ماجراي اغفال دختران به نام يک بازيگر مشهور
حوادث
بزرگنمايي:
چه خبر - متهم «فرزاد» نام دارد و 33 ساله است
پسر شياد خود را بازيگر معروف سينما معرفي ميکرد تا دختران ساده لوح را قرباني طمعورزيهاي خود کند. اما با پيگيريهاي پليسي سرانجام دستش رو شد.
زن ميانسال کنار دخترش ايستاده بود و زير لب حرفهايي ميزد انگار در حال سرزنش کردن دختر جوان بود. دخترک سر به زير انداخته و آرام گريه ميکرد. سرانجام نوبت رسيدگي به پرونده او شد. دستانش بشدت ميلرزيد. ليوان آب را برداشت و جرعهاي نوشيد. با صدايي لرزان داستان فريب خوردنش را چنين تعريف کرد: «چند ماه قبل پيام ناشناسي در يکي از شبکههاي اجتماعي برايم آمد. عکس يکي از بازيگران معروف مرد روي پروفايل بود. اول فکر کردم مزاحم است و توجهي به آن نکردم اما پيامها پي در پي ميآمد.
او مدعي بود عکس مرا روي حساب کاربريام ديده و از آنجا که چهره زيبايي دارم پيشنهاد داد اگر دوست داشته باشم ميتواند زمينه فعاليتم در سينما را فراهم کند. حرفهايش وسوسه برانگيز بود اما نميدانستم چطور بايد به او اعتماد کنم. با ساده لوحي همين سؤال را از او پرسيدم دقايقي بعد يک پيام صوتي برايم فرستاد. صدايش با آن بازيگر معروف مو نميزد. با خودم گفتم مگر ميشود صداي دو نفر تا اين حد شبيه هم باشد. هر روز که ميگذشت بيشتر به هويت او مطمئن ميشدم. دو ماهي از آشنايي ما گذشته بود که به من ابراز علاقه کرد و از من خواست به محض بازگشت او از سفر کارياش، با يکديگر ملاقات کنيم. با شنيدن اين حرفها داشتم بال درميآوردم و براي آن وعده ديدار رؤيايي لحظه شماري ميکردم.
از آن روز به بعد تم پيامها عاشقانه شده بود و ابراز علاقه کردنهايش تمامي نداشت. هر روز در ساعتهاي خاصي آنلاين ميشد و من طوري برنامهريزي ميکردم که در آن ساعتها هيچ کار ديگري غير از حرف زدن با مرد رؤياهايم نداشته باشم. آنقدر با او احساس صميميت ميکردم که همه اسرار زندگيام را به او ميگفتم و او قول داد که مرا به همه آرزوهايم برساند و زندگي آرامي برايم بسازد. در همين شرايط بود که يک هفتهاي از او خبري نشد. پيامهايم بيجواب مانده بود. کلافه و عصبي بودم. به هر راهي فکر کردم تا از او خبر بگيرم. اما هيچ آشنايي نداشتم. سرانجام پس از يک هفته پيامي از او روي گوشيام آمد. با ديدن اسم او مانند ديوانهها به سمت گوشي رفتم و پيامش را گوش دادم. پس از کلي عذرخواهي، از مشکل مالي گفت که برايش پيش آمده است. او ادعا ميکرد که تجارتي را راه انداخته و پولش را خوردهاند و بدهياش ميتواند شهرت و آينده حرفهاياش را به خطر بيندازد و.... ديگر تحمل شنيدن اين حرفها و ناراحتي او را نداشتم و قول دادم هر طور ميتوانم کمکش کنم. به هر دري زدم. هر چه طلا و پول داشتم جمع کردم و حدود 5 ميليوني ميشد. آن موقع فقط به اين فکر ميکردم که او را خوشحال کنم.
قرار شد با توجه به مسدود شدن حسابهاي بانکياش، پيک موتوري بيايد و پول و طلاها را از من تحويل بگيرد. از اينکه ميتوانستم با اين کار کمکي به او بکنم خوشحال بودم. اما بعد از تحويل پول و طلاها ديگر خبري از آن بازيگر عاشقپيشه نشد. خانوادهام متوجه ماجرا شدند و به دادسرا شکايت کرديم اما آنجا بود که فهميديم دختران زيادي به اين شيوه هدف کلاهبرداري قرار گرفتهاند. بازيگر معروف به دادسرا احضار شد اما روحش هم از ماجرا خبر نداشت و ناخواسته در وسط يک معرکه قرار گرفته بود.
آن روز بهخاطر حماقت و ساده لوحي خودم خشمگين بودم. بهخاطر هيچ و پوچ همه سرمايهام را به باد دادم. دوست داشتم زودتر آن مرد شياد پيدا شود و از اينکه اينگونه احساسات من و دختران ديگر را به بازي گرفته بود تا به منافع خودش برسد سيلي محکمي به صورتش بزنم. پرونده در اختيار کارآگاهان پليس فتا قرار گرفت و پس از چند هفته به ما خبر دادند که آن کلاهبردار در مخفيگاهش دستگير شده است. تا رسيدن به اداره آگاهي هر تصويري از آن شياد در ذهنم ساختم اما وقتي به اتاق افسر نگهبان رفتم از تعجب شوکه شدم و جلوي در خشکم زد.باور کردني نبود همان پسر جوان پيک موتوري را مقابل خودم ديدم يعني در تمام اين ماهها او خودش را جاي بازيگر معروف جا زده و من با دست خودم بسته طلا و پولها را به او داده بودم...
افسر پرونده که متوجه حال من شده بود از من خواست بنشينم بعد گفت: متهم «فرزاد» نام دارد و 33 ساله است. او در پيک موتوري کار ميکند اما بواسطه آشنايي که با نرمافزارهاي رايانهاي و اينترنت داشته از طريق برنامه تقليد صدا، صداي يکي از بازيگران معروف سينما را تقليد کرده و از اين راه دختران و زنان بسياري را فريب داده و با وعده موقعيت شغلي و ازدواج، ميليونها تومان پول و طلا از آنها اخاذي کرده است.»
منبع: iran-newspaper.com
-
يکشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۲:۵۱:۵۰ AM
-
۱۹۶ بازدید
-
-
چه خبر