان را با اين عوامل پيش پاافتاده هدر بدهيم.
در سفرهايي که کردهايد از اهالي کدام منطقه بيشتر خوشتان آمده است؟
به نظر من مردمي که کنار آب زندگي ميکنند خونگرمترند و به همين خاطر از مردم شمال و جنوب بيشتر خوشم ميآيد. شيرازيها را هم خيلي دوست دارم.
به چه نوع موسيقي علاقه داريد؟
هم پاپ گوش ميکنم و هم سنتي. کارهاي آقايان همايون شجريان و عصار را دوست دارم و از شنيدن آلبوم باران تويي گروه چارتار هم لذت ميبرم.
درميان سريالهاي قديمي کدام را بيشتر دوست داشتيد؟
سربداران، هزاردستان، پدرسالار و آرايشگاه زيبا را بهخاطر ميآورم که از ديدنشان بسيار لذت ميبردم.
چه ورزشهايي ميکنيد؟
پيشتر ورزش رزمي کيک بوکسينگ ميکردم، بدنسازي و شنا ميرفتم و بسياري ورزشهاي ديگر را انجام ميدادم. هنوز هم ورزش کردن را دوست دارم و گاهي انجام ميدهم اما بازيگري گاهي ما را شش ماه کامل درگير ميکند و فرصت ورزش را از ما ميگيرد.
نظرتان راجع به عملهاي جراحي زيبايي چيست؟
مردم ما بشدت دچار افراط شدهاند. يک دختر 20 ساله خودبه خود زيباست زيرا از جواني بهره مند است. اما قدر اين زيبايي را نميداند و چهره خود را دست جراح و تزريق کنندگان ژل و بوتاکس ميسپارد. تقليد اين کار ميان جوانان آنها را از بکر و اصيل بودن درمي آورد و يک عده فتوکپي تحويل جامعه ميدهد. اي کاش دخترها ياد بگيرند به جاي توجه بيش از حد به زيبايي ظاهري به زيبايي باطني شان بپردازند که به مراتب دوست داشتنيتر و جذابتر خواهندشد.
براي حفظ تناسب اندام خود چه ميکنيد؟
تا جايي که بتوانم ورزش ميکنم اما وقتي به دليل کار نميتوانم ورزش کنم به رژيم غذايي خود توجه ميکنم و سعي ميکنم مصرف مواد چاقکننده را به حداقل برسانم.
طب سنتي را قبول داريد؟
بله، صددرصد. درمانهاي گياهي بسيار کارسازند. شيرينبيان براي معده درد معجزه ميکند، عرق شاتره و عرقيجات خنک براي کبد و کليه عالياند، مصرف آب نارنج و آب در صبح ناشتا براي آنها که معده درد ندارند بسيار مفيد است.
منبع : jamejamonline.ir
-
پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۹:۱۲:۱۱ AM
-
۶۹۳ بازدید
-
-
چه خبر