زندگينامه استيون هاوکينگ
چهارشنبه 23 اسفند 1396 - 1:18:26 PM
چه خبر - استيون هاوکينگ، معروف ترين دانشمند انگليسي

استيون هاوکينگ در 8 ژانويه سال 1942 در شهر آکسفورد انگلستان متولد شد. او از نخستين سال‌هاي نوجواني اشتياقش به علوم فضايي و نجوم را نشان داد. در سن 21 سالگي هنگامي‌ که دانشجوي فلسفه کيهان‌شناسي بود، علائم بيماري اسکلروز جانبي آميوتروفيک در او بروز کرد. با وجود اين بيماري فلج‌کننده، او اقداماتي پيشرو در علوم فيزيک و کيهان‌شناسي به نام خود ثبت کرده است و چندين کتاب نوشته که علم را براي عامه مردم قابل‌ فهم و دسترسي کند. در سال 2014 بخشي از زندگي او در فيلمي به نام «تئوري همه‌چيز» به تصوير کشيده شد.
استيون هاوکينگ در 23 اسفند 1396 (14 مارس 2018 ميلادي) در سن 76 سالگي در خانه‌اش در کمبريج از دنيا رفت. او که از بيماري نادر ALS رنج مي برد، بر خلاف اکثر بيماران، سال‌ها با اين بيماري مبارزه کرد و مرگ خود را به تاخير انداخت. او زماني در مورد مرگ گفته بود:

کودکي و نوجواني استيون هاوکينگ

استيون ويليام هاوکينگ، بزرگ‌ ترين فرزند ايزابل و فرانک هاوکينگ، درست 300 سال پس از مرگ گاليله در تاريخ 8 ژانويه سال 1942 به دنيا آمد. او در شهر آکسفورد انگليس در خانواده‌اي روشنفکر چشم به جهان گشود. تولد او براي خانواده‌اش زمان مناسبي نبود، چون وضعيت اقتصادي مناسبي نداشتند. اوضاع سياسي کشور هم وخيم و پر از تنش بود؛ انگليس با جنگ جهاني دوم دست‌وپنجه نرم مي‌کرد و زير بمباران شديد هواپيماهاي آلماني بود. در جستجوي مکاني امن براي زندگي، ايزابل به آکسفورد برگشته بود که نخستين فرزند خود را به دنيا آورد. در سال‌هاي بعد، دو فرزند دختر خانواده به دنيا آمدند: ماري در سال 1943 و فيليپا در سال 1947. آن‌ها در سال 1956 دومين پسر خود ادوارد را به فرزندخواندگي پذيرفتند.
خانواده هاوکينگ، چنانکه دوستان نزديکشان آن‌ها را توصيف مي‌کردند، «دار و دسته‌اي عجيب» بودند. شام معمولاً در سکوت صرف مي‌شد؛ چراکه هر يک از اعضاي خانواده مشتاقانه در حال مطالعه يک کتاب بود. ماشين خانواده يک تاکسي قديمي لندن بود و در خانه‌اي کلنگي در خيابان سنت آلبانز زندگي مي‌کردند که هيچ‌گاه بازسازي و تعمير نشد. آن‌ها در زيرزمين ساختمان زنبور عسل پرورش مي‌دادند و در گلخانه آتش‌بازي به راه مي‌انداختند.
در سال 1950، پدر خانواده، مديريت بخش انگل‌شناسي موسسه ملي تحقيقات پزشکي را به عهده گرفت و سه ماه زمستان را براي انجام تحقيقات به آفريقا سفر کرد. او دلش مي‌خواست پسر بزرگش پزشکي بخواند، ولي استيون در همان سال‌هاي کودکي اشتياقش را به علوم کيهاني ابراز کرد. مادرش بيش از همه متوجه اين امر بود و در شب‌هاي تابستاني با فرزندانش در حياط دراز مي‌کشيد و ستاره‌ها را تماشا مي‌کرد. او بعدها اظهار کرد: « استيون هميشه پر از حس کنجکاوي بود و من مي‌ديدم ستاره‌ها چطور او را به خود جذب مي‌کنند.»
در اوايل زندگي تحصيلي، استيون دانش‌آموزي زرنگ بود؛ اما استثنايي نبود. هنگامي‌که دانش‌آموز سال اول ابتدايي مدرسه سنت آلبانز بود، جزو سه نفر آخر کلاس بود. او علايقش را خارج از مدرسه دنبال مي‌کرد، عاشق شطرنج و بازي‌هاي فکري بود و با دوستان صميمي‌اش بازي‌هاي جديدي اختراع مي‌کرد. در دوران نوجواني همراه با چند تن از دوستانش يکي از قطعات کامپيوتر را طوري بازسازي کردند که معادلات ابتدايي رياضي را حل کند.

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 1

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 1

هاوکينگ هميشه در حال فعاليت و مشغله بود. با خواهرش ماري که عاشق کوهنوردي و پياده‌روي بود، مسيرهاي مختلفي براي رسيدن به خانه کشف مي‌کرد. او اين اخلاقش را حتي وقتي در سن 17 سالگي وارد دانشکده آکسفورد شد، حفظ کرد و همچنان فعال و کنجکاو باقي ماند. او عاشق رقص بود و از پاروزني لذت مي‌برد تا جايي که سرپرست گروه قايقراني دانشکده شد.
او آرزو داشت در رشته رياضيات تحصيل کند؛ ولي ازآنجاکه دانشکده علوم دانشگاه آکسفورد چنين رشته‌اي نداشت، او به رشته فيزيک و به‌طور خاص به کيهان‌شناسي جذب شد.
به‌حساب خودش، او وقت زيادي روي مطالعاتش نگذاشت. آن‌طور که بعدها محاسبه کرد، به‌طور متوسط يک ساعت در روز صرف درس‌هاي مدرسه مي‌کرد. البته نيازي نداشت بيشتر از اين تلاش کند تا از پس تکاليف مدرسه برآيد. در سال 1962 درجه ممتاز در رشته علوم طبيعي فارغ‌التحصيل شد و براي اخذ مدرک دکتراي کيهان‌شناسي و فلسفه نظام هستي وارد ترينيتي هال دانشگاه کمبريج شد.

تشخيص بيماري ALS

نخستين باري که استيون متوجه شد مشکلي در سلامتي فيزيولوژي او وجود دارد، دانشجوي کمبريج بود؛ او هنگام گردش به زمين مي‌خورد و زمان حرف زدن دچار لکنت زبان مي‌شد. تا سال 1963 يعني پس از اولين سال حضورش در دانشگاه کمبريج کسي متوجه بيماري او نشده بود. بيشتر مواقع او علائم بيماري را پنهان مي‌کرد؛ اما وقتي پدرش وضعيت او را ديد، مجبورش کرد با او به يک پزشک متخصص مراجعه کند. اين دانشجوي 21 ساله‌ به مدت دو هفته بعد در بيمارستان بستري شد تا آزمايش‌هاي پزشکي لازم روي او انجام شود.
" آن‌ها از عضله بازوي من نمونه گرفتند، به بدنم الکترود وصل کردند، يک سري مايعات راديواکتيو به ستون فقراتم تزريق کردند و با اشعه ايکس حرکت آن را مطالعه کردند. بعد از همه‌ي آزمايش‌ها، آن‌ها به من نگفتند چه مشکلي دارم. بعد گزارش دادند که مبتلابه بيماري MS هستم با اين تفاوت که اين بار با نوعي نادر و غيرمعمول از MS سروکار داريم. "
البته پس از مدتي دکترها به خانواده هاوکينگ گفتند بيماري پسرشان چيست: او در مراحل اوليه اسکلروزيس آميوتروفيک جانبي يا ALS بود. اين حرف مفهومي روشن داشت؛ اعصابي که عضلات بدن او را کنترل مي‌کردند، به‌مرور از کار مي‌افتادند. پزشکان به او گفتند تنها دو سال و نيم ديگر زنده مي‌ماند.

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 2

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 2

اين اخبار روحيه استيون و خانواده‌اش را ويران کرد. اما يک سري حوادث مانع از اين شد که او اميد خود را کاملا از دست بدهد. اولين اتفاق وقتي روي داد که او هنوز در بيمارستان بستري بود. هم‌اتاقي او پسري بود که سرطان خون داشت. استيون با خود گفت لااقل شرايطش نسبت به اين دوست هم‌اتاقي خيلي بهتر و قابل‌تحمل‌تر است. زمان زيادي از مرخصي او نگذشته بود که خواب ديد دارند او را به جوخه اعدام مي‌برند. اين کابوس باعث شد متوجه شود هنوز کارهايي دارد که در زندگي‌اش بايد انجام دهد.
اما مهم‌ترين تغيير زندگي او اين بود که عاشق شده بود. در مهماني سال نو، درست پيش از اينکه بيماري او تشخيص داده شود، استيون با جين وايلد، دختري جوان و دانشجوي دوره کارشناسي رشته زبان آشنا شده بود. آن‌ها در سال 1965 باهم ازدواج کردند.

استيفن هاوکينگ و جين وايلد

استيفن هاوکينگ و جين وايلد

بيماري استيون هاوکينگ به‌نوعي کمک کرد او تبديل به دانشمندي شود که امروز مي‌بينيم. قبل از تشخيص بيماري، هاوکينگ به‌ندرت روي مطالعاتش متمرکز مي‌شد. او مي‌گويد: «قبل از بيماري زندگي حسابي حوصله مرا سر مي‌برد. به نظرم مي‌آمد هيچ‌چيز ارزش تلاش و کار کردن ندارد.» پس‌ازاينکه فهميد ممکن است حتي تا گرفتن مدرک دکترا زنده نماند، همه‌ي وجودش را روي مطالعات و پژوهش‌هايش گذاشت.

تحقيق در مورد سياهچاله‌ها

يافته‌هاي يک محقق جوان ديگر به نام راجر پنروز در مورد سرنوشت نهايي ستارگان و تبديل‌شدن آن‌ها به گودال‌هايي عظيم و سياه، نظر استيون را به خود جلب کرد و باعث شد او شيفته‌ي چگونگي خلق هستي شود. او دوران حرفه‌اي کارش را با همين موضوع آغاز کرد و باعث شد نگرش جهانيان به سياهچاله‌ها و آغاز آفرينش تغيير کند.
درحالي‌که او به خاطر بيماري، کنترل فيزيکي بر اعضاي بدنش را از دست مي‌داد، (در سال 1962 او ناچار شد از ويلچر استفاده کند) ناگهان پيشرفت بيماري کمتر شد. در سال 1968، يک سال پس از تولد پسرش رابرت، او به عضويت موسسه نجوم دانشگاه کمبريج درآمد.
چند سال پيش رو، دوران پرباري براي هاوکينگ بود. در سال 1969 دخترش لوسي به دنيا آمد و او تحقيقات علمي خود را ادامه داد. (فرزند سومش تيموتي 10 سال بعد متولد شد). در سال 1973 همراه با جورج اليس اولين کتاب خود را به نام ساختار مقياس بزرگ از فضا-زمان منتشر کرد. او همچنين همکاري‌ با دوست قديمي‌اش پنروز را ادامه داد.
در سال 1974 تحقيقات استيون او را تبديل به دانشمندي معروف در دنياي علم کرد. او نشان داد که سياهچاله‌ها آن فضاي تهي و خلأ بي‌انتهايي که دانشمندان پيش‌ازاين باور داشتند، نيستند. به عبارت ساده، هاوکينگ ثابت کرد ماده، اگر به‌صورت انرژي تابشي درآيد، مي‌تواند از نيروي گرانش يک ستاره‌ي خاموش شده بگريزد. «تابش هاوکينگ» متولد شده بود.
اين نظريات، موجي از هيجان در دنياي دانشمندان به وجود آورد و باعث شد هاوکينگ جوايز متعدد علمي، نام‌هاي افتخاري و عناوين برجسته‌اي به دست آورد. در سن 32 سالگي او به عضويت انجمن سلطنتي انگلستان درآمد و کمي بعد جايزه معتبر آلبرت اينشتين را از آن خود کرد.
او به تدريس در دانشگاه‌ها نيز ادامه داد. ابتدا به‌عنوان استاد مدعو از دانشگاه کلتک پاسادنا در ايالت کاليفرنيا بازديد کرد که پيش‌زمينه ديدارهاي بعدي و خدمات او در اين دانشگاه شد. او همچنين به دانشکده‌هاي Gonville و Caius در دانشگاه کمبريج سر زد. در سال 1979 هاوکينگ دوباره خود را در دانشگاه کمبريج يافت و به مقام يکي از مشهورترين استادان تاريخ اين دانشگاه يعني پروفسور لوساسيان نائل شد.

تاريخچه‌اي مختصر از زمان

گرچه استيون هاوکينگ به لحاظ علمي در حال پيشرفت بود، ولي وضعيت فيزيکي او به‌تدريج بدتر مي‌شد. در اواسط دهه 80، خانواده هاوکينگ يکي از دانشجويان فارغ‌التحصيل شده او را به کمک گرفته بود تا او را در تحقيقات، کارها و ساير امور روزمره ياري کند. او هنوز مي‌توانست خودش غذا بخورد و از تخت خواب بيرون بيايد؛ ولي تقريباً براي هر کار ديگري نياز به کمک داشت. بعلاوه سخنراني‌هاي او مدام دچار اخلال مي‌شد و فقط کساني که به‌خوبي او را مي‌شناختند مي‌توانستند منظور او را درک کنند. در سال 1985 او براي هميشه صداي خود را از دست داد. نتيجه اين بود که فيزيکدان ما حالا به پرستاري 24 ساعته نياز داشت. اين شرايط توانايي کار کردن حرفه‌اي او را به خطر انداخته بود. هم‌زمان، يک برنامه‌نويس کامپيوتري در کاليفرنيا، برنامه‌اي ابداع کرده بود که به فرد اين قابليت را مي‌داد تا با استفاده از حرکات چشم، به کمک کامپيوتر حرف بزند. اين برنامه به هاوکينگ اجازه مي‌داد کلمات سخنراني را با نگاه کردن به صفحه کامپيوتر انتخاب کند. در آن زمان هاوکينگ هنوز مي‌توانست از انگشتان خود استفاده کند و کلمات را با کليک دستي انتخاب مي‌کرد. امروزه که او کنترل کليه اعضاي بدن خود را ازدست‌ داده و برنامه‌هايش را از طريق سنسوري که به گونه‌اش متصل است، کنترل مي‌کند.
به کمک اين برنامه و همياري دستيارانش، استيون هاوکينگ همچنان به نوشتن ادامه داد. کار او مقالات متعدد علمي و البته کتاب‌ها و سخنراني‌هايي براي جامعه غيرعلمي را شامل مي‌شد. در سال 1988 هاوکينگ با نوشتن کتاب «تاريخچه مختصر زمان»، مدال سلطنتي بريتانيا را از آن خود کرد و به شهرتي جهاني دست‌ يافت. اين کتاب کوتاه و آموزنده تبديل به يکي از منابع علمي مردم در سراسر دنيا شد. انتشار اين کتاب براي او موفقيتي فوق‌العاده بود و به مدت چهار سال در فهرست پرفروش‌ترين کتاب‌هاي ساندي تايمز لندن قرار داشت. اين کتاب به 40 زبان زنده دنيا ترجمه‌ شده و تاکنون ميليون‌ها نسخه از آن در دنيا به فروش رفته است. در سال 2001 او ادامه‌ي اين کتاب را با عنوان « جهان در پوست گردو» منتشر کرد که يک راهنماي مصور براي نظريات بزرگ کيهان‌شناسي است. چهار سال بعد او کتاب ساده‌تري به نام «تاريخچه کوتاه‌تري از زمان» براي عموم مردم نوشت.
اگر کتاب‌ها، مقالات و پژوهش هاوکينگ را با تحقيقات شخصي او در باب جام مقدس علم کنار هم قرار دهيم، مي‌بينيم هاوکينگ به دنبال اين بوده است که يک نظريه واحد بيابد تا بتواند فلسفه نظام هستي را با مکانيک کوانتوم ترکيب کند و توضيح بدهد که جهان چگونه آغازشده است.
هاوکينگ تفکراتي بلند پروازانه دارد. او ادعا مي‌کند مي‌تواند در 11 بعد فکر کند ، معتقد است که سفر در زمان امکان‌پذير است و انسان ممکن است در آينده به سيارات ديگر مهاجرت کند.

سفر به فضا و شهرت بيشتر

سفر به فضا و شهرت بيشتر

هاوکينگ مي‌کوشد پاسخ‌هاي بزرگي براي سؤالات بزرگ پيدا کند و اين از تمايل شخصي او براي سفر به فضا نيز نيرو مي‌گيرد. در سال 2007 و در سن 65 سالگي، هاوکينگ گام مهمي براي سفر به فضا برداشت. هنگامي‌که از مرکز فضايي کندي در فلوريدا بازديد مي‌کرد، اين شانس را پيدا کرد که فضاي بدون جاذبه را تجربه کند. او با يک بوئينگ 727 اصلاح‌شده به مدت 2 ساعت بر فراز اقيانوس اطلس پرواز کرد و جدا از ويلچر، بي‌وزني را احساس کرد. تصاوير اين فيزيکدان بزرگ درحالي‌که در فضا شناور بود در روزنامه‌هاي سراسر جهان منتشر شد. او گفته بود: « نقطه‌ي جاذبه‌ي صفر نقطه‌ي معرکه‌اي است، من مشکلي با آن ندارم، فضا! منتظر باش که من آمدم!»
اگر چيزي تحت عنوان دانشمند «فوق ستاره» وجود داشت، هاوکينگ بي‌شک نماد آن بود. او هميشه در فرهنگ‌عامه حضور خود را نشان مي‌دهد، مثلاً در ميهماني سيمپسون‌ها يا پيشتازان فضا شرکت مي‌کند، با جيم کري در فيلم کمدي‌اش همکاري مي‌کند و حتي روي آهنگ پينک فلويد صداگذاري مي‌کند. در سال 1992 ارول موريس کارگردان مستندساز که برنده‌ي جايزه اسکار نيز هست، فيلم مستندي با نام تاريخچه مختصر زمان درباره زندگي استيون هاوکينگ ساخت.
در سال 1990 به دنبال شايعات زيادي که پخش شد، استيون و جين از هم جدا شدند. در سال 2006 او از همسر دومش ايلين که سابقاً پرستار او بود نيز جدا شد تا به فرزندان و خانواده‌اش نزديک‌تر باشد. در سال 2007 او با همراهي دخترش لوسي يک کتاب علمي به نام دريچه‌اي به‌سوي کيهان براي کودکان منتشر کرد.
سلامتي هاوکينگ هميشه نگران‌کننده باقي مي‌ماند. در سال 2009 او به علت عفونت سينه نتوانست سخنراني‌اش را در کنفرانسي در شهر آريزونا به پايان برساند و در آوريل همان سال اعلام کرد که از مقام خود در دانشگاه کمبريج کناره‌گيري کرده است. مقامات دانشگاه او را به بيمارستان منتقل کردند و گفتند بيماري او وخيم است؛ اما مدتي بعد او بهبودي کامل پيدا کرد.

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 3

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 3

هاوکينگ که برنامه‌اي براي سفر به فضا با تور فضايي گردشگري ريچارد برانسون دارد، در سال 2007 اظهار کرد:
خطر زندگي روي زمين هرروز بيشتر مي‌شود. مسائلي مانند گرم شدن کره زمين، جنگ‌هاي هسته‌اي، ويروس‌هايي که جهش ژنتيکي مديريت‌شده دارند و هزاران خطر ديگر را نبايد دست‌ کم گرفت. من فکر مي‌کنم اگر امکان سفر به فضا نباشد، نسل بشر تداوم نخواهد يافت. به همين دليل مردم را تشويق مي‌کنم روي برنامه‌هاي فضايي سرمايه‌گذاري کنند.
در سال 2010، هاوکينگ در کتاب طرح عظيم درباره پيدايش جهان صحبت کرد. او در آخرين کتاب خود به اين نتيجه رسيد که خلق کائنات تنها با انفجار بزرگ رخ‌ داده است و قوانين فيزيک اجتناب‌ناپذيرند. او گفت: «ازآنجاکه قانون جاذبه و گرانش امري انکار نشدني است، پس جهان مي‌توانسته خودش را از هيچ، به وجود آورد.» کتاب «طرح عظيم» بزرگ‌ترين اثر منتشرشده از او بعد از يک دهه بود.
در سال 2012 هاوکينگ با پروژه‌اي جديد خبرساز شد. او تصاويري از خود منتشر کرد که در آن‌ها از دستگاه جديدي به نام iBrain استفاده مي‌کند که به هدبند متصل مي‌شود. اين دستگاه طوري طراحي‌ شده است که افکار کاربر را با استفاده از امواج سيگنال‌هاي الکتريکي مغز او مي‌خواند و بعد آن‌ها را توسط يک الگوريتم خاص تفسير مي‌کند. اين دستگاه مي‌تواند کمک انقلابي به هاوکينگ و ساير بيماران مبتلابه ALS باشد.

نظريه‌هاي جديد

در تابستان سال 2015 هاوکينگ دوباره به تيتر اول روزنامه‌ها بازگشت. در ماه ژوئن در يک کنفرانس خبري در لندن اعلام کرد پروژه‌اي با عنوان «گوش دادن به فضاي بيرون» را با موفقيت راه‌اندازي کرده است. بودجه اين پروژه توسط کارآفرين روسي يوري ميلنر تأمين مي‌شود و هدف آن يافتن حيات فرازميني است.
يک ماه بعد هاوکينگ در کنفرانسي در سوئد به بحث درباره نظريات جديد در مورد «سياهچاله‌ها» و « پارادوکس اطلاعات» پرداخت. او اظهار کرد:
وقتي مي‌گوييم اگر چيزي وارد سياهچاله شود از بين مي‌رود، مثل اين است که از حالت فيزيکي دوبعدي يک جسم حرف بزنيم. درحالي‌که سياهچاله‌ها زندان‌هاي ابدي نيستند. اين امکان وجود دارد که جهاني موازي با اين جهان وجود داشته باشد که اطلاعات به آن منتقل شود. هر چند او پايان اين نظريه را که «افق رويداد» نام دارد براي پژوهش‌هاي بعدي باز گذاشته است.

سخنان مشهور استيون هاوکينگ

_ اگر فقط يک نظريه واحد براي همه‌چيز وجود داشته باشد، مجموعه‌اي از قوانين و معادلات است؛ ولي با روش معمول علم که ساختن يک الگوي رياضي است نمي‌توان به اين سؤال پاسخ داد که چرا جهان هستي بايد براي توصيف يک معادله به وجود آمده باشد. چرا تمام نظام هستي بايد به خودشان زحمت به وجود آمدن داده باشند؟
_ در تمام زندگي‌ام، مجذوب پرسش‌هاي بزرگي بوده‌ام که آدمي با آن‌ها روبرو است و تلاش کرده‌ام پاسخي علمي براي آن‌ها پيدا کنم. اگر شما هم مثل من به ستارگان نگاه مي‌کرديد و سعي مي‌کرديد مفهوم آنچه مي‌بينيد، درک کنيد؛ شما هم از خود مي‌پرسيديد که واقعاً دليل هستي اين دنيا چيست؟
_ علم ثابت کرده است که جهان‌هاي مختلفي مي‌توانند از «هيچ» به وجود آمده باشند. اين بستگي به شانس ما دارد که در کدام جهان قرار گرفته باشيم!
تمام تاريخ علم به تشخيص تدريجي اين امر گذشته است که گرچه حوادث به شيوه دلخواه ما اتفاق نمي‌افتند؛ ولي همه آن‌ها منعکس‌کننده يک نظم خاص هستند.
_ ما بايد در جستجوي بيشترين ارزش اعمالمان باشيم.
_ بزرگ‌ترين دشمن دانش، جهل نيست بلکه توهم دانايي است.
_ هوش واقعي، توانايي سازگاري با تغييرات است.
_ معلوم نيست که باهوش بودن براي هميشه يک ارزش باقي بماند.
_ اين اتلاف وقت است که از ناتوانيم عصباني باشم. همه بايد با زندگي کنار بيايند و من در اين زمينه کارم را بد انجام نداده‌ام. مردم نمي‌توانند وقت خود را به اين اختصاص دهند که چرا هميشه خشمگين يا در حال گله و شکايت هستيد.
_ زندگي هرقدر دشوار به نظر برسد، بازهم کاري هست که شما بتوانيد در آن موفق باشيد.
_ حالا همه ما به اينترنت وصل هستيم، مانند سلول‌هاي عصبي درون مغزي بسيار بزرگ.
_ کار کردن به زندگي شما معنا و هدف مي‌دهد، زندگي بدون کار پوچ و بي‌معني است.
_ حتي اگر زماني مشخص شود که سفر در زمان امري غير ممکن است، مهم اين است که ما دليل آن را بفهميم.
_ مردمي که به آي‌کيو خود افتخار مي‌کنند، درنهايت بازنده مي‌شوند.
_ گذشته نيز مانند آينده، پديده‌اي نامتناهي است و فقط مي‌تواند به‌عنوان طيفي از احتمالات شناخته شود.

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 4

زندگينامه استيون هاوکينگ - عکس شماره 4

آثار استيون هاوکينگ

ساختار مقياس بزرگ فضا-زمان
بزرگ، کوچک و ذهن انسان
طرح بزرگ
تاريخچه کوتاه من
تاريخچه کوتاه زمان
تاريخچه کوتاه‌تر زمان
سياهچاله‌ها، دنياهاي کوچک و ديگر مقالات
جورج و ماه آبي
جورج و کد ناشکستني
جورج و انفجار بزرگ
جورج در جستجوي گنجينه کيهاني
دريچه‌اي به‌سوي کيهان
جهان در پوست گردو
بر شانه‌هاي غول
خدا اعداد صحيح را خلق کرد


منبع : zoomit.ir

Save
http://www.CheKhabar.ir/News/95295/زندگينامه استيون هاوکينگ
بستن   چاپ