بزرگنمايي:
چه خبر - زائري در برابر صادق زيباکلام
محمدرضازائري، در يادداشتي در روزنامه خراسان نوشت: «در شرايط فعلي کشور و در ميان تهديدهاي مختلف و مشکلات گوناگون، حساسترين وظيفه حفظ همبستگي اجتماعي و بزرگترين خطر ايجاد شکاف در روابط اجتماعي و تشديد فضاي دوقطبي است که زمينهساز تندرويها و خشونتها و آشوبها ميشود. همه ما وظيفه داريم تا با رفع سوءتفاهمها و تقويت فضاي گفتوگو جلوي تخريبها و بدگمانيها را بگيريم. کارکرد شايعهها و اخبار منفي دروغ - با اندکي چاشني واقعيت - يا بزرگنمايي مسائل منفي همين است، نهتنها در بعد اجتماعي که حتي در مسائل فردي هم يکي از مهمترين عواملي که مثلا رابطه زن و شوهر را کمکم به طلاق ميکشاند، همين است. وقتي که در روابط اجتماعي به جاي ارتباط دوستانه و تقويت مهرباني و خوشبيني، دو صف و دو جبهه و دو گروه ايجاد شود - يکي من و دوستان من و يکي طرف مقابل - به طور طبيعي ما خوب و صاحب حق به حساب ميآييم و ديگري يا ديگران صاحب همه صفات منفي و داراي چهرهاي سياه به شمار ميروند!
در چنين فضايي به مرور تقابل و رويارويي چنان تشديد ميشود که حتي به صورت ناخواسته و نادانسته من طرف مقابل را مستحق هر گونه ستم و ظلم و دشنام و تحقير و مجازات ميدانم! وقتي من به طرف مقابل بدبين شدم و به چنين تقابلي رسيدم کمکم جامعه دچار تشنجها و آشوبهايي خواهد شد که به انفجار و بحران گسترده منجر خواهد گرديد. از اين روست که در شرايط فعلي حتي اگر کسي موضع انقلابي و ديني هم نداشته باشد به عنوان دلسوز جامعه ايراني و دلباخته وطن وظيفه دارد که براي ايجاد حسن تفاهم و نزديک کردن روابط و رفع ذهنيتهاي منفي بکوشد، زيرا نقشه خطرناک اين است که جامعه به دو بخش تقسيم شود و با هم درگير شوند؛ خودي و غير خودي! خودانديش و دگرانديش! طرفدار کنسرت و مخالف کنسرت! موافق برجام و مخالف برجام!
سوژه و بهانهاش فرقي نميکند. آن چه براي تحقق اين هدف شيطاني مهم است ايجاد بدبيني و سوءتفاهم و دروغ و شايعه براي برافروختن آتش اختلاف و دشمني است. بزرگترين خدمت ملي در چنين شرايطي ايجاد روابط مبتني بر حسن تفاهم و بزرگترين خيانت ملي، زمينهسازي براي تقابل و درگيري و تشنج و آشوب است. يک منتقد سياسي که استاد دانشگاه و صاحب قلم است به خوبي ميداند که دريافتي ماهانه طلاب چيزي حدود پانصد هزار تومان است و جز اندکي از روحانيون که داراي شغل اداري هستند يا استثنائا درآمدهاي شخصي دارند، طلاب معمولا مانند پايينترين طبقه معيشتي مردم با مشقتهاي فراوان و گاه باورنکردني زندگي ميکنند. حال اگر چنين کسي بيايد و به بهانه مخالفت با سياست توسعه حوزههاي علميه - که اتفاقا من هم در اين زمينه با ايشان همعقيدهام - شبههاي در ذهن مخاطبان ايجاد کند و شهريه ماهانه يک طلبه را پنج برابر محاسبه کند، چه بايد گفت؟ آيا ايشان نميداند ترويج چنين دروغ ظاهرا سادهاي در فضاي ملتهب فعلي به چه سطحي از بدبيني و کينهتوزي ميانجامد؟
هزينه اين گونه مواضع را البته نه ايشان ميدهد و نه روحانياني که جايگاه مديريت دارند و با راننده و محافظ تردد ميکنند و در ميان مردم حضور ندارند، بلکه اين تحريک عاطفي و رواني تبديل به چاقويي ميشود که از يک طرف در خيابان و ايستگاه مترو بر سينه يا پهلوي طلبه بيگناه مشهدي مينشيند و او را به خاک و خون ميکشد و از يک طرف هم ريسمان سست شده روابط اجتماعي ميان مردم را ضعيفتر ميکند. دردا که سوءاستفادههاي شغلي و خيانتهاي اقتصادي و جنايتهاي سياسي را خطاکاراني در سطوح بالاتر مديريتي کردهاند و تاوانش را مردم کوچه و بازار با افزايش روزافزون بدگماني و دشمني و بغض و کينه به هموطنان خود ميدهند! اگر امروز هم کسي ايشان را براي ايجاد شکاف اجتماعي بازخواست نکند، بيترديد نسلهاي آينده با مرور تاريخ امروز ما دکتر صادق زيباکلام را به تلخي و شدت ملامت خواهند کرد.»