چه زماني عاشق شويم؟ کشش جنسي چه تاثيري دارد؟
جمعه 4 اسفند 1396 - 1:37:34 AM
چه خبر - چه زماني عاشق شويم؟

دختران و حتي پسران ترجيح مي دهند با کسي وارد رابطه عاطفي شوند که اين محبت بين آنها استمرار پذير باشد. اگر به صورت عميق به روابط امروزي بين دختران و پسران بنگيريم خواهيم دريافت که هيچ کدام از آنها با تمام وجود علاقه ندارند که در گير عاطفه هاي زودگذر و مدت دار شوند اما شرايط و وضعيت آنها را به اين سو کشانده است.
براي عشق سه رأس معرفي مي شود که «صميميت»، «کشش جنسي» و «تعهد» هستند. هر نوع ترکيبي از اين سه رأس را مي‌توان يک رابطه عاشقانه دانست.
به طور طبيعي، وقتي سن ازدواج بالا مي رود، ارضاي اين نيازها که اتفاقا نيازهايي اصيل و انساني هم هستند، به تعويق مي افتد و همين امر تبعات متعددي در پي خواهد داشت. يکي از آنها اين است که افراد براي پاسخ به نيازهاي خود به دنبال روش هاي جايگزين مي گردند. مثلا وارد روابط موقت، ارتباطات گذراي عاطفي يا جنسي مي شوند و يا وقت شان را به دوست بازي مي گذرانند. يا اينکه اصلا به انکار نيازها مي رسند؛ به طوري که اساسا خود را به عنوان يک فرد داراي نياز نمي بينند؛ که اين موضوع هم متعاقبا تبعاتي خواهد داشت.

عشق قبل يا بعد؟

براي تداوم يافتن يک ازدواج، بايد بر عشقي بسيار محکم و قوي تر از عشقي که امروزه مي شناسيم استوار باشيم. ما به عشقي نياز داريم که فارغ از خود و پاک باشد. اين عشق، عشق حقيقي است و عشق حقيقي ديده مي شود نه اينکه شنيده شود. عشق اگر حقيقي باشد، خود را در عمل نشان مي دهد نه در حرف.
باور غلطي که رايج شده اين است که مي گويند «ازدواج بايد با عشق شروع شود.» صرف اين تصور از ازدواج، بيماري است. ازدواج بايد به عشق منتهي شود نه اينکه لزوما به دنبال آنچه برويم که در اکثر مواقع به جاي عشق اشتباه گرفته مي شود، شروع شود. براي انتخاب همسر بايد دنبال کسي رفت که ظرفيت ارتباط انساني سالم را داشته باشد.
در اين صورت و به فرض وجود اين توان و آگاهي و ظرفيت در هر دو طرف است که مي توان بعد از مدتي زندگي مشترک توأم با احترام، مسئوليت پذيري، محبت ورزي، تعهد و حمايت متقابل در بالا و پايين هاي زندگي مشترک، شاهد جوانه زدن بذر عشق در رابطه باشيم. بنابراين اينکه افراد مي گويند بايد با عشق شروع کنيم، اغلب منتهي به اشتباه گرفتن احساس هاي شهوت و شيفتگي و نوعي فرافکني متقابل با عشق خواهيم شد.
به عشق قبل از ازدواج بيش از حد اهميت داده مي شود و هيچ توجهي به بعد از آن نمي شود. اين به آن خاطر است که عشق مثل اندام هاي درون بدن انسانها، درون او رشد نمي کند يا توسط يک هورمون خاص در بدن ترشح نمي شود. عشق فقط با تمرين در طولاني مدت است که به وجود مي آيد. و ازدواج براي زوج ها فرصت هاي خيلي زيادي را براي تمرين آن فراهم مي کند.
يک نمونه کلاسيک از عشق بعد از ازدواج را در فيلم “فيدلر روي پشت بام” مي توان ديد. اين فيلم در مورد يک خانواده روسي است که سه دختر زيبا و دوست داشتني دارند. يک روز، شوهر از زن مي پرسد، “منو دوست داري؟” و زن در جواب مي گويد، “بعد از 25 سال از من مي پرسي که دوستت دارم يا نه؟ بعد از همه کارهايي که برايت کردم، شستم رُفتم، پختم، سه دختر برايت به دنيا آوردم، حالا از من مي پرسي دوستت دارم يا نه؟”
بعد لحظه اي مکث مي کند و ادامه مي دهد، “آره من واقعاً دوستت دارم”.
عشق آن احساسي نيست که به کسي داريد، تمايل به انجام کارهايي است که دوست داريد براي آن فرد بکنيد.

عشق يا هوس؟

دکتر امير مهرداد خسروي روانشناس خانواده مي گويد: براي روشن شدن اين موضوع از خودتان بپرسيد: «نقطه مقابل عشق چيست؟» اغلب مردم خيال مي کنند تنفر نقطه مقابل عشق است، در حالي که نقطه مقابل تنفر، شيفتگي است نه عشق. تنفر، اوج انزجار است با چشم بسته؛ طوري که هيچ کدام از خوبي هاي کسي را نبينيم و شيفتگي، اوج کشش است با چشم بسته؛ طوري که فردِ شيفته بدي هاي طرف و اشکالات رابطه را نمي بيند.
پس جايگاه عشق در اين ميان چه مي شود؟ عشق نقطه مقابل ندارد. يا هست يا نيست. عشق، گر گرفته نيست. تصاحب گرا نيست. تملک جو نيست. عشق نوسان ندارد، سيال است. هدف و شرط عشق، لزوما وصال نيست اما همه اينها در شيفتگي هست. در شيفتگي فرد به دنبال وصال است. اگر طرف مقابلش برود يا قهر کند و نباشد، او ديوانه مي شود. آدمِ شيفته، تملک گرا و انحصارطلب است. پس عشق که اغلب در ادبيات رايج ما جايگاهش به شيفتگي تنزل پيدا کرده و مبتذل شده است، اين نيست و آنچه به عنوان عشق در جامعه مي بينيم بيشتر شوقي است که مولفه هاي شهوت و برون فکني متقابل نيازها و انگيزه ها را دارد. نکته مهم ديگر آن است که افراد متاسفانه فکر مي کنند آن ازدواجي درست و خوش عاقبت است که اين شوق، از روز نخست در دل آنها باشد. همين نگرش باعث مي شود خيلي از ازدواج هاي سالم و بالقوه موفق اتفاق نيفتد،چون به اصطلاح آن حرارت و تپش قلب و هيجاني که انتظار مي رود در دل دو طرف نيست.
رابرت استرنبرگ، روان‌شناس آمريکايي، در يکي از نظريه‌هاي معروف خود که به نام «مثلث عشق» مشهور است، براي عشق سه رأس معرفي مي‌کند که «صميميت»، «کشش جنسي» و «تعهد» هستند. هر نوع ترکيبي از اين سه رأس را مي‌توان يک رابطه عاشقانه دانست.
به‌شکلي قراردادي، ما رابطه‌اي را که فقط صميميت داشته باشد (و نه کشش و تعهد)، «دوستي» ساده مي‌دانيم. کشش جنسي به‌تنهايي نوعي عشق را پديد مي‌آورد که معادل «شيدايي و نابخردي» است و تعهد تنها «عشق پوچ» نام دارد.
پس براي ازدواج که يک رابطه طولاني‌مدت است، به چيزي بيش از يک يا دو جزء فقط نياز داريم. «عشق‌هاي رمانتيک» فاقد جزء تعهد هستند و احتمالا دوام نمي‌آورند. «عشق‌هاي ترحم‌آميز» جزء شهوت را ندارند و در نتيجه ممکن است در آينده با رضايت چنداني در ازدواج همراه نباشند. «عشق‌هاي سراب‌گونه» هم فاقد جزء صميميت هستند و به خواستگاري يا نامزدي عجولانه‌اي منجر مي‌شود که در آنها تصور بر اين است که تعهد بر پايه شور و کشش جنسي بنا خواهد شد و نيازي به صميميت نيست.
عشق‌هاي شورانگيز پيش از ازدواج ممکن است به‌جاي آنکه يک رابطه صميمانه را نشان دهند و تعهد آينده را پيشگويي کنند، نشان‌دهنده آشفتگي‌هاي رواني مانند اختلالات خلقي، اختلال انطباقي (برقراري يک رابطه جديد براي جبران فقدان يا ناخشنودي پيش‌آمده که در آن صميميت ابرازشده از سوي طرف مقابل به‌صورت اغراق‌آميزي تصور مي‌شود) و اختلالات شخصيت (مانند اختلالات شخصيت مرزي که از جمله با رفتارهاي ناگهاني، فکر نشده اما زودگذر و ناپايدار مشخص مي‌شود) باشند.

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : مردي که عاشق تان است اين نشانه ها را دارد!

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : هر روز عاشق يک نفر مي شوم!!!


منبع : tebyan.net

http://www.CheKhabar.ir/News/92783/چه زماني عاشق شويم؟ کشش جنسي چه تاثيري دارد؟
بستن   چاپ