بزرگنمايي:

چه خبر - زن خيانتکار به همراه دوست پسرش، شوهر را خلاص کرد

زن خيانتکاري که شوهرش را با همدستي يک پسر غريبه به طرز فجيعي به قتل رسانده است، در بازسازي صحنه جنايت، زواياي ديگري از اين حادثه هولناک را در حضور قاضي ويژه قتل عمد فاش کرد.
ماجراي اين جنايت هولناک که از پيگيري يک حادثه کودک ربايي توسط کارآگاهان پليس آگاهي خراسان رضوي لو رفت، از آن جا آغاز شد که شهريور گذشته، پيرمردي با پليس تماس گرفت واز ربوده شدن نوه چهار ساله اش خبر داد. اين پيرمرد در حالي که بسيار نگران بود در شکايت خود بيان کرد: نوه ام که «الياس» نام دارد در کوچه مشغول بازي بود که توسط فرد ناشناسي ربوده شد.
با توجه به اهميت ماجرا، پيگيري اين پرونده با صدور دستوري از سوي سرهنگ کارآگاه حسين بيات مختاري (رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي) به اداره جنايي سپرده شد و گروه زبده اي از ماموران دايره مبارزه با آدم ربايي به سرپرستي کارآگاه افتخاري (رئيس دايره مبارزه با سرقت هاي مسلحانه و آدم ربايي آگاهي) تحقيقات گسترده خود را زيرنظر سرهنگ کارآگاه محمدرضا غلامي ثاني (رئيس اداره جنايي) آغاز کردند.
کارآگاهان در همان بررسي هاي اوليه ميداني در محل وقوع جرم واقع در بولوار طبرسي شمالي مشهد به اين ماجراي آدم ربايي، مشکوک شدند و اين احتمال قوت گرفت که ممکن است موضوع کودک ربايي در پي اختلافات خانوادگي باشد چرا که بعد از گذشت چند روز از حادثه کودک ربايي، هيچ کس براي اخاذي يا هر خواسته ديگري تماس نگرفت.
به همين دليل کارآگاهان با دستور قضايي وارد تحقيقات غيرمحسوس درباره موقعيت و وضعيت اجتماعي پدر و مادر «الياس»شدند اما بررسي ها نشان مي داد پيرمرد شاکي در عمق حرف هايش رازي پنهان دارد که نمي خواهد آن راز را بر زبان جاري کند! اين موضوع شک کارآگاهان را بيشتر کرد چرا که پيرمرد مدعي بود مدتي است از دختر و دامادش (پدر و مادر الياس) اطلاعي ندارد!
از سوي ديگر گروهي از کارآگاهان که با راهنمايي هاي رئيس اداره جنايي پليس آگاهي بررسي هاي غيرمحسوس خود را ادامه مي دادند به سرنخ‌هايي رسيدند که مشخص مي کرد پدر 34 ساله الياس از حدود اوايل ارديبهشت مفقود شده است و هيچ کس، حتي خانواده اش از او اطلاعي ندارند اما همسر وي بعد از نقل مکان ناگهاني از منزل استيجاري در منطقه بولوار بهمن منزلي را در خيابان شهيد چراغچي اجاره کرده است که او نيز از 20 روز قبل ديگر در محل زندگي اش حضور ندارد و به مکان نامعلومي رفته است.
با جمع آوري اين اطلاعات، احتمال وقوع يک جنايت قوت گرفت و اين پرونده با توجه به حساسيت ويژه اي که پيدا کرده بود، در اختيار قاضي ويژه قتل عمد مشهد قرار گرفت.اين گونه بود که به دستور قاضي کاظم ميرزايي، روند تحقيقات تغيير کرد و گروهي از کارآگاهان دايره قتل عمد به سرپرستي سرهنگ سلطانيان (رئيس دايره قتل) ادامه رسيدگي به اين ماجرا را عهده دار شدند.
بيشتر از چند روز از اين ماجرا نگذشته بود که قاضي ميرزايي با مطالعه دقيق پرونده و تحقيقات صورت گرفته، دستور شناسايي محل اختفا و دستگيري مادر «الياس» (زن 28 ساله) را صادر کرد. کارآگاهان اداره جنايي نيز با رصدهاي اطلاعاتي و بهره گيري از امکانات پليسي، و در اثناي تحقيقات خود به ارتباط شيطاني زن 28 ساله با پسري به نام «مهرداد» پي بردند و بدين ترتيب ديگر شکي نماند که ماجراي يک جنايت در پس پرده کودک ربايي، قرار دارد.
به همين دليل قاضي ميرزايي از کارآگاهان خواست ابتدا براي دستگيري مهرداد اقدام کنند چرا که او حلقه مفقوده اين ماجرا بود. کارآگاهان که ديگر موضوع آدم ربايي را خاتمه يافته مي دانستند، در يک عمليات هماهنگ مهرداد را در منطقه خواجه ربيع دستگير و به مقر انتظامي منتقل کردند. اين جوان 24 ساله در همان مراحل اوليه بازجويي به صراحت قتل شوهر «ز-م» را پذيرفت و گفت: با همدستي آن زن، شوهرش را کشتيم و در اتاق خواب منزل استيجاري دفن کرديم!
در پي اعترافات اين جوان، بلافاصله کارآگاهان با دستور و راهنمايي هاي قاضي ميرزايي، موفق شدند مخفيگاه زن 28 ساله را در يک اتاقک 12 متري در منطقه روستاي ده غيبي شناسايي و او را در حالي دستگير کنند که «الياس» را در کنار خود داشت.
اين زن نيز در اعترافات خود به قتل همسرش با همدستي مهرداد اشاره کرد و گفت: با مهرداد که شاگرد ميوه فروشي بود، اواخر سال گذشته آشنا شدم و در پي ارتباط شيطاني با او، همسرم را کشتيم و جسدش را دفن کرديم و ...
پس از کشف جسد در منزل مسکوني، دو متهم اين پرونده جنايي، براي بازسازي صحنه قتل و تشريح جزئيات اين جنايت هولناک به محل وقوع حادثه هدايت شدند. مهرداد جوان 24 ساله ضمن تشريح چگونگي آشنايي خود با «ز-م» ابعاد ديگري از اين ماجرا را فاش کرد و گفت: طوري دلباخته «ز» شده بودم که هر کاري از من مي خواست برايش انجام مي دادم. او که با شوهرش اختلاف داشت مدام ناراحت بود و از کتک کاري هاي همسرش نزد من گلايه مي کرد تا اين که به پيشنهاد «ز» تصميم گرفتيم شوهرش را بکشيم و با هم ازدواج کنيم!
ابتدا چند قرص سمي از پنجراه مشهد خريدم تا او شوهرش را با آن ها به قتل برساند ولي او قرص ها را کوبيده و در آب داروي گياهي «جوشانده» ريخته بود که قرص ها اثر سمي خود را از دست داد و او نتوانست شوهرش را بکشد به همين خاطر تصميم گرفتم او را با طناب و در خواب خفه کنم!
«ز» کليد منزلش را به من داده بود، آن شب حدود ساعت يک بامداد بود که با تماس «ز» به منزل آن ها رفتم و داخل آشپزخانه پنهان شدم تا «ز» طناب را دور گردن همسرش بيندازد که پاي بساط خوابش برده بود! ولي شوهر اواز خواب بيدار شد و براي نوشيدن آب به آشپزخانه آمد. او که از ديدن من شوکه شده بود چوبي را برداشت و به سمت من حمله کرد. در اين لحظه من طناب را برداشتم و دور گردنش انداختم. در حالي که او بر اثر فشار طناب خم شده بود، «ز» نيز چوب را از روي زمين برداشت و ضربه اي محکم به سر شوهرش کوبيد!

بازسازي صحنه قتل توسط زن خيانتکار

من همچنان طناب را مي کشيدم و شوهر 34 ساله او در حال خرخر کردن بود که «ز» يکي ديگر از همان قرص ها را آورد و درون دهان شوهرش فرو کرد! وقتي ديگر نفس نکشيد او را در همان جا دفن کرديم!
زن 28 ساله نيز وقتي در حضور قاضي «کاظم ميرزايي» مقابل دوربين قوه قضاييه قرار گرفت با تاييد رابطه شيطاني خود گفت: از کتک زدن هاي شوهرم خسته شده بودم که تصميم به قتل او گرفتم. آن شب وقتي با مهرداد درگير شد و من هم با چوب ضربه اي به سرش زدم، بي جان روي زمين افتاد. جسد را داخل حمام کشيديم تا پسر 10 ساله ام که بيدار شده بود آن را نبيند! صبح روز بعد بيل و کلنگ از ابزارفروشي خريدم و پيکر بي جان شوهرم را در همان خانه دفن کرديم. 16 روز هم در منزل محل دفن جسد با مهرداد زندگي مي کردم تا اين که تصميم به فرار از کشور گرفتيم.
ولي سايت کاريابي باز نمي شد چرا که مي خواستيم به عنوان کارگر به ترکيه برويم و از آن جا به اروپا بگريزيم! به همين دليل براي فروش قطعه زميني که در يکي از روستاهاي فاروج داشتم نزد خانواده ام رفتم و به آن ها گفتم شوهرم مردي را کشته و در مرز منتظر است تا پول برايش ببرم! اما موفق به فروش زمين نشدم و به مشهد بازگشتم. پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجراي قتل را بفهمند ولي نشاني دقيق منزل اجاره اي مرا نمي دانستند که به تازگي به آن جا نقل مکان کرده بوديم.
وقتي آن ها وارد کوچه شدند پسر بزرگم در حالي به حياط آمد که هنوز الياس فرزند چهار ساله ام در کوچه بود! من و مهرداد و پسر 10 ساله ام به پشت بام گريختيم تا برادر و پدرم ما را نبينند. آن ها هرچه زنگ زدند ما در را باز نکرديم و به ناچار پسرم الياس را با خودشان بردند و چند روز بعد من با اجيرکردن يک موتورسوار به بولوار طبرسي رفتم و پسرم را با خودم بردم! بنابراين گزارش، با اعترافات صريح متهمان، قاضي ميرزايي دستور بازداشت موقت آنان را صادر کرد تا اين پرونده جنايي ديگر مراحل قانوني خود را طي کند.

منبع: روزنامه خراسان