جمله «زيرکانه» فردوسيپور که دست روي دل پُر دردمان گذاشت
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - اعتقاد دارم گروه ما «گروه زندگي» بود
محمد فاضلي، عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي، در يادداشتي در روزنامه ايران نوشت: «من شب قرعهکشي جام جهاني فوتبال در اوايل آذر 1396 و هنگامي که همگروه اسپانيا و پرتغال شديم و به زعم عدهاي در گروه مرگ قرار گرفتيم، مطلبي نوشتم با عنوان «با بزرگان ديده ميشويم» و در آن توضيح دادم که ميليونها نفر در جهان احتمالاً به دنبال ويژگيهاي تيمهاي گروه مرگ ميگردند و ما در کنار اسپانيا و پرتغال ديده ميشويم. مسابقات در تابستان سال بعد که فرا برسد، شايد ميلياردها نفر براي ديدن بازي اسپانيا و پرتغال به تلويزيونها چشم ميدوزند اما ناگزيرند ما را هم ببينند و اگر تا آن زمان خوب آماده شده باشيم، در حالي که آمادهاند تا اسپانيا و پرتغال را ببينند، ما را هم تحسين خواهند کرد. اسپانيا و پرتغال قرعههاي بدشانسي نيستند؛ پرندههاي خوشبختياند، اگر آنها را فرصت بدانيم. همانجا نوشتم که اگر فوتبال را درسي براي زندگي بدانيم «از بودن با بزرگان استقبال خواهيم کرد. حتماً تلاش خواهيم کرد در ساير عرصهها هم کنار بزرگان بايستيم.»
قريب به شش ماه بعد وقتي مسابقات شروع شده بود و همه از «گروه مرگ» سخن ميگفتند، بعد از بازي با مراکش در حالي که هنوز نتيجه مسابقه با اسپانيا و پرتغال مشخص نبود، دوباره نوشتم: «کاش قاعده بازيهاي دنيا اجازه ميداد تا مثل فوتبال بيدردسر کنار بزرگان بايستيم و ديده شويم.» عادل فردوسيپور جملهاي را بعد از تمام شدن بازي و در ميان هياهو گفت که کمتر شنيده شد؛ جملهاي زيرکانه و دردناک از همانها که جزئي از سبک گزارشگري اوست: «فقط در فوتبال است که ما زود به آرزوهامون ميرسيم.» ادامه منطقي جمله ميتواند اين باشد: امروز «فقط در فوتبال است که در ميان بزرگان قرار ميگيريم و فرصت ديده شدن پيدا ميکنيم.» اين مردم ما را ميآزارد، خسته ميکند و شادي را از ايشان ميگيرد.
تصور ميکنم کنار بزرگان دنياي فوتبال بودن به ما اجازه داد حس رقابت پيدا کنيم، تلاشگر باشيم و تا سرحد توان - آرشگونه - شادمان و اميدوار براي ايران مبارزه کنيم. تصوير ردهبندي گروه ما بعد از بازي اول خيلي زيبا بود. ما بالاتر از اسپانيا و پرتغال قرار داشتيم و اين ردهبندي اگر چه فقط تا آخر دومين بازي طول کشيد اما يک هفته بالاتر از غولها ايستاديم. ما باز هم بالاتر از غولها، در جهان رسانهايشده، ديده شديم.
اعتقاد دارم گروه ما «گروه زندگي» بود. زيستن و رقابت در گروه زندگي مردم را شادمانه به خيابانها کشاند. مردماني که خود را برآمده از تمدني چندهزار ساله ميدانند و همه شاخصهاي طبيعي و منابع و توانمنديهاي انسانيشان آنها را نامزد قرار گرفتن در بين غولها نشان ميدهد دوست دارند به شادماني در کنار بزرگان ديده شوند و ابداً نميخواهند اين فقط در فوتبال باشد، اما فوتبال آرزوي آنها را برآورده کرده بود، لذا اميد پر گشوده بود، همدلي موج ميزد و جهاني به انتظار هنرنمايي روح جمعيشان در برابر غولها نشسته بود.
احساس مردم اين بود که در «گروه زندگي» رقابتي جريان دارد که در نهايت سازنده است. هر هنرنمايي از لاييزدن به پيکه تا گرفتن پنالتي رونالدو را جهان تحسين ميکرد و همه چيز در جهان ديده ميشد؛ بدون آن که سرزنشي در کار باشد. حس اين گونه رقابت کردن براي مردم ما دوستداشتني بود.
روح جام جهاني براي ما و شايد همه ملتها مهمتر از خود جام جهاني است. جام جهاني براي ملتها گاه «دست خدا» ميسازد و ديگو مارادونا را به اسطوره تاريخ کشورش تبديل ميکند و گاه رئيسجمهوري کشور کوچک کرواسي را به وجد ميآورد و بزرگي ميبخشد و گاه مطالبه يک ملت براي زيستن در گروه زندگي، جامعه جهاني را به حرکت واميدارد.
مطالبه ملت براي زيستن در «گروه زندگي» بيرون از دنياي فوتبال امروز مشهود است. مردم انتظار دارند فقط در فوتبال به آرزوهايشان نرسند و تصورشان اين است که براي تحقق اين رؤيا بايد تفکر زيستن در گروه زندگي جامعه جهاني را جدي گرفت. زيستن و رقابت کردن هوشيارانه در «گروه زندگي» اين جهان، راهي به سوي شادي، اميدواري، انسجام و اتحاد مردم ايران است. اين همان روح جام جهاني روسيه براي ما بود.
ما ساليان سال است که يا از بزرگان هراسيدهايم يا آنها را از خود هراسان کردهايم. شرکتهاي توليدي و تجاري ما در هراس از همکاري با شرکتهاي جهان، ترسهايي که مانع مشارکتهاي اقتصادي و تجاري شدهاند، کوچک و ناديده باقي ماندهاند. اقتصاد هم مثل فوتبال است: خودروهاي ما در جهان ديده و خريده نميشوند اما اگر کنار بزرگان خودروسازي جهان بايستيم، به شرط آن که به قواعد بازيهاي بزرگ تن دهيم – عين فوتبال – خودروهاي توليد مشترک ما در جهان خريدار پيدا ميکنند. عين بازي فوتبال، اول همه ميآيند تا يک برند مشهور – مثل اسپانياي فوتبال – را بخرند اما ما هم کنار آنها سهم خودمان را ميفروشيم. ساير کالاها و خدمات ما هم در کنار نامهاي بزرگ ديده خواهند شد.
اقتصاد هم مثل فوتبال قاعده بازي خودش را دارد. اولين بار که کنار اسپانيا بايستيد، سهمتان از تسلط بر بازي، تشويق تماشاگران، تحسين گزارشگران، دوربين عکاسها و حق پخش تلويزيوني مسابقات و البته پاداش مادي مسابقه برابر نخواهد بود اما اين هزينهاي است که براي بزرگي بايد بپردازيد. شايد بخش مهم سهم شما آن است که در يک قاب با بزرگان ديده ميشويد و انگيزههايتان را براي هماوردي با آنها بسيج ميکنيد و ميفهميد که بايد بجنگيد و نميتوانيد به زد و بندهاي فوتبال وطني دل خوش کنيد. شما در زمين ديگري تعريف ميشويد.
بگذاريد نمونه ديگري را با هم مرور کنيم.
اصغر فرهادي، نمونهاي از بينالمللي شدههاي فرهنگ اين سرزمين است. فرهادي اگر در مرزهاي اين سرزمين باقي مانده بود، امروز ديده نميشد اما امروز جهاني شده است. او با سلبريتيهاي سينماي دنيا ديده شد و امروز بسياري ميکوشند تا در قاب تصويري باشند که فرهادي سازنده آن است. او اسباب بزرگي آماده کرده بود، وارد عرصه جهاني شد، با بزرگان ديده شد و امروز بزرگان با او ديده ميشوند.
من در دنياي موسيقي نيز حسين عليزاده و کيهان کلهر را نيز از شمار اين جهانيشدهها به حساب ميآورم.
ما اگر از اين زاويه به قرعهکشي امروز جام جهاني بنگريم و فوتبال را درسي براي زندگي بدانيم، از بودن با بزرگان استقبال خواهيم کرد و حتماً تلاش ميکنيم تا در بقيه عرصهها نيز کنار بزرگان بايستيم. ما با بزرگان ديده ميشويم و اوج ميگيريم. کافي است از بزرگان نهراسيم و کاري نکنيم که از ما بهراسند.»
منبع: iran-newspaper.com
-
دوشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۷ - ۷:۱۸:۲۱ AM
-
۲۲۴ بازدید
-
-
چه خبر