بزرگنمايي:
ترديدي نيست زنان و مردان در بسياري از موارد از جمله چگونه انديشيدن، صحبت کردن و رفتارهاي خود، با يکديگر متفاوتند، ولي براي برقراري يک ارتباط موفق و نتيجهبخش، بايد ببينيم چگونه ميتوان با وجود تمام اين تفاوتها، ارتباطي به دور از تنش و جر و بحث داشت، يعني در واقع گفتوگو با شريک زندگيمان را بياموزيم.
تکنيکهاي گفتوگو با شريک زندگيمان
در تمام مدتي که به حرفهايش گوش ميداد، احساس ميکرد اصلا نميفهمد چه ميگويد. هرچه بيشتر با هم حرف ميزدند، کمتر متوجه منظور همديگر ميشدند. با شکايت ميگويد: آخه من که توقع زيادي ازش ندارم. فقط ميخوام بيشتر براي زندگيمون وقت بگذاره، ولي هر بار يک جوري رفتارش رو توجيه ميکنه و ميگه، تو از اول هم ميدونستي که کارم چقدر برام مهمه. وقتي هم براي رفتن به سفر و جاهاي ديگه ندارم، ولي هر بار بايد دوباره برات توضيح بدهم. تا ميخواهيم حرف بزنيم ناراحت ميشي. هيچ نتيجهايهم از حرفهامون نميگيريم...
ترديدي نيست زنان و مردان، در بسياري از موارد از جمله چگونه انديشيدن، صحبت کردن و در نتيجه رفتارهاي خود، با يکديگر متفاوتند، ولي براي برقراري يک ارتباط موفق و نتيجهبخش بايد ببينيم چگونه ميتوان با وجود تمام اين تفاوتها، ارتباطي به دور از تنش و جر و بحث داشت. گاهي ما براي فهماندن منظور خود ناگزير به مکالمه با همديگر هستيم. پس بايد بتوانيم گفتوگوي مناسبي با يکديگر داشته باشيم و تکنيکهاي چگونه حرف زدن را بياموزيم.
تفاوت بين شنيدهها و گفتهها
همانطور که کيفش را روي مبل ميانداخت، گفت: مريمجان قبول کن حرف زدن با سعيد هيچ فايدهاي نداره... هر راهي رو بگي من امتحان کردم، ولي تاثيري نداشته. باور کن گاهي حرف همديگر را نميفهميم. اين جور مواقع درمونده ميشم و نميدونم چه کار بايد بکنم. انگار اصلا به حرفهام گوش نميده. هميشه داره کارهاي خودش را ميکنه و نظرش هم اين است که من بيخودي غر ميزنم! آخه به نظر تو، من اگر بخوام حرفم را بزنم، يعني اينکه دارم غر ميزنم؟ واقعا اين مردها چرا اينقدر با ما فرق ميکنند ؟!... ما چه جوري بايد بگيم چي ميخواييم؟
به نظر ميرسد تفاوتهاي زنان و مردان گاهي مشکلاتي را براي آنها به وجود ميآورد که رابطه را با مشکل مواجه ميکند، و در اين ميان يکي از مهمترين جنبهها، حرف زدن آنها با يکديگر است.
يکي از مهمترين ابزار براي برقراري ارتباط موفق، خوب گوش دادن به حرفهاي يکديگر است، گوش دادن درست، يکي از مهارتهايي است که اگر بخوبي با آن آشنا باشيم، تنش کمتري در ارتباط خواهيم داشت، زيرا يکي از مشکلات و گلايههاي ارتباط بين همسران، اين است که نميدانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت کنند که به دعوا و دلخوري منجر نشود. بسياري از افراد براي حل اين مشکل دنبال راهکار و مهارت ميگردند، که حرف زدن درست و توام با آرامش را ياد بگيرند، غافل از اينکه بيشتر مواقع مشکلات ما در نحوه بيان جملات است، يعني اغلب، نحوه بيان ما باعث ناراحتي و آزار طرف مقابل ميشود.
بنابراين همانگونهکه ارتباط، مهمترين پايه زندگي است، مشاجره هم مخربترين عامل پاشيده شدن آن است. زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف و محبتشان را جريحهدار کرده و هم ارتباط خود را با مشکل مواجه ميکنند، يعني همانگونهکه برقراري ارتباط خوب باعث ميشود که دو طرف بيشتر به هم نزديک شوند، مشاجره هم آن را خراب ميکند و آدمها را از همديگر دورتر و دورتر ميکند. پس چه بايد کرد؟
دکتر مريم نجابتيان، مشاور خانواده در اين خصوص ميگويد: به جرات ميتوانيم بگوييم که شايد 10 درصد از ارتباطات کلامي که بين زن و شوهرها رد و بدل ميشود، يک ارتباط سالم است. به اين دليل که وقتي رابطه صميمانهاي مانند ارتباط زناشويي بهوجود ميآيد، مسائل و مشکلاتي نيز بهدنبال خواهد داشت که هميشه يکي از طرفين ميخواهد مساله و مشکل خود را مطرح کند.
به اين ترتيب گاهي دو طرف وارد گردابي از سوءتفاهم و بحث و دعوا ميشوند. همين موضوع هم، اغلب مانع از طرح بحث اصلي ميشود. يعني وقتي دو نفر با هم بگو مگو دارند، ولي ارتباط عاطفي هم با هم ندارند، به محض اينکه اختلافي پيش ميآيد، کارشان به دعوا ميکشد، اما زن و شوهرها معمولا هنگام دعوا و مشاجره خيلي ساده مشکلات را به ارتباط شخصي و خصوصي خود ربط ميدهند. مثلا ممکن است بعضي صفات جزو خصوصيات شخصي يک فرد باشد، وليچون هنگام دعوا به آن نقطه ضعفها اشاره ميشود، همين موضوع باعث کدورت و ناراحتي آنها از همديگر ميشود.
نحوه بيان متفاوت
در دعواي بين همسران، معمولا خود موضوع مورد اختلاف، باعث ناراحتي همسران نميشود، بلکه اغلب نحوه بيان اين نظرات است که طرف مقابل را ميرنجاند و باعث ناراحتياش ميشود. وقتي مرد از طرز صحبت کردن همسرش ناراحت ميشود و فکر ميکند او قصد رنجاندنش را دارد يا با صداي بلند با او صحبت ميکند، چون قصد دارد با او دعوا کند، همه تلاش خود را به کار ميبرد که ثابت کند حق با اوست. بنابراين در چنين موقعيتي به احساسات طرف مقابل توجهي نميکند و به اين ترتيب او را ميرنجاند، در صورتي که مرد نميتواند احساسات او را در ک کند و خيلي اوقات حتي حق ناراحتشدن را به همسرش نميدهد. در چنين مواقعي زن هم چون احساس ميکند همسرش او را درک نميکند، واکنشي نشان ميدهد که مرد را ناراحت ميکند. مرد هم که علت واکنش زن را نميداند، به جاي اينکه لحنش را تغيير دهد، به تفسير و توجيه منطقي کارهاي خود ميپردازد.
در اين هنگام هر دو طرف نميدانند که با اين گونه حرفزدنهاي خود، درواقع دارند مقدمات يک جنگ و دعواي تمامعيار را پايهريزي ميکنند. تصور مرد هم اين است که زن قصد دعوا دارد، درحالي که زن هم از لحن تهاجمي همسرش آزرده خاطر ميشود و ميخواهد در برابر آن از خودش دفاع کند و فکر ميکند توجيهات همسرش بيمورد است. به اين ترتيب با شکلگيري بعضي سوءتفاهمات، نخستين اختلافات شکل ميگيرند.
ريشهيابي اختلافات
دکتر نجابتيان ميگويد: پژوهشها نشان دادهاند که زن و شوهرها اغلب هنگام گفتوگو متوجه منظور همديگر نميشوند، به اين صورت که زنها معمولا از کلمات بيشتري نسبت به مردان استفاده ميکنند، زنها چيزي حدود 25 هزار کلمه و مردها 15 هزار کلمه در يک پروسه زماني روزانه حرف ميزنند.
مشکل اصلي هم در اينجاست که مردها اين کلمات را قبل از اينکه از محل کار به خانه برگردند، استفاده کردهاند، در صورتي که خانمها معمولا شبهنگام دوست دارند صحبت کنند و داستانهاي زيادي براي گفتن دارند. مثلا اگر شما از موي خانمي تعريف کنيد شايد او بتواند درباره تمام جزئيات موضوع تعريف کند، درحالي که مردان بيشتر براي تبادل اطلاعات با يکديگر حرف ميزنند، يعني درواقع با حرف زدن ميخواهند واقعيات را رد و بدل بکنند و بيشتر هدفشان اين است که اطلاعات همديگر را محک بزنند.
به اين ترتيب بايد پذيرفت ميزان بالايي از اين اختلافات مربوط به جنسيت افراد است، اما اين باعث نميشود که ما فکر کنيم چون خيلي با هم تفاوت داريم، پس نميتوانيم با يکديگر ارتباط خوبي داشته باشيم. براي همين هم قبل از هر چيز بايد نسبت به يکديگر شناخت پيدا کنيم و خودمان را در بهترين موقعيتي قرار دهيم که بتوانيم ارتباط خوبي ايجاد کنيم، و اين مستلزم بخشش و داشتن انعطاف در مقابل يکديگر است.
تفاوتهاي آوايي
تفاوت آهنگ صداي زن و مرد نيز گاهي باعث توجه نداشتن آنها به حرفهاي همديگر ميشود. آهنگ صداي زنها اغلب متغيرتر از مردان است و زنان از تنوع و گوناگوني بيشتري در آهنگ حرف زدنهايشان برخوردارند. به طور کلي زنها شنوندگان خوبي هستند، درحالي که مردان اينگونه نيستند. دکتر نجابتيان در اينباره ميافزايد: براي زنها گفت و شنود و حرف زدن، وسيلهاي براي همدلي و برقراري ارتباط عاطفي است، در صورتي که براي مردها گفتوگو بيشتر وسيلهاي براي برقراري ارتباط و تبادل اطلاعات است.
مردها معمولا ترجيح ميدهند با زبان بدن خود با همسرشان ارتباط برقرار کنند، در صورتي که زنان ميخواهند با کلامشان با همسر خود ارتباط برقرار کنند. بنابراين با توجه به اينکه مرکز گويش زنها در دو نيمکره قرار دارد، به همين دليل براي صحبت کردن نيز از هر دو نيمکره خود استفاده ميکنند، درحالي که مرکز گويش مردان در نيمکره چپ قرار دارد و نسبت به مرکز گويش زنان کوچکتر است، براي همين هم هست که دختران از کودکي زودتر شروع به حرف زدن ميکنند و پسرها ديرتر حرف ميزنند.
زنان در برقراري ارتباط، گوش دادن و فراگيري زبان قويتر از مردان عمل ميکنند، درحالي که مردان در برقراري ارتباط ضعيفتر هستند. اين موارد تفاوتهايي هستند که در نحوه ارتباط کلامي بين مرد و زن وجود دارد.
براي برقراري مکالمه موفق، گوشهايمان را تيز کنيم
اما بايد ببينيم با توجه به همه اين اختلافات، چگونه ميتوانيم مکالمه خوبي داشته باشيم. دکتر نجابتيان عقيده دارد، يکي از مسائل مهم در اين زمينه اين است که توجه داشته باشيم، افراد (بويژه مردان) وقتي ميخواهند صحبت کنند، انگار گوشهايشان را بستهاند و به حرفهاي طرف مقابلشان زياد گوش نميکنند! بنابراين بايد ديد، چگونه ميتوان مردها را علاقهمند کرد که به حرفهاي همسرانشان خوب گوش بدهند. يکي از مهمترين راههاي آن هم، اين است که زنها شفاف و به طور مشخص و واضح حرف بزنند، نه در ابهام و با کنايه و داستانسرايي! يعني بهترين کار اين است که از ابتدا منظور و مفهوم نظر خود را بگويند.
شفاف و واضح سخن بگوييم
ما بايد سعي کنيم تا جايي که ممکن است واضح و شفاف صحبت کنيم، يعني هر چيزي را ميگوييم، به آن اشاره ميکنيم يا قصد داريم واقعا نتيجه درستي از آن بگيريم، حتما دقيق بررسي کنيم. اگر طرف مقابل ما بدرستي متوجه منظور ما نشد، بهتر است آن را به طور کامل و موجز توضيح بدهيم، ولي بيش از حد موضوع را مهم و کسلکننده جلوه ندهيم. موضوع مهم ديگر، آن است که بسياري از اوقات طرف مقابل متوجه منظور اصلي حرفهاييکه ما ميزنيم، نميشود. بههمين خاطر ما بايد نقطه ابهامي باقي نگذاريم و کاملا شفاف صحبت کنيم.
به حرفهاي همديگر توجه کنيم
گاهي افراد در خانوادههايي زندگي کردهاند، که حرفهاي والدينشان براي آنها چيزي جز تحقير شدن، طعنه زدن و دستور دادن به همراه نداشته است. بنابراين سعي ميکنند خودشان از صحبت کردن طفره بروند و اين موضوع در مردان بيشتر از زنان ديده ميشود، اما براي اينکه ما بتوانيم از اينگونه افراد، شنوندههاي فعال و علاقهمندي بسازيم، يعني آنها را ترغيب کنيم تا از گفتوگوي سالم و سازنده استقبال کنند، نخست بايد ببينيم آنها از گفتههاي ما چه برداشتي دارند و در واقع چه ميشنوند.
گاهي ما حرفي ميزنيم، درحالي که طرف مقابل ما متوجه حرفهاي ما نميشود و اين نشاندهنده آن است که اين ارتباط يکطرفه برقرار شده است. دليل آن هم اين است که، بعضي افراد، بويژه خانمها، بيش از حد درباره يک موضوع حرف ميزنند و به اصطلاح آن را کش ميدهند، در صورتي که خودشان به حرفهاي طرف مقابل گوش نميکنند و توجهي به آنها ندارند.
دکتر مريم نجابتيان ميگويد: گاهي فقط برايمان مهم است که خودمان حرفمان را بزنيم، بدون اينکه به ديگران توجهي داشته باشيم، يعني باز هم ميتوان گفت که لحن کلام در چگونگي ارتباط موفق بسيار مهم است. مثلا وقتي زني با زبان امري و دستوري با همسرش صحبت ميکند، چيزي که آن مرد ميشنود، اين است که همسرش دارد به او دستور ميدهد. براي همين سعي ميکند گوش خود را بر اينگونه حرفها ببندد. در اين حالت، بايد تاکتيک و روش خود را عوض کنيم و به نوعي شيوه حرف زدنمان را تغيير دهيم. مثلا وقتي زني تقاضايي دارد، بايد خيلي محترمانه و واضح آن را مطرح کند و مطمئن شود که همسرش چه شنيده و در واقع نوع ارتباطشان بايد کاملا مشخص شود و همچنين بايد ديد کجاها نقاط ابهامي برايمان باقي مانده است.
توجه به انگيزههاي يکديگر
توجه داشته باشيم که ما چه خودمان گوينده باشيم و چه شنونده، بايد تمام حرفهايي که بين دو طرف رد و بدل ميشود، براي هر دو کاملا واضح و شفاف باشد، تا جايي که انگيزهها و نيات همديگر را متوجه شويم و بدانيم که واقعا هدفمان از درخواستهايي که از همديگر داريم و هر پيامي که به همديگر ميدهيم، چيست.
مثلا زماني که شوهرتان فکر ميکند شما هميشه به گونهاي آمرانه با او حرف ميزنيد و به اين ترتيب او را آزار ميدهيد، شما نبايد بسادگي از اين موضوع بگذريد، بلکه بايد ببينيد پشت اين کلمات چه چيزهايي پنهان شده که همسرتان را ناراحت ميکند. يا زماني که مردي اصلا به حرفهاي همسرش گوش نميدهد و ترجيح ميدهد تلويزيون ببيند يا روزنامه بخواند، بايد فهميد که پشت اينگونه رفتارها، چه چيزي نهفته است. آيا به اين دليل نيست که از همسرش دلخور است يا احساس ميکند زنش ميخواهد او را کنترل کند يا حرف خودش را پيش ببرد.
همين موضوع باعث ميشود، ارتباط به اين صورت بشود. وقتي متوجه انگيزههاي واقعي همديگر شويم، کمتر هم دچار سوءتفاهم ميشويم و بيشتر به همديگر توجه ميکنيم.
به تفاوتهايمان توجه کنيم
زن و مرد در زندگي زناشويي تفاوتهايي با همديگر دارند که حتما بايد از آنها آگاهي داشته باشند.
مثلا يک زن يا شوهر بايد بدانند، با توجه به تفاوتهايي که دارند، ميتوانند مکمل يکديگر باشند. اگر مردها در تکلم ضعيفترهستند، وقتي با زني ازدواج ميکنند، درواقع ميخواهند به نوعي خود را کاملتر کنند و تبديل به واحد کاملتري شوند. حتي گاهي اين تفاوتها ميتوانند جذابيت نيز داشته باشد، کما اينکه زن و مرد قبل از اينکه زياد از زندگي زناشوييشان بگذرد و رنجشها و مسائلي پيش بيايد که اين رابطه را مختل کند، گاهي از تفاوتها استقبال ميکنند و آنها را مثبت ميبينند. در صورتي که بعد از چند سال يا چند ماه، همين موضوع برايشان نقطهاي منفي، و ضعف طرف مقابل قلمداد ميشود. ما درواقع بايد به يک موضوع بسيار مهم، توجه کنيم و آن اين است که در يک رابطه طولانيمدت، چيزي که باعث ميشود مرد در لاک خود فرو برود و توجه زيادي به زنش نداشته باشد يا زن مدام غر بزند و در حال ايراد گرفتن باشد، درواقع اين رنجشهايي است که بين آنها اتفاق ميافتد، چون خيلي اوقات زن و مرد از مهارتهاي لازم براي برقراري ارتباط موفق برخوردار نبودهاند.
دلايل خاموشي و سردي
ولي حالا چگونه ميشود دو نفر که در آغاز حرفهاي زيادي با هم داشتهاند، بتدريج خاموش ميشوند، کمکم حرف زيادي براي گفتن ندارند و رابطه آنها با سکوت توام ميشود؟!
درواقع ميتوانيم بگوييم يک رابطه زناشويي، درست مانند مثلثي است که سه ضلع دارد. يکي از اضلاع آن شيفتگي يا اشتياقي است که دو طرف به همديگر دارند، يعني دوست دارند هر لحظه در کنار همديگر باشند و با هم صحبت کنند، چون براي همديگر جذابيت دارند. ضلع ديگر آن تعهدي است که دو طرف نسبت به همديگر دارند، زيرا شيفتگي و جذابيت منجر به ايجاد تعهد بين دو طرف ميشود. همچنين کمکم نسبت به مسائل و مشکلات يکديگر بيتفاوت نميمانند.ضلع سوم نيز صميميتي است که بعد از مدتي بين دو نفر ايجاد ميشود. بنابراين يک رابطه زناشويي خوب، رابطهاي است که سه ضلع شيفتگي، صميميت و تعهد به يک ميزان در رابطه برقرار باشد. اما گاهي هم در روابط، مشکلاتي پيش ميآيد که صميميت يا تعهد از بين ميرود و درواقع با از بين رفتن يا کمرنگ شدن هر کدام از اضلاع، رابطه با مشکلاتي مواجه ميشود. بنابراين، اگر ما بتوانيم به گونهاي رفتار کنيم که اين سه بعد، يا سه ضلع مهم در رابطه، با مشکل مواجه نشود و همچنان اين عوامل مهم پررنگ باقي بمانند، رابطه رو به سردي و خاموشي نميگرايد.
ولي گاهي افراد براي تامين بعضي از خواستههاي خود، عوامل و اضلاع اصلي مثلث را ناديده ميگيرند و نسبت به آنها بيتوجه ميشوند. همين موضوع هم باعث ميشود که رابطه کمکم با مشکلاتي همراه شود. در اين صورت هر کدام از طرفين، تعابير خاصي از رابطه براي خود خواهند داشت، که در بسياري از موارد هم، برداشت درستي از کارهاي يکديگر ندارند و اغلب دچار سوءتفاهم ميشوند. به اين ترتيب، افراد حتي گاهي نه حرفي براي گفتن با همديگر دارند و نه اعتمادي به يکديگر.
چه بايد کرد؟
اما راهکارهاي عملي براي تعديل اينگونه موارد، و برخوردار بودن از يک گفتوگوي سالم و موثر و خوب، اين است که به اين نکات مهم توجه داشته باشيم:
در صحبت کردن زيادهروي نکنيم، دائم از هم ايراد نگيريم و انتقاد نکنيم و هميشه حق را به جانب خودمان ندانيم، تا طرف مقابل هم بتواند درصدد دفاع از خود برآيد. ضمن اينکه مظلوم نمايي در رابطه نيز، به نوعي گفتوگو را با مشکل مواجه ميکند. زيرا طرف مقابل نميتواند متوجه منظور اصلي ما شود. بهترين کار اين است که پيام و منظور خود را به طرف مقابلمان بگوييم، و روي حرف خودمان هم بمانيم تا او متوجه منظور واقعي ما بشود.
گاهي بعضي افراد (بويژه خانمها) اعتراض ميکنند، ولي بعد از مدتي پشيمان ميشوند، بايد قبل از حرف زدن به نوع کلام خود فکر کنيم، پشيماني گاهي سودي ندارد. مرز صميميت و بياحترامي به همديگر نزديک است و ما معمولا آن دو را اشتباه ميگيريم و فکر ميکنيم چون با همسر خود صميمي هستيم، ميتوانيم هر گونه که ميخواهيم با او صحبت کنيم، درحالي که اين موضوع اصلا درست نيست، و يکي از مهمترين دلايل انجام مکالمات ناموفق است.
منبع:jamejamonline.ir