تخريب ترانه عليدوستي بخاطر يک خالکوبي ساده!
سينما
بزرگنمايي:
چه خبر - تخريب ترانه عليدوستي
از غرايب روزگار اين است كه درباره فيلمي که هنوز به اکران عمومي درنيامده و ديده نشده، از پيش فقط براساس تيتراژ و درج اسامي عواملش قضاوت ميکنند و نسخه ميپيچند. قضيه زماني جديتر و حيثيتي ميشود که فيلم دو جايزه معتبر از جشنواره هنري کن بگيرد و بازيگر زن آن هم نامزد دريافت جايزه بشود. خلاصه بساط زورآزمايي پهن و بهراحتي به چماقي تبديل ميشود براي کوبيدن بر تارَک سينماي ايران! به عبارت دقيقتر براي يک دستمال قيصريهاي را آتش ميزنند.
حتما متوهمان غرقشده در گفتمان «سياهنمايي» با چنين مستمسکي و لابد در حرکتي خودجوش ميخواهند حسابهاي شخصيشان را تسويه کنند! جدا از اين خبط بزرگ، حرکات، سکنات، وجنات و کلمات عوامل فيلم را هم به دنياي فيلمِ نديدهشده سنجاق و درنهايت حکم ابطال فيلم را صادر ميکنند و تازه در کميناند تا در زمان اکران عمومي فيلمِ مدنظر، بهطور اتمّ و اکمل از خجالت فيلم و سازنده و مجوزدهندهاش در بيايند! حکايت فيلم «فروشنده» و برخورد تخريبگران با کارگردان و عواملش از همين جنس است. البته خطاب اين نوشتار «منتقدان سينما» نيست. آنها خوب ميدانند هر اثر هنري را با معيارهاي متصل به خودش قضاوت و داوري کنند.
اما روي سخن با کساني است که بهطور غيرفرهنگي با پديدهاي فرهنگي برخورد ميکنند. براساس اصول عقلي و علمي وقتي دو چيز از يک جنس و سنخيت نيستند، چگونه ميتوان آنها را با هم مقايسه کرد و در محک داوري قرار داد؟ کليگويي تا کي؟ مگر فرهنگ، عرصه سياست است که اينگونه با آن رفتار ميکنند؟ بايد بپذيريم که اصولا جنس فرهنگ و هنر با هيچ چيز ديگري مقايسهکردني نيست؛ هرچند که سياست هم براي خودش وزن و روش و منشي دارد. داستان هم به اين سادگي نيست!
سياست، علمي است که هرکس در آن غور کند، بيشتر و بهتر ميتواند در دنياي امروزي بهنفع کشورش کار کند.
هرچند چنين کلامي مانند آبدرهاونکوفتن به نظر ميرسد؛ ولي پرسش اين است که تا کي مخالفان ميخواهند به چنين روشي ادامه بدهند؟ اصلا دوست دارم بدانم تا امروز از اين منش و روش خود چه بهرهاي بردهاند که همچنان بر همين راه مداومت ميکنند؟ لطفا دستاوردهايشان را قلمي کنند تا ما هم بهرهاي ببريم. چرا هنوز ياد نگرفتهايم فيلم را مجزا از خالقانش تحليل کنيم؟ چرا هرچه در دنياي خارج از فيلم با آن مواجه ميشويم، به کليت آن فيلم تسري ميدهيم؟ اصولا سود اين نگاه در جيب چه کساني ميرود؟
بهطور مثال بهتازگي اظهارات ترانه عليدوستي درباره يك هنرپيشه، خالکوبي دستش و همينطور نگاهش به مفهوم «فمينيسم» مخالفتها و البته موافقتهايي را برانگيخته است. جد ا از محتواي اظهارات که اصلا در اين مقال نميخواهم دربارهاش بحث کنم و بههيچعنوان ارزشگزارانه به آن نگاه نميكنم، آيا تصميم بر اين است که نگاه او از حاشيه به متن سينما کشيده شود و با آن؛ با کليت سينماي ايران برخورد كنند؟ واقعا برخي از رفتارها چقدر در ترويج فرهنگ غني ايراني – اسلاميمان ميتواند نقش مؤثري داشته باشد؟ تا کي بايد چوب ندانمکاريهايمان را بخوريم؟ تا کي ميخواهيم «اصل» را رها کنيم و «فرع» را گلدرشت نمايش دهيم؟ حالا ديگر از موضعگيري «اصغر» به نتيجه نرسيديد و ميخواهيد از طريق «ترانه» دستاوردهاي سينماي ايران را ناديده بگيريد؟ واقعا دنبال چه هستيد؟ ما نفهميديم؛ ولي خداوند عالم به همه امور است.
روايت نيويورکتايمز از ماجرا
اما روزنامههاي نيويورکتايمز، اينديپندنت، الپاييس و گاردين از جمله نشريات خارجي هستند که به اين موضوع واکنش نشان دادهاند. توماس اردبرينک در نيويورکتايمز نوشت: «بازيگر زن سرشناس ايراني با بازي در آخرين فيلمش که دو جايزه در جشنواره کَن برده، در کشورش سروصدا ايجاد کرده؛ به اين دليل که روز سهشنبه بر دستش خالکوبيهايي ديده شده است. در نشست خبري روز دوشنبه که بهدليل بازگشت بازيگران فيلم فروشنده به تهران برگزار شد، دوربينها تصويري از يک خالکوبي بر دست بازيگر اول زن اين فيلم، ترانه عليدوستيِ ٣٢ساله، گرفتند که نماد قدرت زن به شمار ميآيد. اين بازيگر را به عنوان ناتالي پرتمن ايران ميشناسند». نويسنده گزارش در ادامه ديدگاههاي موافقان و مخالفان اين موضوع را در شبکههاي اجتماعي بررسي کرده است.
منبع : روزنامه شرق
-
جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۹:۳۰:۰۰ AM
-
۴۹۸ بازدید
-
-
چه خبر