بزرگنمايي:
چه خبر - وزير امور خارجه: عمان و سوئيس پيامهايي براي ميانجيگري ارائه دادهاند
محمدجواد ظريف وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران در مصاحبه با روزنامه ايران پاسخگوي سوالات متعددي شده است که متن کامل آن در زير آمده است:
بازگشت نخستين بخش از تحريمهاي هستهاي امريکا از 15 مرداد ماه کليد خورد. آيا مذاکرات ايران و 1+4 درباره بسته پيشنهادي حفظ برجام به نتيجه مشخصي رسيده است؟
بسته پيشنهادي اروپا خطوط کلي مشخصي دارد که رئوس آن اعلام شده است. از جمله آنکه مسير بانکي براي تبادلات مالي ايران وجود داشته باشد و فروش نفت آن در سطح کنوني باقي بماند. تحريمهاي مرتبط با اين موضوعات در آبان ماه (نوامبر) عملياتي ميشود. اقدامات ديگري هم در چارچوب حفظ برجام شامل فعال کردن شرکتهاي کوچک و متوسط و رايزنيهايي براي احياي قانون جلوگيري از اجراي تحريمها (قانون انسداد تحريمها) و صدور مجوز بانک سرمايهگذاري اروپا نيز صورت گرفته است. در جريان تلاشهاي گستردهاي هم که بنده در خلال سفر به سنگاپور براي امضاي قرارداد مودت با «آ سه آن» داشتم به اين نتيجه رسيدم که اروپاييها نه تنها در داخل اتحاديه اروپا براي حفظ برجام کار ميکنند بلکه خارج از اتحاديه هم کارهاي گستردهاي انجام دادهاند.
به نمونهاي از اين اقدامات اشاره ميکنيد؟
به عنوان مثال اروپاييها جداگانه و تک به تک با کشورها صحبت کردهاند که خريد نفتشان را از ايران افزايش دهند يا از برخي کشورهايي که تاکنون خريدار نفت ايران نبودهاند، خواستهاند از ايران نفت بخرند، همچنين از کشورها خواستهاند تا از الگوي مشابه فعالسازي حسابهاي بانک مرکزي ايران در بانکهاي مرکزي اعضاي اتحاديه اروپا که خود اتحاديه در حال عملياتي کردن آن است، استفاده کنند. نتيجه مجموعه اين اقدامات، انزواي امريکا بوده است.
اين اقدامات چه سطحي از انتظارات ايران را در چارچوب منافعش محقق ميسازد؟
اقدامات اروپاييها هنوز در حدي نيست که توقع داشتيم اما معتقديم در مسير درست حرکت ميکنند. برخي از تحريمهايي که از روز يکشنبه اجرايي شد مانند تحريم اسکناس دلار، از جمله موضوعاتي بوده که امريکاييها همواره و حتي زماني که عضو برجام بودند، با توجه به شرايط ويژه و ميزان اسکناسي که در ايران مورد استفاده قرار ميگرفته است، درباره آن مانع تراشي ميکردند. لذا از اروپاييها انتظار اقدامات بيشتر داريم با وجود اين معتقديم، اقدامات خوبي براي حفظ برجام داشتهاند.
براي نمونه ورود 5 فروند هواپيماي ATR به ايران نتيجه تلاش دولتهاي اروپايي و فشار آنها به امريکا بود که توانستند مجوز صادرات تعداد موجود هواپيماهاي ATR را که قابل ارسال به ايران بود بگيرند. اين در حالي است که اولين اقدام امريکاييها درباره تحريمها در حوزه تحريم هواپيما و باطل کردن مجوز فروش آن به ايران بود که نشاندهنده ماهيت ضد حقوق بشري اين کشور عليه ايران است. در شرايطي که امريکاييها براي باطل شدن ساير مجوزها تا 6 اوت (15 مرداد) صبر کرده بودند اما براي تحريم هواپيما تا اين تاريخ صبر نکردند و از همان روز اول اقدام به اين کار کردند. همين موضوع کافي است تا جامعه جهاني متوجه شود ميزان عناد دولت امريکا با مردم ايران در چه حد است موضوعي که کاملاً جنبه انساندوستانه دارد را زير پا ميگذارد و حفظ سلامتي مسافران هوايي ايران را نشانه ميرود و بعد ادعاي حمايت از مردم ايران را هم دارد.
مجموع اينها نشان ميدهد هرچند اقدامات اروپاييها در حد انتظار ما نبوده است اما در جهت صحيح اقدام کردند و تعهدات سياسي خود را به روشني اعلام کرده و آنها را پيگيري کردهاند. اما براي عملياتي کردن اين تعهدات انتظارات بيشتري داريم و معتقديم بخش مهمي از اين تعهدات بايد پيش از اجرايي شدن تحريمهاي نفتي و بانکي عملياتي شود.
يعني معتقديد 1+4 تا مهلت سررسيد تحريمهاي نفتي ايران ميتواند راهکارهاي مقابله با اين تحريمها را عملياتي کند؟
بر اساس مشاهداتمان از روندي که در جامعه بينالملل جريان دارد و مقاومتي که تمامي کشورها و نه فقط اروپاييها بلکه شرکاي نفتي ايران در برابر بازگشت تحريمهاي امريکا داشتند، معتقديم ميتوانيم تضمينهاي لازم براي حفظ برجام را به دست آوريم. اروپا در مسير درستي براي حفظ برجام گام برداشته است اما خب عملياتي کردن اقداماتشان براي حفظ برجام بيش از زماني که خودشان هم فکر ميکردند، زمانبر بوده است که بايد اين را هرچه سريعتر اصلاح کنند.
قبل از اينکه تحريمها به مرحله عملياتي برسد بايد اطمينان حاصل کنيم هيچ تأثيري بر منافع ايران نميگذارد. اين مسأله هم مهم است که اروپاييها در حوزه تحريمهاي مربوط به فلزات گرانبها يا خودرو که اينک اجرايي شده است، اقدامات لازم را انجام دهند تا ايران بتواند از مزاياي برجام بهرهمند شود.
رايزنيهاي سياسي و اقتصادي با کشورهاي طرف برجام مشخصاً تحت مديريت نهاد وزارت خارجه صورت ميگيرد يا مشترکاً از سوي ساير نهادها پيگيري ميشود؟
وزارت خارجه نميتواند متصدي مذاکرات اقتصادي باشد چون ما نه تخصص آن و نه ابزارش را داريم و نه مصلحت است وارد مذاکرات جزئي شويم. زيرا ممکن است طرف مقابل وارد جزئياتي شود که شفافسازي و پيگيري آن فقط از دستگاههاي ذيربط بر ميآيد اما ما کنار ساير دستگاهها هستيم و کمک ميکنيم.
اتفاقاً بيشتر مذاکرات، تاکنون سياسي بوده و مذاکرات تخصصي هم در کنار مذاکرات سياسي انجام شده و هر زمان که مذاکرات تخصصي با مشکلي مواجه شده از امکانات سياسي استفاده شده و ورود سياسي به قضايا پيدا کرديم. مذاکراتي که بنده با وزراي خارجه روسيه، چين، خانم موگريني و همچنين وزراي خارجه استراليا، ژاپن، زلاند نو، اندونزي و مالزي که از شرکاي مهم اقتصادي ما هستند، داشتم براي کمک به روند مذاکرات اقتصادي دولت با اين کشورها بوده است.
دولتمردان امريکا در کنار تلاشهايي که براي متوقف کردن روند اجراي برجام دارند، پيامهاي مختلفي را براي مذاکره مستقيم و بيقيد و شرط با ايران ارسال کردهاند. جريانهاي سياسي داخل کشور خوانشهاي متفاوتي از چنين درخواستي دارند... برخي معتقدند مذاکره با امريکا تابو نيست و نبايد راه گفتوگو با اين کشور را بست. نگاه شما به عنوان کسي که تجربه زيادي از مذاکره دوجانبه با مقامهاي امريکايي درباره برجام داشته، چيست؟
ما هميشه از شعار فراتر رفتهايم و عمل کردهايم. پيش از اين، مذاکره با امريکا را با اجازه مقامات عالي نظام شروع کرديم و بيشترين ميزان مذاکره با امريکا را داشتيم. مذاکراتي که در سالهاي 92 تا همين اواخر و قبل از خروج امريکا از برجام بين ايران و امريکا صورت گرفته بيسابقه بوده است. وزير خارجه امريکا رکورد حضور خارج از امريکا را در مذاکراتي که با ايران داشت، شکست. در تاريخ کوتاه امريکا هيچگاه وزير خارجهاي از اين کشور تا به اين اندازه طولاني مدت براي يک مذاکره خارج از کشور نبوده است.
لذا مشکل، مذاکره نيست چنانکه طي ماههاي گذشته مسئولان ديپلماتيک ما پيش از خروج امريکا از برجام با هيأت ديپلماتيک اين کشور مذاکره ميکردند. منتها مشکل اين است که نسبت به نتيجه مذاکره با امريکا چه ميزان اعتماد وجود دارد؟ موضوع تابو بودن مذاکره نيست. موضوع اين است که چه ميزان ميشود با اطمينان اين مذاکره را تا حصول نتيجه پيش برد. به هر حال هيچ طرفي نميخواهد وارد يک روند وقتگير و پرتنش و بيحاصل شود.
اعتماد نسبت به امريکا به خصوص دولت جديد اين کشور که موضوعيت ندارد و هيچکس در دنيا به آنها اعتماد ندارد. ولي چقدر ميتوان مطمئن بود که وقتي شما به نتيجهاي رسيديد اين نتيجه اعمال ميشود. ما اکنون توافقي داريم که همه دنيا معتقد است، توافق خوبي است، سازوکار نظارتي دارد .چنانکه آژانس انرژي اتمي 12 بار گزارش داده اين توافق کاملاً از سوي ايران اجرا شده است.خب چه مشکلي وجود داشت که امريکاييها از اين توافق کنار کشيدند؟ اگر صرفاً قرار باشد که تمايلات لحظهاي افراد و يا فشارهاي گروههاي فشار خط مشي سياسي کشوري را تعيين کند. ديگر چه نيازي به مذاکره است. انجام مذاکره ملزوماتي دارد که بايد به آن توجه جدي شود و جمهوري اسلامي هيچوقت کشوري نبوده است که مذاکره را رد کند اما خب مذاکره بايد شرايط خودش را داشته باشد.
مذاکره مستقيم با ايران از سوي ترامپ بدون شرط و از سوي وزير خارجهاش به چند شرط ناممکن مقيد ميشود... اين تناقضها نشان دهنده چيست؟
در هيأت حاکمه امريکا پيرامون اين موضوع وحدتنظر و توافق وجود ندارد. يعني آقاي ترامپ اعلام ميکند مذاکرات بدون قيد و شرط و بعد با فاصله دو ساعت از اعلام ايشان، وزير خارجه امريکا سه شرط تحقيقاً نشدني براي مذاکره اعلام ميکند. درست است که آقاي ترامپ رئيس است اما وزير خارجه ايشان بعد از ايشان صحبت کرده است. اينها نشاندهنده يک هرج و مرج در دستگاه سياست خارجي امريکاست که نياز دارد قبل از اينکه درباره موضوع مذاکره با ايران بحث کنيم، اين هرج و مرج را مورد توجه قرار دهيم.
تحليل نهادهاي تصميمگيرنده حاکميت ايران از رويکرد کنوني سياست خارجي امريکا اينک مبتني بر راهبرد متناقض هيأت حاکمه اين کشور نسبت به ايران و سابقه منفي آن در خروج از برجام است... آيا چنين تحليلي به اين معناست که مطلقاً نبايد به گفتوگوي مستقيم ايران و امريکا انديشيد؟
در سياست خارجي بايد همه تحولات رصد شود. حتماً همه اظهارات مقامات امريکايي و نه فقط يک اظهار نظر و همچنين اقدامات آنها رصد ميشود و براساس منافع ملي تصميمگيري ميشود.
تصميمگيران کشور تاکنون با درايت عمل کردهاند. تمام دنيا به اين واقعيت معترف است تمام اقداماتي که ما در طول چند سال گذشته در اين رابطه داشتيم امريکا را از نظر روابط بينالملل در يک بنبست قرار داده است. الآن غير از يکي دو کشور کسي از سياستهاي امريکا عليه ايران حمايت نميکند. حتماً بر همين اساس عمل ميکنيم. يعني منافع ملي را در نظر ميگيريم و بر اساس خوش خيالي حرکت نميکنيم اما بر اساس بدبيني صرف هم حرکت نميکنيم. بايد ببينيم هر اقدامي چه نتايجي را ميتواند داشته باشد. امريکاييها تا چه اندازه آمادگي اين را دارند که اشتباهات گذشته خود را اصلاح کنند و آنها را تکرار نکنند.
اگر اين کشور به مذاکره اعتقاد دارد بايد ببينيم نسبت به توافقي که بيش از دو سال جريان داشته، چگونه حسن نيت نشان ميدهد و چگونه ميخواهد کارشکنيهاي خود را جبران کند. تنها در اين صورت است که ميتوانند پيشنهادهاي ديگر را مطرح کنند. در غياب اين شرايط، درخواست براي مذاکره شايد يک نمايش تبليغاتي محسوب شود وحتماً نخبگان سياسي کشور، روشنفکران جامعه و مردم ما توقع ندارند که در برابر هر نمايش تبليغاتي عکسالعمل نشان دهيم بايد همه حرکتها را با هم بررسي کنيم و به تناسب واقعيات و منافع ملي عکسالعمل نشان دهيم.
وضعيت اقتصادي کشور تحت تأثير نگراني مردم از بازگشت موج تحريمهاي امريکا و التهاب در بازار ارز و سکه روزهاي دشواري را پشت سر ميگذارد و به نظر ميرسد اميد مردم به برجام و کارآيي آن در گرهگشايي از مشکلات معيشتي و اقتصاديشان کمرنگ شده است. شما به عنوان يکي از چهرههاي محبوب نزد افکار عمومي چه توضيحي درباره شرايط کنوني داريد؟
معتقدم کشور ما امکانات، فرصت و ظرفيتهاي فراواني دارد.کاري که برجام کرد اين بود که زنجيري را که به پاي اين فرصتها بسته شده بود باز کرد. امريکا خيلي تلاش کرده اين زنجيرها را مجدداً برگرداند، چنانکه فضاسازي عليه ايران را آغاز کرده است. اتفاقاتي که در عرض چند ماه گذشته افتاده بيش از اينکه عملياتي و روي زمين باشد، براي ايجاد جنگ رواني بوده است.
اگر شرايط کنوني و گذشته را مقايسه کنيم ميبينيم که در گذشته و پيش از برجام در کنار تحريمهاي امريکا نه تنها تحريمهاي شوراي امنيت بلکه تحريمهاي اروپا و تحريمهاي استراليا، کانادا و ژاپن هم بود. يعني تکتک کشورها هم به دليل قطعنامههاي شوراي امنيت و هم به دليل فشار امريکا خودشان عليه ايران تحريم گذاشته بودند. در حالي که اين تحريمها الآن وجود ندارد. آنچه اکنون اتفاق افتاده فشارهاي رواني امريکاست زيرا تا همين دو روز پيش که اصلاً تحريمها اجرايي نشده بود.
اتفاقاتي که در طول چهار ماه گذشته رخ داد، جنگ تبليغاتي رواني و اقتصادي امريکا بوده که متأسفانه اين فشارهاي رواني در جامعه ما اثر کرده و باعث شده در بعضي موارد حتي ما وارد خودتحريمي شويم. خب بخش زيادي از اين مشکلات بايد با سياستگذاري دولت حل شود و اين بحث امروز در دولت بسيار فعال است و انشالله سياستهاي مناسبي را با شرايط کنوني تدوين خواهند کرد. اما بخش اصلي اين فضا در نتيجه جنگ رواني امريکاييها شکل گرفته است. آنها حتي با طرفهاي تجاري ما از طريق جنگ رواني وارد ميشوند، به آنها تلفن ميزنند، فشار ميآورند و ميگويند چرا ميخواهيد با ايران رابطه داشته باشيد.
علي رغم همه اينها همه دنيا در برابرامريکا ايستاده است. درست است که برخيها مقهور اين جنگ رواني شدند و مقداري با احتياط عمل ميکنند اما اين به اين معنا نيست که دنيا سمت امريکا رفته و دوباره شرايط سال 91 و 92 تکرار ميشود. امريکاييها يک اتاق جنگ عليه ايران تشکيل دادهاند. ما نميتوانيم با افتادن در دام اين اتاق جنگ و بازي کردن در زمين جنگ امريکا با آن مقابله کنيم.
نکته ديگر آن است که ما در 40 سال گذشته شرايط بسيار سخت تر از موقعيت کنوني داشتيم. کشور ما يک جنگ واقعي نظامي را پشت سر گذاشته است ولي آنچه باعث شده به سلامت از همه اينها عبور کنيم، مقاومت مردم ما در برابر اين فشارها بوده است. الآن مردم نبايد بگذارند اين جنگ رواني شکل گيرد و به نتيجه برسد.
من اقتصاددان نيستم ولي به عنوان يک ناظر معتقدم شاخصهاي اقتصادي کشورمان بسيار بهتر از وضعي است که در بازار حاکم شده است. بسياري از آنچه در بازار جريان پيدا کرده به خاطر عدم اطمينان به آينده است. اين عدم اطمينان به آينده در واقع همان چيزي است که امريکاييها با ايجاد التهاب به آن دامن ميزنند.
هشداري که آقاي روحاني درباره اقدام احتمالي ايران مبني بر قطع صادرات نفت ساير کشورها از تنگه هرمز در صورت عملياتي شدن تحريمهاي نفتي امريکا مطرح کردند در چارچوب مواجهه با اين جنگ رواني بود؟ اين موضعگيري تنشهاي ديپلماتيک ميان تهران و واشنگتن را خيلي تندتر کرد.
آنچه در واقع ما اعلام کرديم اين بود که علاقهمند به حفظ امنيت و ثبات در منطقه هستيم و تعهد و علاقه مان به اين موضوع را پيش از اين در بند هشتم قطعنامه 598 در مورد امنيت منطقهاي که براساس پيشنهاد ايران بود، مقابله با داعش و افراط گرايي در منطقه، طرح پيشنهاد مجمع گفتوگوهاي منطقهاي در خليج فارس و ايجاد منطقه قويتر نشان داديم. يعني ثابت کردهايم که در کنار تأمين امنيت منطقه به امنيت تک تک اجزاي اين منطقه هم هستيم.
همان طور که آقاي رئيس جمهور گفتند دنبال اين هستيم رابطه ايران باعربستان، امارات و بحرين اصلاح شود. همواره از گفتوگو استقبال کردهايم اما امريکاييها يک ادعاي بيمعنا مطرح کردند و مدعي شدند ميخواهند فروش نفت ايران را به صفر برسانند. ادعايي که اصلاً شدني نيست و کشورهايي که امريکا الآن در حال مذاکره با آنهاست به اين کشور اعلام کردهاند، خريد نفت را از ايران ادامه ميدهند.
خب اگر امريکاييها بخواهند اين خيال خام و غيرممکن را در ذهنشان بپرورانند حتماً بايد عواقب آن را هم بدانند .نميتوانند فکر کنند که ايران نفت صادر نکند و ديگران صادر کنند. البته وقوع چنين موقعيتي، بسيار بعيد و تقريباً ناممکن است و ما يقين داريم هم همسايگان ما و هم توليدکنندگان نفت و هم کساني که امنيت اقتصادي شان به امنيت نفت بستگي دارد مانع از اين خواهد شد که آن شرايط حاد رخ دهد.
نکتهاي که توسط آقاي رئيس جمهوري تأکيد شد در واقع هشداري به امريکايي هاست که با جنگ رواني آنها، مقابله رواني ميکنند. يعني امريکاييها بايد متوجه شوند دستشان آن قدرها باز نيست که هر حرفي خواستند بزنند و بعد اين حرفشان تأثير رواني بگذارد حتماً چنين اتفاقي نخواهد افتاد و آقاي رئيس جمهوري هم کاملاً مشخص کردند چنين اتفاقي نخواهد افتاد.
با وجود جدال لفظي ميان رؤساي جمهور ايران و امريکا طي روزهاي گذشته شايعات زيادي پيرامون مذاکرات پنهاني ايران و امريکا در محافل رسانهاي داخل و خارج مطرح شده است. حتي برخي به صراحت از ديدار شما با مايک پمپئو در حاشيه نشست «آ سه آن» در سنگاپور سخن گفتهاند.
اگر اين مذاکرات هم انجام شده باشد من خبر ندارم ولي بعيد ميدانم که تا اين اندازه از موضوع بيگانه باشم. تمام اطلاعاتي که من دارم بر اين مبناست که گفتوگويي بين ايران و امريکا نيست.
گفتند که در سنگاپور با آقاي مايک پمپئو ديدار مستقيم مي کنيد.
ديديد که ديدار نکرديم.
واکنش شما به پيشنهادات ميانجيگري که از سوي برخي کشورها بويژه سلطان نشين عمان مطرح ميشود چيست؟
حتماً پيامهايي از سوي کشورها براي ميانجيگري مطرح ميشود. سفارت سوئيس هم به عنوان کشور حافظ منافع امريکا در ايران پيامهايي را هميشه و در طول 39 سال گذشته رد و بدل کرده و هنوز هم اين کار را انجام ميدهد. وقتي دو کشور رابطه رسمي ندارند، طرح اين پيشنهادها طبيعي است. حتماً کشورهاي منطقه مخصوصاً آنها که از درايتي مانند عمان برخوردارند دوست ندارند شرايط کنوني را ببينند و دوست دارند اقدامي کنند که مانع از شدت گرفتن بحران شوند. حالا اگر کسي برود به امريکاييها بگويد که درايت پيشه کنند، حتماً کسي با آنها مخالفت نخواهد کرد اما اينکه گفتوگوهاي مستقيمي بين ايران و امريکا جريان دارد يا اينکه پيامهايي در اين زمينه رد و بدل شده است تا جايي که من اطلاع دارم چنين اتفاقي نيفتاده است و فکر ميکنم اطلاعات من هم خيلي بد نباشد.
وزارت خارجه هميشه آماج تخريبها و تهمتهاي مخالفان دولت قرار داشته است. نمونه اخير آن هم ادعاي دوتابعيتي بودن دومين سفير زن است که از سوي شما نمايندگي ديپلماتيک ايران در فنلاند را عهده دار شده است. ريشه اين تخريبها که در خلال مذاکرات حساس پيرامون حفظ برجام شدت گرفته است را چه ميدانيد؟
من خيلي از تخريب هايي که صورت ميگيرد نگراني ندارم. جايي ناراحت ميشوم که اقدامات اين افراد به منافع ملي ضربه ميزند. مثلاً به مدت دو سال و نيم اجازه ندادند که کشور از مواهب برجام آنطور که بايد استفاده کند. بعد از دستيابي به برجام همان روز اول که از وين بازگشتيم در نمازخانه وزارت خارجه براي بچههاي اين مجموعه جلسه گذاشتم و خواستم براي نمره دادن به برجام جدال نکنيم که به آن نمره 15 يا 85 بدهيم .گفتم اصلاً دعواي ما اين نيست بلکه بياييم توافق کنيم حداقل همين نمره 15 را که همه قبول داريم نقد کنيم.
معتقدم کشور ما، کشور قدرتمندي است که امکانات زيادي دارد و برجام غل و زنجيري را که به پاي آن زده شده بود باز کرد. آنچه بيشتر از همه من را متأثر ميکند اين است که فضاسازيهاي سياسي مانع از بهرهگيري از دستاوردهاي اين توافق شده است. وقتي يک مقام ايراني ميگويد کدام آدم عاقلي در ايران سرمايهگذاري ميکند، خب اين حرف وقتي از يک مقام در کشور ما گفته ميشود، طرف خارجي ميگويد وقتي ايرانيها خودشان اينطور درباره خودشان فکر ميکنند ما ديگر چه بايد بکنيم.
برخي با سياه نمايي مردم را نااميد کردند و اين مهمترين عامل عدم اطمينان به آينده است. در واقع اين عدم اطمينان و نااميدي را امريکاييها درست نکردند بلکه کساني درست کردند که دو سال و نيم در بوق نااميدي دميدند. اين من را ناراحت ميکند وگرنه حرف هايي که در مورد خود بنده زده ميشود برايم اهميت ندارد اما اگر درباره همکارانم باشد ناراحت ميشوم به هر حال نسبت به آنها احساس وظيفه ميکنم بويژه که برخي از آنها صدايشان بلند نميشود اما مورد ظلم و توهين قرار ميگيرند.
منبع: tasnimnews.com