بزرگنمايي:
چه خبر - نقد فيلم همسر The Wife ؛ بازگشت به دهه 50
در حين تماشاي «همسر» (The Wife)، به ياد اين افتادم که فيلمها قبلا چگونه بودند. در دهه نود، چيزي شبيه به اين فيلم کاملا معمول بود: يک داستان درگيرکننده که با دو نقش آفريني قدرتمند همراه شده است.
پوستر فيلم همسر The Wife
«گلن کلوز» (Glenn Close) همان قدري خوب است که هميشه بوده است (اگرچه به صورت خاص من ميتوانم به «روابط خطرناک» (Dangerous Liaisons) به عنوان کوبندهترين نمايشاش اشاره کنم؛ برخي ممکن است نظرشان روي «جذابيت مهلک» (Fatal Attraction) باشد) و «جاناتان پرايس» (Jonathan Pryce) هم يک همراه بينقص براي اوست.
اين دو در کنار هم يک موسيقي زيبا را پديد ميآورند حتي زماني که رابطه شخصيتها تبديل به نجوايي نابهنجار و ناهماهنگ ميشود. يک المان رازآلود هم اينجا در قالب نتيجه کنجکاويهاي يک روزنامه نگار و در رداي يک سري فلش بکها وجود دارد. هيچ چيز خيلي خاص و مهمي در مورد «همسر» وجود ندارد، ولي فيلم به عنوان يک درام شخصيت محور و يک بيانيه تمثيلي در مورد تبادل قدرت ميان زنان و مردان در ازدواجهاي قبل از قرن بيست و يکم، موثر عمل ميکند.
اگر بخواهيم تا معاني جامعه شناسانه «همسر» را ناديده بگيريم، همان قدري احمقانه است که بخواهيم آنها را زيادي بزرگ کنيم. فيلم يک بيانيه سرراست ارائه ميدهد، نه فقط در مورد اينکه چگونه کليشه «همسر بسيار درد کشيده» حسابي شخصيت اصلي را به درد ميآورد، که در مورد اينکه چگونه همسران (خصوصا -ولي نه صرفا- آن مردان از لحاظ اجتماعي، رده بالا) اغلب يک رفتار انحصار طلبانه در مورد شوهرانشان و سنگين برخورد کردن آنها (حداقل در مکان عمومي) دارند تا نه تنها شهرت همسران خود را حفظ کنند که شکوه خود را هم در معرض نمايش قرار دهند. ولي، با نقل قول گرفتن از «شبکه» (Network)، «ژوان کسلمن» (با بازي «گلن کلوز») بسيار عصباني است و ديگر نميتواند اين را تحمل کند.
فيلم همسر The Wife
تماشاي ژوان، که به مانند هر زن شصت و چند ساله ديگري که دهههاست با يک مرد صاحب جلال ازدواج کرده آرام آغاز ميکند، آرام چنان به جوش ميآيد که همسرش به درستي آن را به مانند غل زدن رنجشها تشبيه ميکند، همان قدري حاصل يک بازي خالص است که ممکن است در بهترين سطح يک نفر پيدا کند. کارگردان سوئدي يعني «بيرون رانج» (Björn Runge) جز اينکه دوربين را رو به «کلوز» قرار دهد و اجازه دهد تا او هر کاري که دوست دارد انجام دهد، کار خاص و پيچيده ديگري را لازم نبوده تا انجام دهد. داستان ساختگي اين فيلم در دنياي واقعي رقم ميخورد و آن قدري باورپذير ساخته شده که، به محض بازگشت از سالن سينما، دو بار به سراغ چک کردن ليست اسامي برندگان جايزه نوبل ادبيات رفتم تا ببينم که نکند اين اثر مبتني بريک حقيقت باشد.
سال 1992 است و نويسنده تحسين شده يعني «جو کسلمن» (با بازي «جاناتان پرايس») در حالي از خواب عميق خود بيدار ميشود که به او خبر ميرسد که قرار است او برنده جايزه نوبل ادبيات شود. او و همسرش به شکلي خصوصي جشن ميگيرند (که اين شامل بالا و پايين پريدن روي تخت خواب مثل ترامپولين نيز ميشود) ولي، وقتي نوبت به تحسينهاي عمومي ميرسد، رفتار او شروع به سرد شدن ميکند. جوي خودپسند در کانون تمامي توجهات قرار ميگيرد (خصوصا توجه يک زن فيلمبردار جذاب که قرار است تا تمامي واکنشهاي او در هنگام دريافت جايزه در مراسم رسمي را هم ضبط کند).
نقد فيلم همسر The Wife
او به شکلي نمادين از خود فروتني نشان ميدهد و هيچ گاه هم در گشودن لب به تحسين همسر خود، کسي که به گفته خود جو، بدون او، او هيچکس نبود، شکست نميخورد. با اين حال، علي رغم تمامي اينها، ژوان به شکلي فزاينده حسي تدافعي و منفي پيدا ميکند درست به مانند رازي که او در دل نهفته و ذره ذره از وجود او خورده ميشود؛ و وقتي که يک روزنامه نگار به نام «ناتانيل بون» (با بازي «کريسشن اسلتر»)، که قرار است تا بيوگرافي جو را بنويسد، به اين اشاره ميکند که از حقيقت باخبر است، ژوان با يک حق انتخاب روبرو ميشود.
به اضافه تمرکز اصلي روي کشمکشهاي خانواده کسلمن (که خود شامل يک پسر عبوس، با بازي «مکس آيرنز» و يک دختر خوش بر و رو، با بازي ««اليکس ويلتون رگان» نيز ميشود)، «همسر» جنبههاي مختلف نگارش / خلاقيت را هم مورد بررسي قرار ميدهد. فيلم بيش از صرفا چند خط ديالوگ را به آن اختصاص ميدهد چرا که اين تبديل به يکي از همان بلوکهايي شده است که رابطه جو و ژوان روي آن بنا شده است.
فيلم همسر؛ بازگشت به دهه 50
فلش بکهايي به دهه 50 نشان ميدهد که چگونه جو (در آن زمان، با بازي «هري لويد»)، يک پروفسور دانشگاه متاهل، به سراغ وسوسه ژوان (با بازي «آني استارک»، دکتر «کلوز» که کار موثري در ايجاد يک نسخه جوانتر از مادر خود کرده است) که دانشآموزش است ميرود. نوشتن يک المان کليدي در ارتباط آنهاست. همچنين مشخص ميشود که اين به مانند يک خار در رابطه او با پسر عبوس خود است، کسي که يک نويسنده آرزومند و در انتظار ستايش پدرش است، ولي هيچ گاه به آن نميرسد.
«همسر» چيزيست که شايد بتوان آن را تحت عنوان «مستقل خالص» توصيف کرد، به اين معنا که فيلم با يک بودجه معقول ساخته شده و تمرکز روي شخصيتها و روايت است. بازيگران نه به خاطر جذب مردم و موفقيت در گيشه که به خاطر مهارتهاي نمايشي انتخاب شدهاند. اگر يک اشتباه در فيلم وجود داشته باشد، آن شخصيت روزنامه نگار با بازي «اسلتر» است که انگار جايي در فيلم ندارد. يک وسيله است که توسط فيلمسازان به کار گرفته شده تا آن راز به شکلي ديگر از صرفا فلش بکها افشا شود. به هر روي، اين يک به حاشيه رفتن جزئي است، و باعث ميشود تا مدت زمان فيلم به مقدار معقول 100 دقيقه برسد. «همسر» انتظارات معقولي دارد و در تحقق آنها موفق عمل ميکند.اي کاش که فيلمهاي بيشتري شبيه به اين فيلم وجود داشتند.
بيشتر بدانيد : نقد فيلم `رواني` هيچکاک از ديدگاه روان شناسي زيگموند فرويد
بيشتر بدانيد : نقد فيلم جنجال بر انگيز هاليوود `عطر`+گزارش تصويري
منبع : faradeed.ir