بزرگنمايي:
چه خبر - نيکول کيدمن در فيلم سينمايي ويرانگر Destroyer
نيکول کيدمن استراليايي و 51 ساله که بيش از 3 دهه در هاليوود ساکن بوده اين رسم را برهم زده و با بازي در فيلم «نابودکننده» (يا نابودگر) ساخته جديد کارين کوزاما که يک فيلم جنايي به سبک «نوار» (فيلم سياه) است، منفيترين نقش عمر طولاني هنرياش را بازي کرده و از هر سو تحسين هم شده و اين را يکي از قويترين بازيهاي تمامي دورانهاي وي خواندهاند.
نيکول کيدمن در فيلم سينمايي ويرانگر
نامداران مرد متعددي بودهاند که در دنياي سينما به ايفاي نقش هاي منفي عمده پرداخته و تحسين هم شدهاند و آل پاچينو، رابرت دونيرو، شون پن، برايان کرنستون و البته جک نيکولسون از آن قبيلاند اما اين اتفاق براي زنان کمتر افتاده و آنها تمايل چنداني براي فرو رفتن در نقش هاي نحس و منفي ندارند و مايل نيستند چهره خبيث ماجراها باشند و حتي وقتي به سبک و سياق «چارليز ترون» در سال 2004 در قالب چهره اول فيلم «هيولا» فرو ميروند، داستان زني را روايت ميکنند که قرباني کجرويهاي اجتماعي است و هاليوود سرشار از بازيگران زني است که دوست داشتهاند هنرپيشه نقش اول فيلمهاي اکشن باشند و تبهکاران را درهم بکوبند و آنجلينا جولي (در «سالت» و دوگانه «لارا کرافت») اسکارلت يوهانسون (در «لوسي») و اوما تورمن (در دوگانه «بيل را بکش») از آن قبيلاند و قبل از تمامي آنها ما «جيمي لي» کورتيس پليس خشن زن فيلم ساختارشکن «پولاد آبي» را هم داشتيم.
بيشتر بدانيد : نيکول کيدمن را با اين ظاهر هيچ وقت نديده بوديد!! + عکس
يک کار قابل اعتنا
حالا نيکول کيدمن استراليايي و 51 ساله که بيش از 3 دهه در هاليوود ساکن بوده اين رسم را برهم زده و با بازي در فيلم «نابودکننده» (يا نابودگر) ساخته جديد کارين کوزاما که يک فيلم جنايي به سبک «نوار» (فيلم سياه) است، منفيترين نقش عمر طولاني هنرياش را بازي کرده و از هر سو تحسين هم شده و اين را يکي از قويترين بازيهاي تمامي دورانهاي وي خواندهاند. البته فيلم کوزاما فارغ از آنچه کيدمن در آن انجام داده، يک کار قابل اعتنا و يک فيلم تريلر (دلهرهآور) تأثيرگذار مبتني بر فاکتورهاي دريغ و دوستي و خيانت است اما اگر کاراکتر کيدمن بدين گونه در آن پرورانده و عرضه نميشد، اين چنين به يکي از فيلمهاي بارز پاييز امسال تبديل نميشد.
منفيترين نقش نيکول کيدمن در فيلم ويرانگر
فيلمي که ابتدا در اواسط و اواخر شهريورماه در جشنوارههاي معتبر فلوريدا امريکا و تورونتوي کانادا اولين اکرانهاي خود را تجربه کرد اما نمايش عمومي آن در سطح امريکاي شمالي و اروپا زودتر از 5 دي ماه شروع نخواهد شد و اين تاريخي است که از آخرين مهلت پخش فيلمهاي مدعي جوايز اسکار به حساب ميآيد و کمپانيهاي «30 ست»، اتوماتيک اينترتين منت و آناپورنا که تهيهکنندگان و توزيعکنندههاي اين فيلم هستند، اعتقاد دارند که نحوه بازي کيدمن در آن سزاوار لااقل نامزدي اسکار است.
در صبح يک روز شفاف
نه اينکه کيدمن آدم بدماجرا باشد و او اين بار هم به اسم و ظاهر يک آدم خوب است. وي ايفاگر نقش ارين بل افسر پليسي و کارآگاه ارشد قواي پليس شهر لسآنجلس است اما از همان سکانس نخست که وي از اتومبيلش در صبح يک روز آفتابي و زير آسمان شفاف بسختي و زجرکشان خارج ميشود معلوم است که حداقل يک جاي کار او ميلنگد و وي هر چيزي هست الا يک پليس سرراست و اصولي و سرسخت. قيافه و شرايط او پس از بيرون آمدن از ماشين بيشتر شبيه به زامبيها و موجودات شيطاني فيلمهاي هولناک است ولي نکته همين جا است زيرا ارين بل را به همين صفت ميشناسند.
اگر براي بينندهها او يک عنصر کاملاً خلاف ايدهآلهاي يک پليس متعهد است. همکارانش به ديدن او با اين حالات و رفتارها عادت کردهاند، زني که در هر فرصتي حتي پشت صندلي اتومبيلش به خواب ميرود و نوعي خشم همراه با افسوس در چشمهايش خانه کرده و با اينکه معلوم است يک پليس برجسته و بر کار خويش مسلط است اما در شرايطي نيست که صبح زود و در زمان رسيدن به محل يک قتل رقتانگيز، کمک قابل توجهي را به همکارانش عرضه دارد.
گذشته پررنج
مثل هر «فيلم نوار» موفق و هر کار جنايي پر از صفحه ها و چيستانها، در قالب فيلم «نابودکننده» هم نکاتي پنهان وجود دارد و آن نکات را در گذشته سرشار از رنج و تقابل و ضايعه ارين بل جستوجو کنيد. اينجا است که کارين کوزاما در هيأت کارگردان فيلم دست به کار ميشود و براساس سناريويي که فيل هي و مت مانفردي براي او نوشتهاند، با فلاشبکهايي توضيح ميدهد که در گذشته پراضمحلال ارين بل چه گذشته و او چگونه تبديل به پليس رنگ پريده و ضد قهرمان مشکوکي شده است که پيش روي خود داريم.
نيکول کيدمن در ويرانگر Destroyer
شروع ماجراهاي اين زن پليس زرنگ اما بدسليقه به 17 سال پيش برميگردد و به زماني که با يک مأمور زبده اف.بي.آي (با بازي سباستين استان) آشنا و همکار شد و بهدنبال آن وارد زنجيرهاي از اتفاقات انفجاري شد. او حرفهاي پر از رياي استان را باور کرد و در مسير گردبادهاي اجتماعي و لغزشهاي حرفهاي قرار گرفت و چند بار مرد و زنده شد و هر چند بتدريج به موجود جان سختي تبديل شد که ميبينيم اما او اينک هر چيزي هست الا يک پليس محبوب و زني است که خطر از او ميبارد و مردم نميدانند بيشتر از او بترسند يا از خلافکاري که قصد دارد سرشان را از تن جدا کند.
صبح و شب با کابوس
ماندگارترين و تلخترين يادگار رفت و آمد نافرجام با کاراکتر «استان» يعني همان مأمور FBI، فرار يک خلافکار بزرگ به نام سيلاس (توبوي کبل) از دست وي است ولي 17 سال بعد از آن واقعه و در حالي که ارين بل صبح و شب با اين کابوس زيسته و هر دقيقه بهدنبال او بوده، نشانههاي آشکاري در اطراف ارين بل حکايت از آن دارد که سرانجام سيلاس از نو ظاهر شده و نزديک به او است و قصد حذف وي را دارد همان طور که بل سالها به معدومکردن هر چه بيرحمانهتر وي ميانديشيده است.
خيانت در ازاي اعتماد
به تصميم فيلمسازان کيدمن با آرايشي آشفته و يک موي مصنوعي درهم ريخته در صحنههاي مربوط به شرايط کنوني حاضر ميشود تا مشخص شود چه رنج کلاني برده و تا چه ميزان خودزني کرده است ولي در صحنههاي مربوط به رجعت به گذشته او سرحال و جوان و پرنشاط ديده ميشود. بيننده البته به شک ميافتد و ميپرسد ريشه اين رفتارها و تفاوتها در کجاست و آيا ارين از همان آغاز آدم تأثيرپذيري نبوده که اتفاقات نامساعد زمانه وي را به سوي بيرحم شدن سوق داده است.
کوزاما از طريق بسط اين شک به ما ميگويد هر چند ظاهر و سپس محوشدن مأمور اف.بي.آي نقش محسوسي در به هم ريختن سيستم کاري ارين بل داشته اما هر چه امروز از او ميبينيم، نه منبعث از يک واقعه مفرد بلکه يک عمر تجربه کردن و فراز و فرود داشتن است و بل خسته و بدبين و آماده تلاقي است زيرا در ازاي اعتماد، خيانت ديده و طبايع انساني را از اطرافيانش دور و خوي درندگي و کلک و سوءنيت را حتي در ميان برخي دوستانش حاکم ديده است.
فيلم به ما ميگويد برخي در اين شرايط دست به تظاهر ميزنند و زندگي را خوب جلوه ميدهند ولي ارين بل تصميم ميگيرد که خودش بماند و راست بگويد و بجنگد و از برخورد منفي جامعه با خود نيز نهراسد.
نقطه قوت اصلي
کيدمن همه اين احتمالات و گزينهها و بالا و پايينها را بشدت و به دقت در بازي خود لحاظ ميکند و اين فيلم کلاً به يک کلاس بازيگري تبديل ميشود زيرا کارين کوزاما بهعنوان کارگردان از بازي قوي کيدمن در ترسيم کاراکتري که گفتيم، براي فرو رفتن در روح انسانها و مهمتر جلوه دادن جان و انديشه آدم در قياس با پوسته بيروني او بهره ميگيرد. ارين بل بهرغم تمامي ويراني درونياش زني قدرتمند است که هنوز ميتواند مشتي بخورد و ضربهاي به سمت رقيب بيندازد و هيچ چيز او را از عرصه خارج نميکند.
بسياري از زخمهاي اين کارآگاه جان سخت جسماني است اما اين تنشهاي دروني اوست که با به تصوير کشيده شدن درست توسط کيدمن به نقطه قوت اصلي فيلم «نابودکننده» تبديل ميشود و اسباب سرور است که کيدمن زني که بارها سيماي ظاهرياش دليل اصلي توجه عظيم هاليوود و همايشها به وي تلقي شده، در ميانسالي چنان روح قدرتمندي دارد که ميتواند شخصيتي اين همه پيچيده و سخت و البته بسيار تيره را براي مردم به نمايش بگذارد.
شروع کار از استراليا
شرايط فعلي کيدمن در قالب فيلم رواني «نابودکننده» که با موسيقي متن رازآلودي از تئودور ساپيرو گنگتر شده و فيلمبرداري هنرمندانه آن توسط جولي کرک وود به ابعاد ابهامها افزوده به کلي متفاوت با ايام ابتدايي فعاليتهاي هنري وي است. او با اينکه متولد هاوايي است که امريکا آن را جزو ايالات خود ميداند، در استراليا رشد کرد و همان جا وارد کارهاي هنري شد و اولين فيلم بلندش را که Bosh Christmas نام دارد و ساخته هنري سافران است در سال 1983 تجربه کرد و با بازي در فيلم دلهرهآور و عالي «سکوت مطلق» به کارگرداني فيليپ نويس استراليايي در سال 1989 چهره شد و هاليوود تورش را براي صيد او که در ميني سريال «بانکوک هيلتون» هم درخشيده بود، پهن کرد.
اولين فيلم هاليوودي که از قضا نخستين فيلم از آثار پرشمار مشترک وي با تام کروز جوان اول سينماي امريکا هم بود، با نام «روزهاي رعد» در سال 1990 و با کارگرداني توني اسکات فقيد عرضه شد و او يکي پس از ديگري در فيلمهايي مطرح و پرفروش مثل «دور و دورتر» (1992) «بت من براي هميشه» (1995)، «مردن براي» (باز هم 1995) و «چشمان کاملاً بسته» که آخري يک کار جنايي- خيالي و اجتماعي غريب ساخته استنلي کوبريک فقيد و محصول سال 1999بود و او را مجدداً روبهروي تام کروز قرار داد، بازي کرد.
مراحل تکوين و تکميل يک ستاره
«مولن روژ» موزيکال مدرن سال 2001 باز لورمن استراليايي، مراحل تکوين و تکامل کيدمن را کاملتر کرد و تريلر «ديگران» ساخته اله خاندرو آمي نابار اسپانيايي نشان داد او در ژانر ترسناک هم کم نميآورد و «کوهستان سرد» آخرين يادگار ماندگار آنتوني مينگلاي بريتانيايي جاي پاي کيدمن را در فيلمهاي «اپيک» محکمتر کرد و با اينکه او پس از بازي در قسمت اول سهگانه نئوپست مدرني لارس فون ترير دانمارکي به نام داگ ويل (2003) تقويم پر خود را بهانه و از حضور در قسمتهاي دوم و سوم اين فيلم پرهيز کرد اما ثابت شد او با موج نوييها هم خوب کنار ميآيد.
در حد فاصل همين سالها (2002) کيدمن با بازي در نقش ويرجينيا وولف نويسنده شاخص زن امريکايي نيمه اول دهه 1900 که دست به خودکشي زد، جايزه اسکار بهترين بازيگر زن نقش اول سال را به دست آورد و به خاطر آن و همچنين مولن روژ جايزه گولدن گلوب را هم برد.
از ويترين به عمق
کيدمن در سالهاي بعدي در «حفره خرگوش» (2010)، «پسر کاغذي» (2012) و «شير» (2016) هم بازيهاي قابل اعتنايي داشته و «مترجم» آخرين فيلم بلند سيدني پولاک فقيد و محصول 2006، بازسازي «تهاجم ربايندگان جسم» (2007)، «استراليا» اپيک ديگري از باز لورمن (2008)، «گريس موناکو» فيلم زندگي نامهاي گريس کلي مشهور (2014)، «راز در چشمهايشان» (2015)، «نابغه» (2016) و «گرفتار شده» (2017) ساير فيلمهاي قابل توجه وي طي اين مدت بودهاند و او حتي در فيلمهاي کارتوني «پاخوش» و دوگانه «پدينگتون» نيز به جاي کاراکترهاي انيميشني حرف زده و حتي بازي کرده است اما هميشه کاراکتر مثبت و زن نيکخواهي روي پرده سينما مانده که هاليوود او را در قالب آن کليشه کرده و چون جواب گرفته، به کرات تکرار کرده است و اهالي کميک استريپ نيز از او در نسخه تازه «مرد دريايي» سود جستهاند که بزودي اکران ميشود.
اما سازندگان «Destroyer» تمامي آن تصاوير روشن او را زدوده و تاريکترين نماد را از وي در اين فيلم ارائه دادهاند تا برگ ديگري – البته با موفقيت هرچه بيشتر- در زندگي هنرمندي رقم بخورد که اگر روزگاري فقط ويترين يک هاليوود جنجالي و ظاهربين بود حالا نشانه عمق استعداد آن در زمينه بازيگري هم هست.
بيشتر بدانيد : ستاره هاي زيباي هاليوود با گريم زشت/ از نيکول کيدمن تا شارليز ترون + تصاوير
بيشتر بدانيد : حرف هاي نيکول کيدمن درباره حس حقارت پس از تجربه خشونت جنسي و خانگي
بيشتر بدانيد : علت بدبختي نيکول کيدمن
منبع : روزنامه ايران