گلايه والده مرحوم آيت الله هاشمي از پسرش چه بود؟
سه شنبه 7 فروردين 1397 - 8:01:00 AM
چه خبر - خاطره اي خواندني از مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني

مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني در بخشي از خاطرات روز نوشت خود مي نويسند:
صبح بعد از نوشتن خاطرات، به اخبار راديوها گوش کردم. اوج تشنج بين شوروى و جمهوريِ ‌ليتوانى است. مراکز حزب کمونيست در ليتوانى، توسط شوروى اشغال شده است؛ مرکزيت آنها خواهان استقلال ليتوانى‌اند.
صبحانه را با همراهان، در حياط پُرگلِ يکى از کارکنان سازمان[عمران جيرفت] صرف کرديم. در جلسه شوراى ادارى شهر جيرفت شرکت کردم و آنها را تشويق به وحدت و کار بيشتر نمودم. با هلى‌کوپتر به محل سد جيرفت رفتيم. مهندس [ابوالحسن]کاشانى، مدير ساختِ سد، توضيحات خوبى داد. آقاي احمد کاشانى نماينده سابق [مردم نطنز در مجلس]هم درآنجا مدير کارگاه بود. سد در مرحله بتون‌ريزى نهايى است؛ بيشتر کار را خود ايراني‌ها انجام داده‌اند.
استاندار درخصوص برنامه ايجاد نخلستان وسيع، با سيستم آبيارى قطره‌اى، در شمالِ جيرفت توضيحاتي داد. در مورد قيمت اراضى و باغات روستاهايى که در درياچه سد واقع شده‌اند، مشکل دارند.
به شهر برگشتيم. در اجتماع مردم در استاديوم ورزشى[تختي] صحبت کردم. سپس به فرودگاهِ خاکى شهر رفتيم و با [هواپيماي] فرانشيب به سوى فرودگاه کرمان پرواز کرديم؛ همراهان با [هواپيماي] سي- 130 آمدند. در راه آقاى مرعشى، توضيحات خوبى دربارة ارتفاعات و دشت‌ها و استعدادهاى منطقة کرمان داد.
در فرودگاه کرمان سوار هلي‌کوپترها شديم و به سوى نوق حرکت کرديم. ساعت يک و نيم بعدازظهر در سه قريه فرود آمديم. احساسات شديد مردم که با بى‌نظمى و فشار همراه بود، مشکل درست کرد. ناچار به استفاده از ماشين شديم. به منزل حاجيه والده رفتيم.
اجتماع مردم در اطراف و درون خانه پدري هم زياد و مانع ديدار بود. والده سخت ذوق زده ‌شده بود و بلند بلند گريه مى‌کرد. کم‌کم آرام گرفت و از نيامدن عفت و محسن گله کرد؛ گفتم به خاطر کمردرد همسر امام، زن ها نيامدند. غذا را در منزل حاج قاسم صفريان - دايى‌زاده - درست کرده بودند. همراهان در آنجا ناهار خوردند. اصرار داشتند من هم بروم، قبول نکردم. غذا را به منزل خودمان آوردند. نماز را تمام ‌خواندم؛ بستگان تعجب کردند که ديدند هنوز آنجا را به عنوان وطن حفظ کرده‌ام.
جمعى از خانواده‌هاى شهدا آمدند. دلداري‌شان دادم. به سر مزار شهدا و به منزل همشيره طيبه - مادر شهيد مهدى[شريفيان] - رفتم. سپس به مسجد رفتم. مردم جمع بودند. آقاى‌محمدعلى انصارى خيرمقدم گفت و من صحبت کوتاه دوستانه‌اى کردم. با هلى‌کوپتر برگشتيم. در مراجعت، از فضاى جلگه کشکوييه عبور کرديم. باغات پسته در اطراف رفسنجان، نوق و کشکوييه با سرعت توسعه يافته است.
در فرودگاه کرمان بدرقه رسمى بود. مصاحبه کوتاهي داشتم. در هواپيما براى رفعِ خستگى کمى استراحت کردم. در فرودگاه مهرآباد، مصاحبة طولانى دربارة نتايج سفر انجام شد. شب شام نخوردم و زود خوابيدم.
خاطره روز 06 فروردين سال 1369


منبع: jamaran.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/97241/گلايه والده مرحوم آيت الله هاشمي از پسرش چه بود؟
بستن   چاپ