اين روزها همه از مهاجرت ميگويند!
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - نسل ما و نسلهاي جديدتر از ما خيلي بيشتر از نسل قبلمان در اين روزها به اميد نياز دارند
«روزهاي سنگيني است. با دوستان و آشنايان قديم و جديد که صحبت ميکني، اغلب در حال يافتن راهي يا اقدامي براي مهاجرت به کشور ديگري هستند. جوانهايي از اين مرز و بوم که بااستعدادند، تحصيلات خوبي دارند، مهارتها و انگيزههاي قوي دارند اما انگار ديدن افقي روشن در فضاي سخت، پيچيده و مبهم امروز را کاري بسيار دشوار يا ناممکن مييابند. همين ميشود که براي خود سناريوهاي مختلفي از فروش داراييها و بررسي گزينههاي مختلفي از کشورهاي جذاب و غير جذاب براي مهاجرت و هر آن چه ميشود انجام داد در نظر ميگيرند تا حداقل به نوبه خودشان آينده روشنتري براي فرزندانشان ترسيم کرده باشند و آنجايي داستان سختتر ميشود که اينها عموما جوانان و داراييهاي فوقالعادهاي براي ايرانمان هستند. انگيزههايشان فراتر از خوشگذراني و لذتبردن صرف در زندگي است. ايران و کشورشان را دوست دارند. به آيندهاش فکر ميکنند و برايشان آينده کشور اهميت دارد اما چرا به اينجا ميرسند که ديگر انگار ماندن فايدهاي ندارد و بايد گذاشت و رفت؟
يکي از جديترين دلايلي که به نظرم ميرسد نااميدي است! نسل ما و نسلهاي جديدتر از ما خيلي بيشتر از نسل قبلمان در اين روزها به اميد نياز دارند. يعني چه؟ در مورد اختلاف نسلها و تفاوتهايشان کارهاي علمي و غير علمي بسياري شده است. حداقل چيزي که ميانشان مشترک است اين است که نسلها با يکديگر متفاوتند و دغدغهها و خواستههاي متمايزي دارند. حال اگر فرض کنيم يکي از همين تفاوتها ميان نسل بعد از ما، نسل ما (دههپنجاهيها و شصتيها) و نسل قبل از ما، ميزان نياز به اميدواري به آينده در شرايط امروز باشد، شايد کمي اين مسئله شفافتر شود. عموما نسل قبل از ما يا دوران بازنشستگي خود را سپري ميکنند يا سالهاي آخر قبل از آن. دغدغههايشان بيشتر حمايت عاطفي و روحي از فرزندان، نتيجهگرفتن از سالهاي فعاليتشان و برداشت از سرمايهگذاريهاي گذشتهشان است اما نسل ما و بعديها دقيقا در اوج نياز به اميد به آينده و ايجاد ثبات براي خود و خانواده خود است، کارهاي خيلي زيادي مانده است تا انجام دهد و براي آنها نياز به اميدواري دارد؛ اميدواري به اين که ميتواند رؤياهاي خود و فرزندان خود را همينجا، در همين کشور دنبال کند و تحقق آنها را ببيند.
اما وقتي از همه طرف، داخل و خارج خبرهاي تلخ و نااميدکننده ميشنويم و ميخوانيم، ميزان اميدمان به آينده کم و کمتر ميشود. با همه احترام به استادان، روشنفکران و منتقدان کشورم کيست که ديگر نداند در کشور چه خبر است؟ چه فايدهاي دارد که پيوسته تلخيها و مشکلات بيشتر را کالبدشکافي کنيم؟ نه اين که نکنيم اما آن ميزان که نياز است براي درک مسئله و مشکل بر همگان آشکار است. بيشتر و بيشتر گفتن تنها کورسوي اميدهاي باقيمانده را خاموش و خاموشتر ميکند. ما نياز به راهکارهاي عملي و اميدوارکننده داريم، کمي هم به اينها بپردازيم. براي اينها هم از جوانانمان بيشتر کمک بگيريم. وقتي شرايط خوب باشد که رفتن و ماندن اهميت زيادي ندارد، اما وقتي شرايط بد است، اين کشور، اين جامعه خيلي بيشتر نياز به جوانانش دارد.
اي کاش مسئولان جوري حرف ميزدند و عمل ميکردند که اميدواري بيشتري برايمان ايجاد ميشد. احساس ميکرديم دغدغههاي نسلهاي جديدتر اولويت بالاتري دارد. همنسليهاي ما به خاطر تنها شعار «تدبير و اميد» دست روي دست نميگذارند تا ببينند چه ميشود. آنها از دولت عملگراتر رفتار ميکنند، ميگذارند و ميروند. بدون حرف بيش.»
منبع: sharghdaily.ir
-
جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۲:۳۱:۱۰ PM
-
۸۹ بازدید
-
-
چه خبر