بزرگنمايي:
چه خبر - عجيب و غريب تر در روزگار عذاب وجدان
کيوان کثيريان:
1. حکم قطعي پرونده عباس کيارستمي رسما اعلام شد. همان بود که بود. عجيب و غريب و باورنکردني. توبيخ کتبي پزشک. مثل يک لبخند مهربان و کمي سرزنش آلود که به يک کودک سهچهارساله تحويل ميدهيد پس از آنکه يک ليوان آب از دستش افتاد! ولي مگر چه توقع ديگري ميشد داشت؟ مهمترين بخش ماجرا آن است که گوهري چون کيارستمي ديگر در ميان ما نيست.
چه بسيار پروندههاي مهم و ملي که پاياني عجيب تر و غريب تر داشته اند و کک کسي هم نگزيده است. چه بسيار انگشتهاي حيرت و حسرت که به دهان گزيدهايم از اتفاقات و تصميماتي که با توقعاتمان فرسنگها فاصله داشته و چه بسيار شاخها که بر سرمان سبز شده و ميشود بابت آنچه در اين ملک ميبينيم. حالا هم به جاي عذرخواهي و به جاي پذيرفتن اشتباه و به جاي اصلاح، بيمارستانها از پذيرفتن بيمار سرشناس، امتناع ميکنند. چه اوضاع جالبي!
همان اشتباه هميشگي مسئولان که سالهاست تکرار ميشود، همان فرمول تکراري؛ “هيچ خطايي را نبايد گردن گرفت، بايد صورت مساله را پاک کرد. پذيرش خطا اعتبار جامعه پزشکي را خدشه دار ميکند و اعتماد عمومي به پزشکان را دچار لطمه!”
غافل از اينکه همواره اين روش، معکوس عمل ميکند.
فقط ماندهام جاي وجدان و عذاب وجدان در اين معادله کجاست
البته در شرايطي که ميشود با هک کردن يک سايت، 5000 تا ماشين گرانقيمت وارد کشور کرد و فروخت، توقع عدالت و حساب و کتاب و وجدان و انصاف، کمي خوشخيالي است. در شرايطي که بحران هوا و آب و سکه و ارز و مديريت و هزار بحران ديگر گريبان همه را گرفته، ظاهرا مشکل از سطح توقعات ماست.
2. اين روزها دوران عذاب وجدان است. آب ميخوري عذاب وجدان، نفس ميکشي عذاب وجدان، کار ميکني، ميخندي، سفر ميروي، فيلم ميبيني، به تماشاي تئاتر مينشيني …. همهاش عذاب وجدان. نوشتن درباره هرچيزي غير از خرمشهر و آبادان هم با عذاب وجدان همراه است.
صدالبته اين وجدان دردها شامل حال مسئولين نميشود
همه اينها در شرايطي است که جدا از بحرانهاي عمومي و هميشگي که دامنگير همه ماست و دارد اوج ميگيرد، بخشي از مردم هموطن ما با فشارهاي ناحق و مضاعفي روبرو هستند. با اين وضعيت چه جاي شاد بودن و خنديدن؟ آب گوارا چطور از گلوي آدم پايين ميرود با ديدن وضعيت آب آبادان و خرمشهر؟ هواي آلوده تهران در برابر هواي اهواز جاي سجده شکر دارد. چرا واقعا؟
اين روزها، فرهنگ و هنر کجاي ماجرا ميايستد؟
در فضاي عجيب و غريب اين روزها، فرهنگ و هنر کجاي ماجرا ميايستد؟ تئاتر نقشش چيست؟ سينما به چه کار ميآيد؟ موسيقي و کنسرت و گالري چطور؟ در نگاه اول اينها ديگر اولويتي ندارند. اما واقعيت اين نيست. فرهنگ در شرايط دشوار، بهتر و بيشتر کار ميکند. خودش يک راه نجات است. روحيههاي ويران را بازسازي ميکند، مانع فروپاشي روح و روان ميشود و هويت جمعي و وجدان عمومي را احيا ميکند.
فرهنگ راه نجات است
بله موقعيت متناقضي است. اما تعطيلي فرهنگ و هنر در اين شرايط دشوار، هزينههاي مادي و معنوي را بالاتر ميبرد. فرهنگ راه نجات است.
منبع: روزنامه اعتماد