بزرگنمايي:
چه خبر - حسين نمازي: فيلم اوليها آسيبپذيرترينهاي سينما هستند!
«خودم حالم با آپانديس خوب نيست!» شايد اگر حسين نمازي در پاسخ به پرسش اول درباره حس و حالش نسبت به نخستين تجربه کارگردانياش در سينما که هم جايزه جهاني از آن خود کرده و هم پس از عرضه در شبکه نمايش خانگي با بازخورد مثبت منتقدان و رسانهها مواجه شده، چيزي جز اين بود سمت و سوي مصاحبه حاضر اندکي متفاوت ميشد.
«آپانديس» از توليدات مهجور سال گذشته سينماي ايران است؛ فيلمي که نه فقط از نظر کارگرداني و اجرا براي تجربه اول يک فيلمساز جوان اثري قابل قبول است بلکه مهمتر از آن توانست در يکي از مهمترين زمينههاي فقر سينماي ايران يعني فيلمنامه، جايزهاي معتبر را از جشنواره مونترال از آن خود کند. فيلم به رغم اين موفقيت بازهم مورد توجه رسانهها قرار نگرفت و حتي در اکران عمومي نتوانست کارنامه موفقي داشته باشد و به تعبيري ديده نشد. حالا چند صباحي است که فيلم راهي شبکه نمايش خانگي شده است و به گفته حسين نمازي، اتفاقاً بازخوردهاي مثبتي را هم به همراه داشته اما اين بازخوردها هنوز نتوانسته است کام اين فيلمساز جوان را شيرين و دلش را با خاطره «آپانديس» صاف کند!
آپانديس حسين نمازي
حسين نمازي در اولين تجربه کارگرداني خود شاهکار خلق نکرده و فيلمش قابل نقد و بررسي است اما بخشي از تجربيات او در عبور از مسير پرفرازونشيب ورود به عرصه کارگرداني سينما را ميتوان به تجربه مشترک همه فيلماوليهاي سينماي ايران تعميم داد از اين رو پيش از صحبت درباره فيلم «آپانديس» ويژگيهاي سينمايياش ترجيح داديم تجربهها و درددلهاي او را هم بشنويم تا بدانيم چرا يک فيلمساز حالش با محصول اولين تجربه کارگردانياش خوب نيست!
اگر عرضه نسخه نمايش خانگي را نقطه پايان فرآيند توليد و عرضه يک فيلم سينمايي در نظر بگيريم، «آپانديس» امروز در پايان راه است. براي شروع ميخواهم حس و حال امروز شما را درباره اين اولين تجربه کارگردانيتان در سينما بدانم.
حقيقتش را بخواهم خيلي رک به شما بگويم، با توجه به بسياري اتفاقها، حالم چندان با «آپانديس» خوب نيست! از ابتدا هم اصلاً نميخواستم اين فيلم را بسازم. فيلمنامهاي به نام «حرفهاي درگوشي» داشتم که در آغاز پروانه ساخت هم برايش گرفتم اما به بازه توليد که نزديک شديم اعلام کردند که آن را نسازيد. فيلمنامه ديگري از ما خواستند و من هم از سر لجبازي تصميم گرفتم فيلمنامهاي بنويسم که در همان مرحله دريافت پروانه ساخت رد شود و من پروانه نگرفتن را بهانه کنم و بتوانم «حرفهاي درگوشي» را بسازم. با اين هدف و در يک شب تا صبح 30 صفحه طرح فيلمنامه آماده کردم که داستان آن در يک بيمارستان ميگذشت. فکر ميکنم شوراي پروانه ساخت اصلاً اين فيلمنامه را نخواند چراکه چند روز بعد از آنکه متن را تحويل داديم، تماس گرفتند و گفتند پروانه ساخت گرفتهايد؛ واقعاً از شنيدنش جا خورديم!
يعني فيلمنامهاي که تعمداً براي رد شدن در شورا نوشته بوديد در عرض دو روز پروانه ساخت گرفت!
دقيقاً! نميدانم شايد اعضاي شورا دست من را خوانده بودند. در هر صورت مانده بودم با اين فيلمنامه چه کنم بهويژه که بودجهاي هم نداشتيم و حامياني که جذب کرده بوديم براي فيلمنامه قبلي جلو آمده بودند. فيلمنامه را به «فارابي» داديم که آنجا هم درخواست حمايت ما را رد کردند.
در اين مراحل تهيهکننده ثابتي داشتيد؟
بله. از ابتدا با مقصود جباري پيش ميرفتيم که قرار بود «حرفهاي درگوشي» را با هم بسازيم و در ادامه به «آپانديس» رسيديم. تصميم گرفتيم با هر شرايطي هست همين فيلم را بسازيم و غير از آنا نعمتي و اميرعلي دانايي باقي بازيگران همان تيمي بودند که براي فيلم قبلي با آنها تمرين کرده بوديم و همانها را به کار دعوت کرديم. چند روز مانده به فيلمبرداري، ما هنوز فيلمنامه منسجمي نداشتيم. بيست و چهار ساعت به شمال رفتم تا مگر کار را برسانم. از آنجا که واقعاً چندان مايل به ساخت اين فيلمنامه نبودم، خيلي هم وسواس به خرج ندادم و در نهايت فيلم در 24 جلسه ساخته شد. در مسير توليد هم بهواسطهاي توانستيم مبلغي جزئي حدود 40 يا 50 ميليون تومان از فارابي بهعنوان قرض بگيريم...
همان وام مرسومي که همه فيلمها ميگيرند؟
نه. همانطور که گفتم شورا فيلمنامه ما را براي حمايت مستقيم تاييد نکرده بود و با حمايت مستقيم آقاي تابش و لطف آقاي مهدي پيمانکار خزانه دار فارابي، اين پول بهعنوان «قرض» و خارج از سيکل اداري به ما پرداخت شد که آن هم در چند نوبت و کمکم به دست ما رسيد.
جالب است بدانيد همزمان با توليد جوي در فضاي سينما بهوجود آمد که حسين نمازي فيلم خيلي بدي ساخته است!
اين جو منفي ربطي به دورخيز شما براي حضور در جشنواره فجر داشت؟
نه. از همان مرحله تصويربرداري عدهاي که ميدانستم هم چه کساني هستند، چنين جوي را بهوجود آوردند.
کمي عجيب است، بهعنوان يک فيلماولي چرا بايد چنين جبههاي عليه شما در خانواده سينما باشد!؟
واقعيت اين است که طيفي از آدمهاي نزديک به خودم در اين جريان نقش داشتند، دوستي که بهواسطه يک اختلافسليقه امکان همراهي با او را پيدا نکرديم. فرد ديگري هم بود که علاقه بسياري داشت که بهعنوان تهيهکننده «حرفهاي درگوشي» را با او کار کنم و اين اتفاق نيفتاد و بعدها هم ايدهاي از من را سرقت کرد و اين روزها درگير پيگيري قضايي اين سرقت هستم. خلاصه اينکه اين حرف در جماعت سينمايي که پيگير فيلم هاي تازه توليد شده در سينما بودند پيچيد و حتي دوستان نزديک من هم تماس ميگرفتند و ابراز نگراني ميکردند که چطور فيلم بد ساختهاي!؟
آنا نعمتي و اميرعلي دانايي در آپانديس
سرانجام اين حرفوحديثها به فارابي رسيد. مديراني که فکر مي کنم حدود 50 ميليون پول بابت «آپانديس» پرداخت کرده بودند نگران شدند و در يک جلسه من را خواستند و گفتند بايد فيلم را ببينيم. جو بسيار بدي در آن جلسه حاکم بود. مدتي بعد که فيلم را در آن جمع به نمايش گذاشتيم، از آنجا که غالباً با نگاه بهشدت منفي آماده تماشاي فيلم شده بودند، ناگهان ورق برگشت و بسيار با تحسين مواجه شديم. عذرخواهي کردند و حتي فارابي بهعنوان پخشکننده خارجي اعلام آمادگي کرد.
و بهرغم اين تغيير فضا همچنان خودتان «آپانديس» را دوست نداشتيد؟
اينکه ميگويم دوست نداشتم به اين جهت بود که خيلي براي آنوقت نگذاشته بودم و انگيزهام ساخت فيلم و داستان ديگري بود. داستان اين فيلم اما از اوايل سال 95 جالبتر هم ميشود. زماني که ما درخواست پروانه نمايش داديم، يک روز متوجه شدم که آقاي ايلبيگي (مديرکل وقت ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي) چند تماس ناموفق روي تلفن من داشته است. برايم سوال شد و واقعاً ترسيدم. وقتي تماس گرفتم اما باز هم با تحسين مواجه شدم. آقاي ايلبيگي به من تبريک گفت و اعلام کرد اعضاي شوراي پروانه نمايش بسيار فيلم تو را دوست داشتند. تماس دوستانهاي بود و فهميدم «آپانديس» بدون حتي يک مميزي موفق به دريافت پروانه نمايش شده است. چند روز بعد هم که به ارشاد رفتم، در جمع برخي از همين اعضاي شورا به شوخي و خنده ميگفتند آماده اتفاق هاي خوب در جشنواره باش. حتي دوستي پيشنهاد کرد که تا ميتواني سعي کن جايي فيلمت اکران نشود تا تبديل به سورپرايزي براي مخاطبان جشنواره فجر شود!
با اين پشتوانه احتمالاً خيلي از حضور فيلم در جشنواره فيلم فجر مطمئن بوديد؟
بله. حتي در همان روزهايي که هيات انتخاب مشغول تماشاي فيلمها بود مدام از گوشه و کنار خبر ميرسيد که حضور «آپانديس» در جشنواره قطعي است. حتي تا روز چهارشنبه پيش از اعلام فهرست نهايي هم اين اطمينان را داشتم و خبرها مدام آن را تاييد ميکرد. حتي خبرنگاري که تماس گرفت و گفت فيلمت در جشنواره نيست جدي نگرفتم و احساس کردم يک شوخي است! روز جمعه اما اعلام فهرست نهايي فيلمهاي بخش اصلي همهمان را شگفتزده کرد. نه در 33 فيلم اصلي، نه در 11 فيلم بخش چشمانداز و نه در ميان سه چهار فيلم رزرو هيچ نشاني از «آپانديس» نبود! تنها چيزي که توانستم به خودم بگويم اين بود که وقتي هنوز همه فيلمها را نديدهاي جاي اعتراضي هم نيست بهخصوص که خودم از سال ها قبل عضو هيات انتخاب و داوري چندين جشنواره فيلم کوتاه بوده ام.
يعني غيبت فيلم در جشنواره را پذيرفتيد؟
واقعيت اين است که حضور در جشنواره فيلم فجر بهخصوص براي يک فيلماولي بسياربسيار تعيينکننده است. شايد جالب باشد بدانيد برخي از نهادهاي سرمايهگذار در فيلمهاي دولتي، مبالغي را بهعنوان تشويقي براي تهيهکننده و کارگردان بهشرط پذيرش فيلم در جشنواره در نظر ميگيرند! اين يک واقعيت است که نميتوان نسبت به آن بيتفاوت بود و مشخص بود در چنين جنگ نابرابري من بايد بپذيرم که بازندهام. هم پذيرش آپانديس در مونترال و هم جايزهاي که گرفت اصلاً برايم باورکردني نبود؛ بهخصوص که جايزه فيلمنامه را گرفت و همانطور که گفتم من براي نگارش اين فيلمنامه فرصت چنداني نداشتم!
هيچ پيگيرياي از افرادي که در وزارت ارشاد و فارابي آنچنان از فيلم حمايت کرده بودند، نکرديد؟
انصافا رسول صدرعاملي بسيار پيگير شد. آقاي ايل بيگي و آقاي فرجي هم ناراحت بودند اما کاري نتوانستند انجام دهند. اصلاً نکته جالب اين بود که سه نفر از اعضاي شوراي پروانه نمايش، عضو هيات انتخاب جشنواره بودند و فقط کافي بود از ميان چهار عضو ديگر يک نفر به فيلم من راي مثبت بدهد. من از اعضاي هيات انتخاب پيگيري نکردم و راستش اين کار را در شأن خودم نمي دانم اما جالب اينجاست که بعدها نقل قول هايي از اعضا به گوش من رسيد که هرکدام ميگفتند من رأي مثبت دادم و ديگران مخالف بودند! اينها گذشته و واقعاً قصد واکاوي آن را ندارم اما نکته اينجاست که در تمام اين جريانها هيچکس پشت ما نبود و نميدانستيم به کجا بايد تکيه کنيم.
براي همراه کردن اصحاب رسانه و ديده شدن «آپانديس» خارج از اتمسفر جشنواره هم برنامهاي نداشتيد؟
بعدها در قالب سينماتک خانه هنرمندان فيلم براي اصحاب رسانه و منتقدان هم پخش شد اما غير از هوشنگ گلمکاني و يکي دو نفر ديگر، هيچ رسانهاي به فيلم نپرداخت. براي خودم اين بايکوت جاي سوال داشت.
البته بايکوت که در کار نبوده و به نظرم اين ناشي از بدبيني است...
ما تلاش خودمان را کرديم و خيليها هم آمدند و ديدند و بهشدت تحسين کردند، اما يک کلام در فضاي رسانه اين تحسينها بازتاب داده نشد. بازهم ميگويم بيشتر براي جاي سوال دارد و حکم قطعي نميدهم.
بهواسطه همين مهجور ماندن در داخل بود که سراغ جشنوارههاي خارجي رفتيد؟
بعد از فجر فيلم «آپانديس» را به سه رويداد داخلي ديگر عرضه کرديم؛ يکي فجر بينالملل بود، يکي جشنواره فيلم سلامت و ديگري هم جشنواره فيلم شهر. در جشنواره جهاني با استقبال بسيار خوبي از سوي مخاطب مواجه شديم و حتي يک سانسِ بدون مخاطب ايستاده نداشتيم. فيدبکها هم بسيار خوب بود اما جايزه اي نگرفتيم. البته که جايزه نگرفتن در جشنواره هاي داخلي برايمان چندان دور از ذهن نبود. دلايلي هم دارم اما مايل به بازگو کردنش نيستم. در جشنواره سلامت هم بهواسطه اشتراک داوران با هيات داوران فيلم فجر ميدانستيم که قرار نيست اتفاق متفاوتي بيفتد و تنها جايزه اخلاق پزشکي از طرف انجمن اخلاق پزشکي به فيلم اهدا شد. در جشنواره شهر هم که اساساً فيلم انتخاب نشد! در چنين شرايطي وقتي به ما خبر دادند که «آپانديس» براي حضور در جشنواره مونترال پذيرفته شده است، خودم باور نميشد.
بيشتر بدانيد : افتخار آفريني سينماي در جشنواره مونترال
درخواست حضور در مونترال را شما و آقاي مقصود جباري پيگيري کرده بوديد؟
نه. فارابي بهعنوان پخشکننده بينالمللي و آقاي اسفندياري پيگيري کردند. جشنواره ديگري هم همزمان با مونترال بود اما ترجيح داديم فيلم در اين رويداد حضور داشته باشد. البته حضور و جايزهاي که گرفتيم اصلاً برايم باورکردني نبود؛ به ويژه که جايزه فيلمنامه را گرفت و همانطور که گفتم من براي نگارش اين فيلمنامه فرصت چنداني نداشتم.
بيشتر بدانيد : چهره شکست خورده و غمگين آنا نعمتي در پوستر فيلم آپانديس + فيلم
بيشتر بدانيد : اکران مردمي آپانديس در مگامال: تصاوير بازيگران و مردم
بيشتر بدانيد : عکس هاي اميرعلي دانايي و آنا نعمتي در اکران آپانديس
منبع : mehrnews.com