سناريوي جدايي اصغر از صدا و سيما!
11 آبان 1394 - 11:15:56 ق.ظ
اين ماجرا از کجا شروع شد؟

برخي مي گويند اصغر پورمحمدي به زودي تصميم مي گيرد و با سمت محبوبش خداحافظي مي کند و برخي ديگر مي گويند از تصميم خبرساز خبري نيست و اوضاع کم کم آرام مي شود.

هر دوي اين ديدگاه ها تاييد مي کنند که رابطه بين رييس سازمان صداوسيما و معاون سيما شکرآب است و سرگرداني بين مديران شبکه ها ادامه دارد. دليل اين اتفاقات چيست؟ قدرت طلبي، همراه نشدن يا شباهت بيش از حد در شيوه اجراي کار، باعث شده تا اين زمزمه بپيچد که پورمحمدي عطاي معاونت سيما را به لقايش مي بخشد. همان مدير کرماني الاصل که «با کوله باري از تجربه» اين روزها در موقعيت جديدي قرار گرفته و با چالشي جدي روبرو است؛ آيا اين بار موفق مي شود يا به جدايي تن مي دهد؟

وقتي شبکه چهار طغيان کرد

يک قرار نانوشته بين مدير سازمان و معاونش در همان روزهاي اوليه، شکل گرفت. آن هم به اين صورت که پورمحمدي با توجه به شناخت و تجربه اش، مديران شبکه هاي اصلي تلويزيون را انتخاب کند و سرافراز چند نفري براي شبکه هاي خاص پسند چهار و مستند پيشنهاد دهد (شما بخوانيد تعيين کند).

مديران شبکه هاي استاني و ديجيتالي هم تا جايي که ممکن است، بي تغيير بمانند. طبيعتا وابستگي مديران و لابي هايشان هميشه در گرفتن اجازه و بودجه از مديران بالادستي موثر است و وقتي شبکه چهار (که مديرش را آقاي سرافراز گذاشته بود) در رسيدن به اين مهم ناکام ماند، اختلاف زيرپوستي ناگهان سر باز کرد.

مدير شبکه چهار نامه تندي نوشت، دخالت هاي معاون سيما را يادآوري و استعفا داد. اين نامه تند در گروهي تلگرامي منتشر و برخلاف رويه سازمان، رسانه اي شد. کار، بيخ پيدا کرد و به مدير سازمان کشيد. سرافراز هم اجازه پخش برنامه نقد سينما (شبيه برنامه هفت شبکه 3) را صادر کرد، هم بودجه پخش برنامه هاي جديد (چرخ صفاريان پورها و صد برگ ضابطيان و سوفي) را تامين کرد و هم براي دلجويي بيشتر، خبر علمي فرهنگي بي مصرف را از کنداکتور شبکه کنار گذاشت و چهار، تنها شبکه اي شد که مي تواند پس از اذان، نماز پخش نکند و به روال طبيعي برنامه هايش برسد. همه چيز به خير و خوشي و به نفع يک طرف ماجرا ختم شد؛ ولي نه ختم به خير! اين اتفاق، روابط سست رييس سازمان و معاونش را نمايان کرد.

ماجرا کجا پيچيده شد؟

چقدر شبيه هميم

دخالت! هم سرافراز و هم پورمحمدي عادت خاصي در مديريت هايشان دارند و آن اين است که کنجکاوي و دخالت را تا ريزترين جزييات زيردستان ادامه مي دهند و دوست دارند بدانند در فلان برنامه قرار است چه اتفاقي رخ دهد. اسمش را مي شود گذاشت دخالت يا مديريت جز به جز يا واژه هايي شبيه به اين اما مشکل از جايي بيشتر مي شود که اين دو مدير رده اول رسانه ملي، شباهت هايشان بيشتر از اين حرف ها است.

مثلا چون نگران برنامه هاي نمايشي و پر کردن جذاب آنتن هستند، هر دو نهادهايي مي سازند که کارهاي موازي انجام دهند تا دل نگراني مديران را کم کنند. نمونه اش تشکيل جايي به نام «امور نمايشي سيما» به مسئوليت محمودرضا تخشيد که سوژه و فيلمنامه سريال ها را بررسي مي کنند و تقريبا مديران شبکه ها در گزينش سوژه سريال ها خلع يد شده اند!

حالا اين را داشته باشيد و بدانيد که مشاور فرهنگي رييس سازمان صداوسيما امين صديقي است که تقريبا حيطه وظايف و دستوراتي شبيه به اداره کل امور نمايشي سيما دارد و حتي برخي فيلمنامه ها از طريق اين مشاور براي ساخت مطرح مي شوند.

اين همه موازي کاري در بخش هاي مختلف و دخالت هاي بي جا و به جا در کار مديران رده دوم، باعث ايجاد تنش هاي دنباله داري شده که رابطه مدير و معاون را پيچيده تر کرده است.

ماجرا چگونه ملتهب تر شد؟

مورد عجيب جام جم

دو قطبي سرافراز - پورمحمدي در زير پوست سازمان در جريان است و تهيه کننده ها هر روز به اين دو قطبي بيشتر پي مي برند ولي ماجرا جايي بغرنج مي شود که اين دو قطبي و اختلاف به رسانه رسمي و مکتوب صداوسيما هم مي کشد.

همين چند وقت پيش و هنگام پخش «آقا و خانم سنگي» روزنامه جام جم در اقدامي بي سابقه اين سريال را نقد کرده و در گفتگو با چند منتقد، آن را اثري ضعيف خواند؛ اتفاقي که در همه اين سال ها در اين روزنامه معمول نبوده و حتي در قبال بدترين سريال هاي تلويزيون هم اتفاق نيفتاده است.

کافي است نگاهي بيندازيد به صفحه هاي 3 و 7 اين روزنامه (صفحه هاي سرويس رسانه) تا تغيير لحن و پوشش اتفاقات در مورد معاونت سيما را متوجه شويد. در اين صفحه ها، حتي برنامه هاي راديويي، بين الملل و برنامه هاي متفرقه نمود بيشتري دارند تا توليدات اين معاونت و برنامه هاي مورد نظر شخص پورمحمدي! حتي شبکه مستند که در تمام آيتم ها و لوگو شبيه نشنال جئوگرافي است و مخاطب چنداني هم ندارد، مورد توجه بيشتري است تا شبکه اصلي تلويزيون.

سرانجام ماجرا چه مي شود؟

تصميم کبرا

پورمحمدي هميشه به رابطه خوبش با بيت مي نازيد ولي جمله هاي بي نظير مقام معظم رهبري در وصف مدير رسانه ملي (آيتم را بخوانيد) نشان داد که بازي قدرت در صداوسيما برخلاف ميل پورمحمدي در جريان است و يا بايد خود را کاملا با سرافراز هماهنگ کند يا... خداحافظ! پس او تنها با اين گزينه هاي روي ميز طرف است.

سناريوي يک؛ بچرخ تا بچرخيم!

اين محتمل ترين وضعيتي است که مي شود حدس زد. آقاي معاون از شرايطي که در آن قرار گرفته، راضي نيست ولي همچنان به کارش ادامه مي دهد. شيوه اي که در بين مديران درجه اول نظام بسيار معمول است و به آن «مصلحت» مي گويند. البته پورمحمدي تجربه چنين وضعي را در زمان مديريت شبکه سه دارد؛ زماني که اختلاف بسيار جدي با علي دارابي (معاون وقت سيما) داشت و با همه تنگناها به کارش ادامه داد، بهانه دست کسي نداد، در جلسات حاضر شد، روند تخريبي و نرمش را عليه دارابي پيش گرفت، استعفا نداد تا وقتي به بهانه مضحکي برکنارش کردند. در جلسه توديعش حاضر نشد و در جلسه تقديرش، با حضور انبوهي ستاره و تهيه کننده، شکوهمندانه کنار رفت تا پاسخ قاطعي به دارابي داده باشد. در تمام اين مدت هم مصاحبه يا اظهارنظري نکرد تا دري به تخته بخورد و دوباره به تپه هاي جام جم برگردد.

در اين روش مصالحه، البته او کم کم کمرنگ مي شود. در برخي تصميم گيري ها نقش ممتنع را بازي مي کند، تيمش را محدود مي کند و حتي برخي نامه ها را ارجاع دهد به دستور مقام بالادستي، شايد براي مدتي مرخصي هم برود تا اعتراضش را نشان دهد ولي همچنان بهانه مهمي دست رييس نخواهد داد. در اين بين، تلاش بقيه مديران و بانفوذان براي بهبود اين روابط شکرآب ادامه خواهد داشت ولي از يکدندگي سرافراز و پورمحمدي (که اخلاق هايي بي نهايت شبيه به هم دارند) بعيد است که کوتاه بيايند و شايد مثل علي دايي و علي کريمي، آشتي نماديني بين دو طرف ماجرا رخ دهد ولي قصه تمام نمي شود.

سناريوي دوم؛ رها رها رها من!

پورمحمدي استعفا دهد؛ استعفايي که رسانه اي نمي شود ولي اجرايي مي شود تا زماني که فرد معتمد و همراه سرافراز انتخاب شود. آن وقت در مراسم پر از صميميت و عاطفه و خاطره و خنده، پورمحمدي [دوباره] بازنشسته شود و براي استراحت و بهره از دوران بازنشستگي، فرصت را به جوان ترها بدهد.

اين سناريو اگرچه با تعريف هاي رهبري، بعيد و دور از ذهن نيست ولي تا وقتي پورمحمدي علني به کارشکني و مخالفت دست نزده، بعيد است که سرافراز تغيير در زيرمجموعه اش را بپذيرد و براي خودش دشمن بتراشد؛ دشمناني که مي توانند دوباره در سالن ايوان شمس دور هم گرد آيند و براي پورمحمدي دست بزنند.

سناريوي سوم؛ يادم تو را فراموش!

پورمحمدي در يک عمليات فرسايشي و طولاني مدت موفق شود تا سرافراز را کنار بزند. اين دور از ذهن ترين اتفاقي است که مي شود روي کاغذ نوشت. هر قدر هم که رابطه پورمحمدي با بيت خوب باشد، روال دستورات و اعتماد مقام معظم رهبري نشان مي دهد که ايشان يا کسي را به مسئوليتي نمي گمارند يا دو دوره کامل به او اعتماد مي کنند. شايد تذکر و اولتيماتومي بدهند (مثل حکم دوم ضرغامي) ولي بعيد است کسي چون پورمحمدي بتواند به اين اعتماد، لطمه اي بزند.




منبع : هفته نامه تماشاگران امروز


http://www.CheKhabar.ir/News/9168/سناريوي جدايي اصغر از صدا و سيما!
بستن   چاپ