بيوگرافي اليزابت تيلور کلئوپاتراي دوران + عکس هاي اليزابت تيلور
چهارشنبه 9 اسفند 1396 - 12:40:01 PM
چه خبر - اليزابت تيلور ستاره سينمايي برتر تمام ادوار

بانو اليزابت رزموند تيلور در در 27 فوريه 1932 در لندن از پدر و مادري آمريکايي به دنيا آمد و به همين دليل از بدو تولد تابعيت دوگانۀ بريتانيايي-آمريکايي داشت.

اليزابت تيلور

اليزابت تيلور

پدرش فرانسيس لن تيلور دلال آثار هنري و مادرش سارا ساترن هنرپيشۀ بازنشستۀ تئاتر و هر دو آمريکايي و اهل آرکانزاسيتي کانزاس بودند. آنها در سال 1929 به لندن نقل مکان کردند و يک گالري هنري در خيابان باند تأسيس کردند؛ فرزند اولشان، پسري به نام هاوارد، در همان سال به دنيا آمد.

سال هاي کودکي اليزابت

در دوران کوردکي تيلور، خانواده اش زندگي ممتازي در لندن داشتند. دايرۀ اجتماعي آنها شامل هنرمنداني چون آگستوس جان و لورا نايت و سياستمداراني مثل کلنل ويکتور کازاله بود. کازاله پدرخواندۀ غيررسمي تيلور بود و در سال هاي ابتدايي زندگي‌اش تأثير مهمي داشت. او را به بايرن هاوس، مدرسه اي در منطقۀ هايگيت که به روش مونته سوري اداره مي شد، فرستادند.

نوجواني اليزابت تيلور

نوجواني اليزابت تيلور

خانوادۀ تيلور در بهار 1939، به دليل اوضاع وخيم سياسي اروپا، تصميم گرفتند به ايالات متحده برگردند. جوزف پي. کندي، سفير آمريکا، نيز با فرانسيس تماس گرفت و او را به بازگشت به آمريکا تشويق کرد. سارا و دو فرزندشان در ماه آوريل حرکت کردند و در خانۀ پدربزرگ مادري تيلور در پاسادناي کاليفرنيا ساکن شدند. فرانسيس نيز پس از تعطيل کردن گالري، در ماه دسامبر به آنها پيوست. در آغاز سال 1940، وي گالري جديدي در لس آنجلس افتتاح کرد و خانواده اش پس از مدت کوتاهي زندگي در پسيفيک پليسيدس، در بورلي هيلز ساکن شدند و تيلور و برادرش در آنجا به مدرسۀ هاثورن رفتند.

ورود اليزابت تيلور به دنياي بازيگري

در کاليفرنيا، مادر تيلور پياپي مي شنيد که دخترش بايد آزمون بازيگري بدهد. چشمان تيلور به ويژه جلب توجه مي کرد، آنها به حدي آبي بودند که بنفش به نظر مي رسيدند و دو رديف مژه آنها را احاطه مي کرد و اين نتيجۀ يک جهش ژنتيکي بود. سارا ابتدا مخالف حضور تيلور در سينما بود، اما بعد از آن که با شروع جنگ در اروپا، بازگشت به آنجا بعيد مي نمود، کم کم صنعت فيلم را راهي براي سازش با جامعۀ آمريکايي يافت.
گالري فرانسيس تيلور در بورلي هيلز خيلي زود بعد از افتتاح، به کمک تأييد هِدا هاپر، مقاله نويس ستون شايعات، که دوست خانوادۀ کازاله بود، مشتري هايي ازصنعت سينما پيدا کرد. تيلور از طريق يکي از مشتري ها و پدر يکي از دوستان مدرسه اي خود، در ابتداي سال 1941، براي يونيورسال پيکچرز و مترو گلدوين مير امتحان داد. هر دو استوديو پيشنهاد قرارداد دادند و سارا تيلور پيشنهاد يونيورسال را قبول کرد.
تيلور قرارداد خود را در آوريل 1941 آغاز کرد و براي نقش کوچکي در فيلم «هر دقيقه يک نفر به دنيا مي آيد» (1942) انتخاب شد. او نقش ديگري دريافت نکرد و قراردادش بعد از يک سال تمام شد.

مسئول انتخاب بازيگران يونيورسال انزجار خود را از تيلور اين گونه توضيح داد: "اين بچه هيچ چيز ندارد. چشمانش بيش از حد پير است، چهرۀ کودکانه ندارد". الکساندر واکر زندگينامه نويس موافق است که تيلور با کودکان بازيگر آن دوران مثل شرلي تمپل و جودي گارلند فرق داشت.

تيلور در پايان سال 1942 شانس ديگري به دست آورد؛ يکي از آشنايان پدرش به نام ساموئل مارکس که تهيه کنندۀ ام جي ام بود، کمک کرد تا او براي يک نقش کوتاه دختري با لهجۀ انگليسي، براي فيلم «لسي به خانه برگرد» (1943) تست بدهد. بعد از يک قرارداد آزمايشي سه ماهه، در ژانويۀ 1943، قرارداد استاندارد هفت ساله اي برقرار شد. بعد از اين فيلم، در دو فيلم ديگر که در انگلستان مي گذشت، «جين اير» (1943) و «صخره هاي سفيد دووِر» (1944)، نقش هاي کوچکي بازي کرد.

هيجان انگيزترين فيلم دوران حرفه ايي اليزابت تيلور

تيلور در 12 سالگي اولين نقش اصلي خود را به دست آورد و براي بازي در فيلم «ولوِت ملي» (1944) در نقش دختري انتخاب شد که مي خواست در مسابقۀ بزرگ ملي مخصوص مردان شرکت کند. او بعدها آن را "هيجان انگيزترين فيلم" دوران حرفه اي خود ناميد.

همکاري اليزابت تيلور با استوديو ام جي ام

ام جي ام از سال 1937 به دنبال بازيگر مناسبي مي گشت که لهجۀ بريتانيايي و توانايي اسب سواري داشته باشد، و به توصيۀ کلارنس براون، کارگردان صخره هاي سفيد، که مي دانست تيلور اين مهارت ها را دارد، او را انتخاب کرد.
از آنجا که او بيش از حد قد کوتاه به نظر مي آمد، ساخت فيلم چند ماه به تأخير افتاد تا اجازه دهند او کمي رشد کند، او اين زمان را صرف تمرين سوارکاري کرد. مسئولان ام جي ام در روند تبديل او به يک ستاره، او را وادار کردند براي اصلاح دندان هايش آنها را سيم کشي کند و دو تا از دندان هاي نوزادي او را نيز کشيدند. اين استوديو همچنين از او خواست موهايش را رنگ کند و شکل ابروهايش را تغيير دهد و پيشنهاد داد اسم هنري ويرجينيا را انتخاب کند، اما تيلور و والدينش قبول نکردند.
«ولوت ملي» به محض اکران در کريسمس 1944، گيشه ها را فتح کرد. باسلي کراوثر از نيويورک تايمز اظهار کرد: "تمام حرکات و رفتار او در اين فيلم سرشار از زيبايي و طراوت است"، و جيمز ايجي منتقد مجلۀ نيشن نوشت:
"او به طرز شورانگيزي زيبا است. من به سختي مي توانم حواسم را به بازي او بدهم."

اليزابت تيلور

اليزابت تيلور

تيلور مدت ها بعد اظهار کرد که با بازيگر شدنش، کودکي اش به پايان رسيد، چون ام جي ام تمام جنبه هاي زندگي او را کنترل مي کرد. او اين استوديو را يک "کارخانۀ بزرگ گسترش يافته" توصيف کرد که در آنجا ملزم بود به برنامۀ روزانۀ سفت و سختي پايبند باشد: روزها به حضور در مدرسه و محوطۀ استوديو مي گذشت و عصرها در کلاس هاي رقص و آواز و تمرين صحنه هاي روز بعد. به دنبال موفقيت «ولوت ملي»، ام جي ام قرارداد هفت سالۀ جديدي با حقوق هفتگي 750 دلار با او بست و نقش کوچکي در سومين قسمت مجموعه فيلم هاي لسي با نام «شجاعت لسي» (1946) به او داد. اين استوديو کتابي نيز از نوشته هاي تيلور دربارۀ سنجاب راه راهش با نام «نيبلز و من» (1946) چاپ کرد و عروسک هاي کاغذي و کتاب هاي رنگ آميزي او را توليد کرد.

اليزابت تيلور پيشروي ستاره هاي نسل آينده هاليوود

در سال 1947، زماني که تيلور 15 ساله شد، ام جي ام با تنظيم برنامه هاي عکسبرداري و مصاحبه که او را نوجواني "نرمال" نشان مي دادند که به مهماني مي رود و قرار مي گذارد، شروع به ترويج تصوير عمومي بالغ تري از او کرد. مجله هاي فيلم و ستون نويس هاي شايعه پراکني هم شروع به مقايسۀ او با بازيگران بزرگ تر مثل اِيوا گاردنر و لانا ترنر کردند. مجلۀ لايف او را به خاطر دو نقش سينمايي اش در آن سال، "کامل ترين بازيگر زن جوان" ناميد. در «سينتيا» (1947) نقش دختر نحيفي را بازي کرد که براي رفتن به مهماني با پدر و مادر بيش از حد سختگيرش مبارزه مي کند و در فيلم تاريخي «زندگي با پدر» (1947) در مقابل ويليام پاول و آيرين دان، نقش دختر مورد علاقۀ پسر يک دلال سهام را داشت.
پس از آن، نقش هاي مکملي به دست آورد، مانند دختر نوجواني در موزيکال «قراري با جولي» (1948) و يک عروس در کمدي رمانتيک «جوليا درست رفتار نمي کند» (1948) که فيلم اخير با بيش از 4 ميليون دلار فروش به موفقيت تجاري رسيد. آخرين نقش نوجوان تيلور، ايمي مارچ در «زنان کوچک» (1949) ساختۀ مروين ليروي بود. با اين که اين فيلم به اندازۀ اقتباس سال 1933 از رمان لوئيزا ام. الکوت محبوب نشد، فروش خوبي داشت. در همان سال، مجلۀ تايم عکس تيلور را روي جلد خود انداخت و او را با عبارت "جواهري گرانقيمت، ياقوت کبود واقعي"، پيشروي ستاره هاي نسل آيندۀ هاليوود ناميد.

اليزابت تيلور در نقش هاي بزرگسال

تيلور در 1950، سالي که 18 ساله شد، به نقش هاي بزرگسال وارد شد. اولين نقش بالغ او در فيلم «توطئه چي» (1949)، زني بود که با گذشت زمان شک مي کند که شوهرش جاسوس شوروي است. تيلور در هنگام بازي در اين فيلم فقط 16 سال داشت، اما نمايش فيلم تا مارس 1950 به تأخير افتاد، چون ام جي ام از فيلم راضي نبود و بيم داشت مبادا فيلم مشکلات سياسي به بار آورد. دومين فيلم تيلور در 1950، کمدي «خماري بزرگ» بود که در آن در کنار ون جانسن بازي کرد. اين فيلم در ماه مه اکران شد، و در همان ماه، وي در مراسمي پر سر و صدا با کنراد هيلتون جونيور وارث هتل هاي زنجيره اي هيلتون ازدواج کرد.

elizاليزابت تيلورabet-teylor3.jpg

اليزابت تيلور

ترتيب اين رويداد را ام جي ام داد و از آن به عنوان بخشي از کمپين تبليغاتي براي فيلم بعدي تيلور، کمدي وينسنت مينلي به نام «پدر عروس» (1950) استفاده کرد، فيلمي که در آن تيلور در نقش عروسي که در حال آمادگي براي جشن ازدواجش است، با اسپنسر تريسي و جون بنت همبازي شد. فيلم از زمان اکران در ماه ژوئن، با فروش بالاتر از 6 ميليون دلار در سراسر دنيا، به موفقيت تجاري رسيد و ده ماه بعد از آن، دنبالۀ موفق آن با نام «سهم کم پدر» (1951) به نمايش درآمد.
نمايش فيلم بعدي تيلور، «مکاني در آفتاب» (1951) به کارگرداني جورج استيونس، نشان دهندۀ فاصله گرفتن او از فيلم هاي قبلي اش بود. به گفتۀ تيلور، اين اولين فيلمي بود که از او خواسته شده بود بازي کند، به جاي اين که فقط خودش باشد و اين باعث شد که براي اولين بار بعد از «ولوت ملي» تحسين منتقدان برانگيخته شود. اين فيلم، بر اساس رمان تئودور درايسر «يک تراژدي آمريکايي» (1925)، تيلور را در نقش دختر ثروتمند لوسي نشان مي دهد که بين يک کارگر فقير کارخانه (مونتگمري کليفت) و نامزد او (شلي وينترز) قرار مي گيرد. استيونس به اين دليل تيلور را انتخاب کرد که او "تنها کسي بود که مي توانست اين توهم را ايجاد کند که مثل آن دختر زيباي روي جلد جعبۀ آبنبات سوار کاديلاک کروکي زرد، که هر پسر آمريکايي روياي ازدواج با او را دارد، چندان واقعي نيست". «مکاني در آفتاب»، با فروش بيش از 3 ميليون دلار، موفقيت تجاري و انتقادي به دست آورد.

تاثير طلاق اليزابت تيلور در زندگي هنري اش

پس از طلاق، تيلور در کمدي رمانتيک «عشق بهتر از هميشه است» (1952) بازي کرد. به گفتۀ الکساندر واکر، ام جي ام او را براي اين فيلم درجۀ ب انتخاب کرد تا به خاطر طلاقش از هيلتون در ژانويۀ 1951، تنها 9 ماه بعد از ازدواجشان، که رسوايي اجتماعي حاصل از آن تأثير بدي بر او گذاشت، او را تنبيه کند.

ازدواج اليزابت تيلور و هيلتون

ازدواج اليزابت تيلور و هيلتون

بعد از تکميل اين فيلم، او براي بازي در فيلم تاريخي حماسي «آيوانهو» (1952)، که يکي از گران‌ترين پروژه هاي تاريخ استوديو بود، به بريتانيا اعزام شد. او از اين پروژه خوشحال نبود، چون داستان به نظرش سطحي و نقش او (ربه‌ کا) هم بيش از حد کوتاه بود. با اين حال، فيلم با بيش از 11 ميليون دلار فروش در سراسر دنيا، به يکي از پر فروش ترين فيلم هاي ام جي ام تبديل شد.
آخرين فيلمي که بر اساس قرارداد طولاني مدت تيلور با ام جي ام ساخته شد، «دختري که همه چيز داشت» (1953) بازسازي درام «روح آزاد» (1931) بود.

نياز مالي اليزابت تيلور و تاثير آن بر زندگي هنري اش

اليزابت تيلور با وجود نارضايتي هاي زياد از ام جي ام، در تابستان 1952 قرارداد هفت سالۀ جديدي با اين استوديو امضا کرد. با اين که او خواهان نقش هاي جالب تري بود، عامل اصلي ادامۀ کار با اين استوديو، نياز مالي او بود؛ او به تازگي با مايکل وايلدينگ بازيگر انگليسي ازدواج کرده بود و اولين فرزندش را باردار بود. ام جي ام موافقت کرد علاوه بر دستمزد هفتگي 4700 دلاري، به اين زوج وام خريد خانه بدهد و با وايلدينگ نيز قراردادي سه ساله ببندد. حالا استوديو به خاطر وابستگي مالي تيلور، او را حتي بيشتر از قبل کنترل مي کرد.
دو فيلم نخست تيلور طبق قرارداد جديد، در بهار 1954، با ده روز فاصله از هم اکران شد. اولي فيلم رمانتيک «راپسودي» بود که او را در نقش زني گرفتار در عشقي مثلثي با دو موزيسين نشان مي دهد. فيلم دوم درام «پياده روي فيل» بود که در آن وي نقش زني انگليسي را بازي مي کرد که تلاش مي کرد خود را با زندگي در مزرعۀ چاي همسرش در سيلان وفق دهد. او، بعد از اين که بازيگر اصلي اين فيلم، ويوين لي بيمار شد، به پارامونت پيکچرز قرض داده شد.
در پاييز، دو فيلم ديگر از تيلور اکران شد. «بو برامل» فيلم تاريخي مربوط به دورۀ نيابت سلطنت پروژۀ ديگري بود که او بر خلاف ميلش در آن حضور پيدا کرد. تيلور در کل فيلم هاي تاريخي را دوست نداشت، چون لباس و گريم سنگين آنها او را مجبور مي کرد زودتر از معمول از خواب بيدار شود و بعدها اعلام کرد که در اين فيلم يکي از بدترين بازي هاي زندگي اش را داشت. فيلم دوم «آخرين باري که پاريس را ديدم» به کارگرداني ريچارد بروکس و اقتباسي از داستان کوتاه اف. اسکات فيتزجرالد بود. اگر چه او مي خواست به جاي اين فيلم در «کنتس پا برهنه» (1954) بازي کند، از فيلم راضي بود. با اينکه «آخرين باري که پاريس را ديدم» به اندازۀ بسياري ديگر از فيلم هاي ام جي ام سودآور نبود، نقدهاي مثبتي به دست آورد. در حين ساخت اين فيلم، تيلور دوباره باردار شد و مجبور شد براي جبران مدت زمان مرخصي زايمان، يک سال ديگر به قرارداد اضافه کند.

درخشش اليزابت تيلور به عنوان پرمايه ترين دارايي هاي فيلم

در ميانۀ سال هاي 1950، صنعت فيلم آمريکا در حال روبرو شدن با رقابتي جدي از سوي تلويزيون بود، که نتيجۀ آن توليد فيلم هاي کمتر در استوديوها و در عوض توجه به کيفيت آنها بود. اين تغيير به نفع تيلور بود و وي سرانجام بعد از سال ها نااميدي از زندگي حرفه اي، نقش هاي جالبي به دست آورد. بعد از متقاعد کردن جورج استيونس کارگردان، نقش زن فيلم «غول»، درامي حماسي دربارۀ يک خاندان مزرعه دار، را به دست آورد و در آن با راک هادسن و جيمز دين همبازي شد. فيلمبرداري فيلم در مارفاي تگزاس براي تيلور تجربۀ دشواري بود، چون با استيونس که قصد داشت ارادۀ او را تضعيف کند تا راحت تر بتواند کارگرداني اش کند، درگير شد و اغلب بيمار بود که در نتيجه فيلم خيلي طول کشيد.
يمز دين تنها چند روز بعد از کامل شدن بازي اش، در تصادف رانندگي درگذشت و اين اتفاق توليد فيلم را پيچيده تر کرد؛ تيلور در حالي که غصه دار بود، مجبور بود بخش هاي مربوط به عکس العمل صحنه هاي مشترکشان را بازي کند. وقتي که فيلم يک سال بعد به نمايش درآمد، فروش زيادي داشت و منتقدان نيز آن را بسيار تحسين کردند. با اين که تيلور مانند همبازي هايش نامزد اسکار نشد، عملکردش مثبت ارزيابي شد؛ ورايتي آن را "به طرز عجيبي هوشمندانه" توصيف کرد و منچستر گاردين با عنوان "بروز شگفت آور استعدادهاي غيرمنتظره" آن را ستود و تيلور را يکي از پرمايه ترين دارايي هاي اين فيلم ناميد.

اولين نامزدي اسکار اليزابت تيلور

سپس ام جي ام در فيلم «شهرستان رينتري» (1957)، درامي بر پايۀ جنگ داخلي که اميدوار بود موفقيت «بر باد رفته» (1939) را تکرار کند، تيلور و مونتگمري کليفت را دوباره کنار هم آورد. تيلور نقش يک زيباروي جنوبي روان پريش را جذاب مي دانست، اما روي هم رفته فيلم را دوست نداشت. با اين که فيلم به موفقيت مورد نظر ام جي ام نرسيد، تيلور براي اولين بار نامزد دريافت اسکار بهترين بازيگر زن شد.

نقطه اوج زندگي حرفه ايي اليزابت تيلور

تيلور بازي در نقش مگي گربه در اقتباس سينمايي نمايشنامۀ تنسي ويليامز، «گربه روي شيرواني داغ» (1958)، را "نقطۀ اوج" حرفه اش مي دانست، اگر چه اين فيلم با يکي از دشوارترين دوره هاي زندگي شخصي وي مقارن شده بود. بعد از اتمام فيلم «شهرستان رينتري»، او از وايلدينگ طلاق گرفت و با مايک تاد تهيه کننده ازدواج کرد. در مارس 1958، تنها دو هفته از فيلمبرداري فيلم اخير مي گذشت که تاد در حادثۀ سقوط هواپيما کشته شد. با اين که تيلور در هم شکسته بود، فشار استوديو و آگاهي به اين که تاد بدهي هاي زيادي داشت، او را وادار کرد تنها سه هفته بعد از اين اتفاق سر کار برگردد. او بعدها او گفت: "به نوعي ... تبديل به مگي شدم و در هفته هاي بعد از مرگ تاد، تنها در زمان بازي کردن بود که مي‌توانستم کاري انجام دهم".

تيلور دومين ستاره پولساز دوران

در حين توليد فيلم «شهرستان رينتري»، زندگي شخصي تيلور بيش از پيش توجه عموم را به خود جلب کرد، زيرا با ادي فيشر خواننده که ازدواجش با دبي رينولدز از سوي رسانه ها با عبارت پيوند "دلبران آمريکايي" ايده آل توصيف شده بود، رابطه اي عاشقانه آغاز کرد. اين رابطه و به دنبال آن طلاق فيشر، تصوير اجتماعي تيلور را از بيوۀ محزون به يک "خانه خراب کن" تغيير داد. ام جي ام از اين رسوايي به سود خود استفاده کرد و در پوسترهاي تبليغاتي تصويري از تيلور با لباس شب و نشسته روي تخت منتشر کرد. اين فيلم فقط در سينماهاي آمريکا از 10 ميليون دلار فراتر رفت و تيلور را به دومين ستارۀ پولساز آن سال تبديل کرد. او براي بازي خود نقدهاي مثبتي دريافت کرد، از جمله باسلي کروثر در نيويورک تايمز او را فوق العاده توصيف کرد و ورايتي او را به خاطر "بيان هوشمندانه و ژرف نگرانه" ستايش کرد. وي براي اين فيلم نامزد دريافت اسکار و بفتا شد.

اولين جايزۀ گلدن گلوب بهترين بازيگر زن براي اليزابت تيلور

فيلم بعدي تيلور، «ناگهان، تابستان گذشته» (1959) ساختۀ جوزف ال. منکييويچ، اقتباس ديگري از تنسي ويليامز بود و او با کاترين هپبورن و مونتگمري کليفت همبازي شد. بازي در اين فيلم مستقل در نقش بيماري با آسيب هاي رواني شديد در يک آسايشگاه رواني، 500000 دلار نصيب تيلور کرد. با اين که اين فيلم درامي دربارۀ بيماري رواني، آسيب هاي دوران کودکي و ... بود، باز هم از جذابيت تيلور سود مي برد؛ تيزر تبليغاتي و پوستر آن هر دو او را در لباس شناي سفيد نشان مي‌دادند. اين راهکار جواب داد و فيلم موفقيت تجاري به دست آورد. تيلور سومين نامزدي اسکار و اولين جايزۀ گلدن گلوب بهترين بازيگر زن را براي اين فيلم دريافت کرد.

اولين اسکار اليزابت تيلور

در 1959، او يک فيلم ديگر بدهکار ام جي ام بود که قطعاً مي بايست «باترفيلد 8» (1960) باشد، که درامي دربارۀ زن بدنامي از طبقۀ بالاي اجتماعي بود. اين استوديو به درستي محاسبه کرده بود که پيشينۀ تيلور ممکن است باعث شود تماشاگران وي را در اين نقش قبول کنند. او نيز به همين دليل از فيلم بيزار بود، اما در اين امر قدرت انتخاب نداشت، هر چند استوديو با درخواست او براي فيلمبرداري در نيويورک و دادن نقشي خوشايند به ادي فيشر موافقت کرد. طبق پيش بيني، «باترفيلد 8» با فروشي بالاتر از 18 ميليون دلار در دنيا، يک موفقيت تجاري عظيم بود و تيلور براي اولين بار برندۀ اسکار بهترين بازيگر زن شد.

شايعه مرگ اليزابت تيلور

بعد از پايان مدت قراردادش با ام جي ام، در «کلئوپاترا» (1963) فيلم حماسي تاريخي کمپاني فاکس قرن بيستم بازي کرد و به گفتۀ تاريخ نگار سينما الکساندر دوتي، اين فيلم او را بيش از پيش مشهور تر کرد. او اولين بازيگر زني بود که براي يک فيلم 1 ميليون دلار دستمزد مي گرفت، فاکس همچنين 10 درصد از سود فيلم و نيز فيلمبرداري در فرمت صفحه گسترۀ Todd-AO (70 ميلي متري) را به او اعطا کردند.

اليزابت تيلور در نقش کلئوپاترا

اليزابت تيلور در نقش کلئوپاترا

توليد اين فيلم با صحنه ها و لباس هاي پر هزينه، تأخير هاي دائمي و رسوايي رابطۀ خارج از ازدواج تيلور با همبازي اش ريچارد برتون، از سوي رسانه ها با دقت دنبال مي شد، براي مثال مجلۀ لايف آن را "پر بحث ترين فيلم ساخته شده تا کنون" اعلام کرد.
فيلمبرداري ابتدا در سال 1960 در انگلستان شروع شد، اما به خاطر بدي آب و هوا و بيماري تيلور چندين بار متوقف شد. در مارس 1961، او به سينه پهلوي تقريباً کشنده اي مبتلا شد که مستلزم تراکستومي بود؛ حتي يک آژانس خبري به اشتباه خبر مرگ وي را گزارش داد. به محض بهبود تيلور، فاکس هر چه قبلاً فيلمبرداري کرده بود کنار گذاشت و ساخت فيلم را به رم منتقل کرد، همچنين کارگردان را به جوزف منکييويچ و بازيگر نقش مارک آنتوني را به برتون تغيير داد. فيلمبرداري سرانجام در ژوئيۀ 1962 به پايان رسيد. هزينۀ نهايي فيلم به 62 ميليون دلار رسيد و آن را به گران ترين فيلم ساخته شده تا آن زمان تبديل کرد.
«کلئوپاترا» با 15.7 ميليون دلار فروش به پر فروش ترين فيلم سال 1963 در ايالات متحده تبديل شد. با اين حال، سال ها طول کشيد تا فيلم هزينه هاي توليد را، که نزديک بود فاکس را به ورشکستگي بکشاند، جبران کند. استوديو، که تيلور را آشکارا به خاطر مشکلات توليد فيلم سرزنش مي کرد، از او و برتون به خاطر آسيب زدن به فيلم با رفتارشان ادعاي خسارت کرد که به نتيجه نرسيد. ارزيابي هاي فيلم آميخته به نقدهاي منفي بود که تيلور را دچار اضافه وزن و صدايش را بيش از حد نازک مي دانستند و به طور ناخوشايندي او را با همبازي هاي بريتانيايي اش که با روش هاي کلاسيک تعليم ديده بودند، مقايسه مي کردند. تيلور در نگاه به گذشته، فيلم را "نقطۀ پست" حرفۀ خود ناميد و اظهار کرد که استوديو صحنه هايي را که "هستۀ شخصيت سازي" بودند، حذف کرد.

اليزابت تيلور و ريچارد برتون

پس از «کلئوپاترا» در رأس گروهي از ستاره ها براي کمدي سياه فاکس با نام «چه راهي براي رفتن!» (1964)، در نظر گرفته شد، اما مذاکرات به نتيجه نرسيد و شرلي مکلين جانشين او شد. در عين حال، تهيه کننده هاي سينما مشتاق بودند تا از رسوايي تيلور و برتون سود ببرند؛ آن دو در فيلم «آدم هاي خيلي مهم» (1963) ساختۀ آنتوني اسکوئيث بازي کردند که منعکس کنندۀ عنوان روزنامه ها در مورد آنها بود. تيلور نقش مدل معروفي را بازي کرد که قصد داشت همسرش را به خاطر يک معشوق ترک کند و برتون نقش شوهر ميليونر دلسرد او را داشت. اين فيلم که خيلي زود بعد از «کلئوپاترا» اکران شد، فروش خوبي داشت. تيلور همچنين 500000 دلار دريافت کرد تا در ويژه برنامۀ تلويزيون سي بي اس، «اليزابت تيلور در لندن»، شرکت کند، او در اين برنامه از بناهاي مشهور شهر ديدار مي کرد و قطعه هايي از آثار نويسندگان معروف انگلستان را مي خواند.

 اليزابت تيلور و ريچارد برتون

اليزابت تيلور و ريچارد برتون

پس از فيلم «آدم هاي خيلي مهم»، تيلور دو سال از سينما فاصله گرفت و در اين مدت او و برتون از همسرانشان جدا شدند و با يکديگر ازدواج کردند. اين زوج ممتاز در سال هاي مياني 1960 به بازي در فيلم ها در کنار هم ادامه دادند و در مجموع 88 ميليون دلار در دهۀ بعد به دست آوردند؛ برتون زماني گفت: «گفته مي شد فعاليت تجاري ما از يک کشور کوچک آفريقايي بيشتر است». الکساندر واکر اين فيلم ها را به ستون هاي شايعه پراکني مصور تشبيه مي کرد، زيرا آنها اغلب منعکس کنندۀ شخصيت اجتماعي شان بود. اولين فيلم مشترک تيلور و برتون بعد از آن وقفۀ دو ساله، درام رمانتيک «آبچليک» (1965) به کارگرداني وينسنت مينلي بود. نقدهايي که دريافت کرد بسيار منفي بود اما فروش خوبي داشت و 14 ميليون دلار نصيب سازندگانش کرد.

جايزۀ انجمن منتقدان فيلم نيويورک سيتي اليزابت تيلور

کار بعدي تيلور و برتون، «چه کسي از ويرجينيا وولف مي ترسد؟» (1966)، تحسين‌شده ترين نقش آفريني تيلور را در طول دوران حرفه اي اش رقم زد. او و برتون در نقش مارتا و جورج، يک زوج ميانسال دچار بحران زناشويي، ظاهر شدند. تيلور براي اين که نقش مارتاي 50 ساله را متقاعد کننده بازي کند، وزن اضافه کرد، کلاه گيس گذاشت و با گريم خود را پير و خسته نشان داد. به پيشنهاد او، مايک نيکولز کارگردان تئاتر، با وجود تجربۀ کم در کارگرداني فيلم، براي کارگرداني پروژه استخدام شد.
ساخت اين فيلم با تمام آنچه که تا آن زمان انجام داده بود متفاوت بود، چون نيکولز از آنها خواست نمايشنامه را قبل از فيلمبرداري، کامل و دقيق تمرين کنند. فيلم به خاطر موضوع بزرگسالانه و زبان بدون سانسورش، ساختارشکن توصيف شد و نقدهاي باشکوهي دريافت کرد و يکي از پرفروش ترين فيلم هاي آن سال شد. تيلور دومين جايزۀ اسکار، يک جايزۀ بفتا، يک جايزۀ هيأت ملي بازبيني فيلم و جايزۀ انجمن منتقدان فيلم نيويورک سيتي را براي بازي در اين فيلم به دست آورد.
در سال 1966، تيلور و برتون «دکتر فاستوس» را به مدت يک هفته در آکسفورد و به نفع انجمن نمايشي دانشگاه آکسفورد اجرا کردند؛ برتون نقش اصلي و تيلور در اولين تجربۀ تئاتري اش، نقش بدون ديالوگ هلن تروآ را بازي کردند. اگر چه اين اجرا نقدهاي عموماً منفي دريافت کرد، برتون آن را به صورت فيلم در آورد و «دکتر فاستوس» (1967) با همان گروه ساخته شد. اين بار هم با نقد هاي تندي روبرو شد و در گيشه هم تنها 600000 دلار فروخت. پروژۀ بعدي برتون و تيلور، «رام کردن زن سرکش» (1967) ساختۀ فرانکو زفيرللي، که آنها تهيه کنندۀ آن هم بودند، موفق تر بود.
اين فيلم چالش ديگري براي تيلور ايجاد کرد، زيرا او تنها بازيگر گروه بود که تجربۀ بازي در آثار شکسپير را نداشت؛ زفيرللي بعدها اظهار کرد که اين موضوع بازي او را جالب تر کرد، چون وي "نقش را از صفر ايجاد کرد". منتقدان اين نمايشنامه را مناسب اين زوج دانستند و فيلم با فروش 12 ميليون دلاري در گيشه هم موفق بود.
سومين فيلم اکران شدۀ تيلور در 1967، «انعکاس در چشمان طلايي» ساختۀ جان هيوستن، اولين فيلم بدون برتون او بعد از کلئوپاترا بود. ابتدا قرار بود مونتگمري کليفت در اين فيلم بازي کند. چند سال بود که او به خاطر سوء مصرف مواد، در حرفه اش دچار افول شده بود، اما تيلور مصمم بود که حضور او را در اين پروژه تضمين کند، حتي پيشنهاد داد که حق بيمۀ او را پرداخت کند. با اين حال، کليفت قبل از آغاز فيلمبرداري به دليل حملۀ قبلي درگذشت و مارلون براندو جايگزين او شد. اين فيلم در زمان اکران از نظر انتقادي و تجاري شکست خورد. آخرين فيلم مشترک برتون و تيلور در آن سال، اقتباس از «کمدين ها» رمان گراهام گرين بود که نقدهاي متفاوتي دريافت کرد و فروش بسيار بدي داشت.

افول دوران بازيگري اليزابت تيلور

در پايان دهۀ 1960، حرفۀ تيلور رو به افول بود. او اضافه وزن داشت، به ميانسالي نزديک مي شد و با ستاره هاي هاليوود نوين مثل جين فوندا و جولي کريستي تناسبي نداشت. بعد از چندين سال توجه تقريباً مداوم رسانه ها، مردم نيز از او و برتون خسته شده بودند و از سبک زندگي پر تجمل آنها انتقاد مي کردند. در سال 1968، وي در دو فيلم «بوم!» و «مراسم محرمانه» به کارگرداني جوزف لوزي بازي کرد که هر دو از نظر انتقادي و تجاري شکست خوردند.

 اليزابت تيلور

اليزابت تيلور

در فيلم اول، بر مبناي نمايشنامۀ «قطار شير ديگر اينجا توقف نمي کند» از تنسي ويليامز، او نقش زن ميلياردر پا به سن گذاشته اي با چندين ازدواج را دارد و برتون در نقش مرد جوان تري ديده مي شود که وارد جزيره اي مديترانه اي مي شود که آن زن در آنجا بازنشسته شده است. «مراسم محرمانه» درامي روانشناختي است که در آن ميا فارو و رابرت ميچام نيز حضور داشتند. سومين فيلم تيلور با جورج استيونس، «تنها بازي در شهر» (1970)، دربارۀ رابطۀ دختر بازيگري، با بازي تيلور، با مردي معتاد به قمار، با بازي وارن بيتي، ناموفق بود.

اليزابت تيلور برنده خرس نقره ايي جشنواره فيلم برلين

سه فيلمي که تيلور در 1972 در آنها بازي کرد، تا حدودي موفق بودند. «زي و شرکا» که او و مايکل کين را در نقش زن و شوهري مشکل دار نشان مي داد، جايزۀ ديويد دي دوناتلو براي بهترين بازيگر زن خارجي را نصيب او کرد. وي سپس به همراه برتون در «زير درخت چوب شيري» برگرفته از نمايشنامۀ ديلن تامس ظاهر شد؛ با اين که نقش او کوتاه بود، تهيه کنندگان تصميم گرفتند اسم او را در بالاترين قسمت تيتراژ درج کنند تا از شهرت او استفاده کنند. سومين فيلم او در آن سال، «همرسميث بيرون است» به کارگرداني پيتر اوستينوف بود که در آن نقش يک پيشخدمت مو طلايي را داشت و فيلم دهمين همکاري او با برتون به شمار مي رفت. با اين که فيلم در کل موفق نبود، تيلور نقدهاي خوبي دريافت کرد. او براي بازي در اين فيلم، برندۀ خرس نقره اي بهترين بازيگر زن در جشنوارۀ فيلم برلين شد.
آخرين فيلم مشترک تيلور و برتون فيلم تلويزيوني «طلاق مرد، طلاق زن» (1973) بود که اسمي مناسب داشت، زيرا آنها سال بعد از آن از هم طلاق گرفتند. ديگر فيلم هاي او در سال 1973، تريلر انگليسي «نگهبان شب» و درام آمريکايي «چهارشنبۀ خاکستر» بودند. در فيلم دوم او نقش زني را بازي مي کرد که چندين عمل جراحي پلاستيک انجام مي دهد تا زندگي مشترک خود را حفظ کند. وي براي اين فيلم نامزد دريافت جايزۀ گلدن گلوب شد. تنها فيلم او در سال 1974، «صندلي راننده» که اقتباسي ايتاليايي از رمان موريل اسپارک بود، شکست خورد.

اليزابت تيلور و مايکل جکسون

اليزابت تيلور و مايکل جکسون

تيلور بعد از سال هاي مياني 1970، نقش‌‌هاي کمتري قبول کرد و تمرکز خود را بر حمايت از فعاليت هاي همسر ششم خود، سياستمدار جمهوري خواه جان وارنر، گذاشت. در 1976، در فيلم فانتزي محصول مشترک شوروي و آمريکا به نام «پرندۀ آبي» شرکت کرد که شکستي انتقادي و تجاري بود و نقش کوچکي در فيلم تلويزيوني «پيروزي در انتبي» بر عهده گرفت. در 1977 در اقتباس سينمايي از «موسيقي کوتاه شبانه» ساختۀ آهنگساز آمريکايي استيون ساندهايم آواز خواند.

اولين نقش تئاتري مهم اليزابت تيلور

تيلور پس از يک دورۀ نيمه بازنشستگي از سينما در «آينه ترک برداشته» (1980)، اقتباسي از رمان معمايي آگاتا کريستي، بازي کرد که در آن گروهي از بازيگران متعلق به دوران طلايي هاليوود مانند آنجلا لنسبوري، کيم نوواک، راک هادسن و توني کرتيس حضور داشتند. پس از آن، او که مي خواست خود را به چالش بکشد، با بازي در نقش رجينا گيدنز در نمايش «روباه هاي کوچک» ليلين هلمن، در اولين نقش تئاتري مهم اش ظاهر شد. اجراي اين نمايش در مه 1981 آغاز شد و با وجود نقدهاي متناقضي که دريافت کرد، تمام بليط هاي آن براي شش ماه اجرا فروخته شد. در بهار نيز به اجراي اين نمايش در وست اِند لندن ادامه داد، اما نقدهايي که مطبوعات بريتانيايي بر آن نوشتند، بسيار منفي بودند.
تيلور که زندگي به عنوان همسر يک سياستمدار در واشينگتن دي. سي. برايش خسته کننده و پر از تنهايي بود، دچار افسردگي و اضافه وزن شد و روز به روز به داروهاي آرامبخش و الکل وابسته تر مي شد. او و وارنر در دسامبر 1981 از هم جدا شدند و يک سال بعد در نوامبر 1982 طلاق گرفتند. او آخرين همسرش، لري فورتنسکي را در 1988 ملاقات کرد. آنها در اکتبر 1991 ازدواج کردند. مراسم ازدوجشان بسيار مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. تيلور عکس هاي عروسي خود را به قيمت 1 ميليون دلار به مجلۀ پيپل فروخت و آن را صرف بنياد خيريۀ خود کرد. او و فورتنسکي در اکتبر 1996 از هم طلاق گرفتند.

اليزابت تيلور در ايران

اليزابت تيلور در ايران

موفقيت «روباه هاي کوچک» تيلور و زِو بافمن، تهيۀ کنندۀ نمايش را تشويق کرد تا شرکت رپرتوار اليزابت تيلور را تأسيس کنند. اولين و آخرين توليد آن بازسازي کمدي «زندگي هاي خصوصي» نوئل کاوارد بود که در آن تيلور و برتون بازي کردند. اجراي آن در بهار 1983 در بوستون آغاز شد و با وجود موفقيت تجاري، در کل نقدهاي منفي دريافت کرد و منتقدين نوشتند که آن دو بازيگر در سلامت جسمي خوبي ندارند؛ پس از اتمام اجراي نمايش، تيلور خود را به مرکز ترک اعتياد مواد و الکل معرفي کرد و برتون سال بعد از آن درگذشت. بعد از شکست اين نمايش، تيلور شرکت خود را منحل کرد. تنها فعاليت او در آن سال فيلم تلويزيوني «در ميان دوستان» بود.
از سال هاي مياني 1980، تيلور بيشتر در برنامه هاي تلويزيوني بازي کرد.

فعاليت هاي خيرانه اليزابت تيلور

تيلور يکي از نخستين افراد مشهوري است که با کمک به جمع آوري بيش از 270 ميليون دلار، به فعاليت هاي مربوط به اچ آي وي/ ايدز پرداخت. او از 1984، با نااميدي از اين که دربارۀ اين بيماري بسيار صحبت مي شد ولي کار زيادي براي آن انجام نمي گرفت، کار انسان دوستانه اش را آغاز کرد. آگاهي از اين که دوست و همکار سابق او، راک هادسن، در حال مرگ از بيماري ايدز بود، او را مصمم تر کرد. تيلور به اين نتيجه رسيد که خود او مي تواند وسيلۀ مناسبي براي اين کار باشد، به همين دليل تصميم گرفت از نام خود و شهرتي که مايۀ دردسرش شده بود، در اين راه استفاده کند. از آنجا که بنياد هاي حمايتي در آن زمان بيشتر به پژوهش هاي مالي در اين زمينه مي پرداختند، وي در سال 1991، بنياد ايدز اليزابت تيلور (ETAF) را براي بالا بردن سطح آگاهي و فراهم کردن خدمات حمايتي از بيماران تأسيس کرد و مخارج کلي آن را خود پرداخت کرد.

اليزابت تيلور

اليزابت تيلور

تيلور رئيس جمهور وقت، رونالد ريگان، را متقاعد کرد تا براي به رسميت شناختن اين بيماري براي اولين بار در سال 1987، سخنراني کند و جورج دابليو بوش و بيل کلينتون را به خاطر بي علاقگي به مبارزه با اين بيماري، آشکارا نقد کرد. او همچنين مرکز پزشکي اليزابت تيلور را براي ارائۀ تست رايگان اچ آي وي و خدمات مراقبتي در کلينيک ويتمن-واکر در واشينگتن دي سي و صندوق تأمين مالي اليزابت تيلور را براي مرکز پژوهشي-آموزشي باليني ايدز دانشگاه يو سي ال اي، در لس آنجلس تأسيس کرد. در سال 2015، کتي آيرلند، شريک تجاري تيلور، ادعا کرد که وي يک "شبکۀ زيرزميني" غيرقانوني را اداره مي کرد که به توزيع دارو براي بيماران آمريکايي مبتلا به ايدز در سال هاي 1980 مي پرداخت؛ در آن سال ها سازمان غذا و دارو هنوز آن افراد را به رسميت نشناخته بود.

اليزابت تيلور برنده جايزه اسکار

اليزابت تيلور برنده جايزه اسکار

به خاطر کارهاي انسان دوستانۀ تيلور، چندين بار از او تجليل شد. از جمله در سال 1987، نشان شواليۀ فرانسه، لژيون دونور، را دريافت کرد و در سال 1993، جايزۀ بشردوستانۀ جين هرشولت، در 1997، جايزۀ يک عمر دستاورد صنف بازيگران سينما براي خدمات بشر دوستانه و در سال 2001، مدال شهروندان رياست جمهوري به وي اهدا شد.

اختلالات ژنتيکي اليزابت تيلور

تيلور در بيشتر عمر خود با مشکلات مربوط به سلامتي دست به گريبان بود. او با بيماري اسکوليوز (کژ پشتي) به دنيا آمده بود و زماني که در «ولوت ملي» (1944) بازي مي کرد، پشتش شکست. شکستگي تا چند سال تشخيص نداده شد، هر چند باعث مشکلات مزمن در پشت او شد. در سال 1956، در يک عمل جراحي تعدادي از ديسک هاي ستون فقراتش برداشته شد و با استخوان اهدا شده جايگزين شد. او در معرض بيماري ها و جراحت هاي ديگري نيز بود که اغلب نيازمند جراحي بودند؛ از جمله سينه پهلويي که در سال 1961، نزديک بود به مرگ او بينجامد.

اعتياد به مصرف الکل اليزابت تيلور


به علاوه، او به مصرف الکل و داروهاي تجويز شدۀ پزشکان نيز اعتياد داشت. وي به مدت هفت هفته، از دسامبر 1983 تا ژانويۀ 1984، در مرکز بتي فورد تحت درمان بود و اولين فرد مشهوري بود که آشکارا خود را به کلينيک معرفي کرد. مدتي بعد در همان دهه، او دوباره به مصرف دارو و الکل پرداخت و بار ديگر وارد توانبخشي شد. او با وزن خود نيز مشکل داشت؛ بعد از ازدواج با سناتور جان وارنر دچار اضافه وزن شد و بعدها دربارۀ تجربه هاي رژيمي خود کتابي به نام «اليزابت به پرواز در مي آيد» (1988) منتشر کرد. وي به شدت سيگاري بود تا اين که در سال 1990، دچار ذات الريۀ شديد شد.

علت مرگ اليزابت تيلور

سلامتي تيلور در دو دهۀ آخر زندگي اش بيش از پيش رو به زوال بود و او به ندرت در رويداد هاي عمومي سال هاي 2000 شرکت مي کرد. از صندلي چرخدار استفاده مي کرد و در سال 2004، دچار نارسايي قلب احتقاني قلب شد. وي شش هفته بعد از بستري شدن، در 23 مارس 2011، در 79 سالگي بر اثر اين بيماري درگذشت.


seemorgh.com/cultural
منبع: bartarinha.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/93235/بيوگرافي اليزابت تيلور کلئوپاتراي دوران - عکس هاي اليزابت تيلور
بستن   چاپ