بزرگنمايي:
به بهانه ترانه "رفيقم کجايي" محسن چاووشي
ميخواهند از نمدِ بازخورد خوب آخرين قطعه محسن چاوشي براي خودشان کلاهي دستوپا کنند. حرف و تأکيدشان هم روي يک کلمه بهويژه در متن آهنگ است و تا ميتوانند رويش مانورهاي سياسي و اجتماعي ميدهند و تحليلهاي عجيبوغريب متصاعد ميکنند. اين يادداشت کوچک هم اگر قرار باشد پايش را به يکي از اين تحليلها باز کند، صرفا متني ميشود که به درد فيسبوک و ملال خوانندگان آن ميخورد. اما واقعا در اين بهبه و چهچهکردنها، يک نفر نيست که بگويد چرا در اين سالها چاوشي از قلم افتاده و کمتر به او پرداختهاند؟
آن اوايل که آمده بود و ميخواند، بهانه کردند که غيرمجاز است و سراغش نرفتند، با اينکه در هدفونهايشان صداي تلخش را ميشنيدند و بغض ميکردند. بعدها که صدايش از مجوز ارشاد گذشت و مجوز گرفت، باز هم بهجاي پرداختن به صاحب آن صدا، رفتند سراغ ترانهسراهايش با اين خيال که عمق اين ترانهها، صداي چاوشي را براي ميليونها ايراني دلنشين کرده است.
حالا چطور؟ حالا که ديگر نه پاي ميکس صداي چاوشي با تصوير بهرام رادان در ميان است و نه اين و آن بهعنوان ترانهسرا، اسم عزيزشان را کنار چاوشي گذاشتهاند؟! آيا وقتش نرسيده که از خودِ خواننده حرف زده شود و بگوييم که چاوشي رسانهگريز، چطور توانسته با همين تکآهنگها، روزهاي ما را از آن خودش کند؟ آيا وقتش نشده که اعتراف کنيم، هرکدام از ما که شنونده اتفاقي يا پيگير آثار چاوشي بودهايم، يک جايي در گوشه و خلوت، با صداي خشدار و لعنتي او، اشک ريختهايم که وقتي ميگويد: «هرروز پاييزه»، هيچ فرقي ندارد با وقتي که ميگويد: «رفيقم کجايي؟»رفيقي که او با ترانه و صداي خود، صدايش ميزند، رفيقِ همه ماست، حق را داريم که در تکبيتي به روي سريال شهرزاد، بپرسيم: «کجايي تو بي من؟» تا بلکه با او از غريبي بگوييم، از تنهايي و از تنهايي. براي خودِ چاوشي اما معناي ديگري هم در پشت اين «رفيقم کجايي؟» نهفته است؛ صداي او قرار است با اين ترانه خودسروده به مخاطب برسد، بيهيچ واسطه و بيهيچ نامِ اضافهاي.
او که نه اشتياقي به کنسرت دارد و نه ميلي به رودرروشدن با مخاطبانش، حسرت اين برخورد را در پشت تکرار همين کلمههاي «رفيق» و «کجايي» پنهان کرده و اينبار آمده است تا خودش، خودِخودِ محسن چاوشياش با مخاطب سخن بگويد و اين به ما يادآوري ميکند که چاوشي امروز، خوانندهاي نيست که ناديدهگرفتنش از سوي منتقدان و اهالي موسيقي، به فراموشياش ختم شود. او مدام در حال مراجعه است؛ درست مثل پاييزي که در آهنگهايش تمامي ندارد.
منبع : روزنامه شرق