چرا ابراهيم حاتمي کيا يک فيلمساز وابسته نيست ؟
چهارشنبه 25 بهمن 1396 - 7:48:05 PM
چه خبر - سخني دوستانه با منتقدين تند و تيز حاتمي کيا

ابراهيم حاتمي کيا فيلمساز وابسته نيست؛ اين را حدود سه دهه فيلمسازي او مي‌گويد؛ از همان زماني که «هويت» را ساخت. هويت فيلمسازي اش اما کمي بعدتر شکل گرفت. وقتي با «ديده‌بان» و «مهاجر» خود را هم به سينماي ايران تحميل کرد و هم نشان داد که مي توان همزمان فيلم جنگي مورد تاييد همه جناح هاي سياسي ساخت به دور از سياست زدگي و بدون گرفتار شدن در شعار.
حاتمي کيا همين خط را ادامه داد و سال به سال پخته تر شد؛ براي رسيدن به سطح اول کارگرداني در کشور راه طولاني «از کرخه تا راين» را طي کرد. مفاهيم انساني را بدون شعارزدگي، بدون افتادن در ورطه اغراق رايج فيلم‌هاي جنگي در سينمايش روايت کرد. در فيلم‌هاي او نه بسيجي هاي معترض آدم بد بودند و نه پناهجويان و خارج نشينان غرب زده.
اوج «اعتدال» در فيلم هايش نمايان بود؛ تيپ هايي که نمايش مي داد، هيچ يک سياه سياه يا سفيد سفيد نبودند. يک ويژگي مشخص در سينماي حاتمي کيا او را از ساير فيلمسازان هم رده اش جدا مي کرد و آن اينکه همه تيپ ها و شخصيت ها در فيلم هاي او صاحب «حق» بودند. چه آن بسيجي «از کرخه تا راين» که مي خواست به آلمان پناهنده شود، چه «شيرين»ِ «بوي پيراهن يوسف» که خارج نشين بود و شايد مخالف جنگ.
حاتمي کيا حتي زماني که وزارت ارشادِ علي لاريجاني از او خواست فيلمي درباره جنگ بوسني بسازد، در «خاکستر سبز» هم از شعارزدگي فاصله گرفت تا جايي که کسي نتوانست به او لقب «سفارشي ساز» بدهد.


اولين توقيف!

از «خاکستر سبز» تا «حلقه سبز» حاتمي کيا دچار يک دگرديسي در اولويت بندي تفکرات خود شد. او به يک فضاي انتزاعي در فيلم هايش وارد شده بود. تحولي که شايد کمي قبل تر از آن در فيلم «به رنگ ارغوان» رگه هايي از آن قابل تشخيص بود؛ فيلم اما در محاق توقيف ماند، آن هم از سوي وزارت اطلاعاتِ دولت اصلاحات.
اتفاقي که منجر به نامه نگاري هايي ميان حاتمي کيا و يونسي شد؛ نامه هايي که با «يا محبوب»، «هو الحبيب» و «يا شاهد» آغاز مي شد و در آنها جز احترام هيچ نبود. خود او در مورد توقيف «به رنگ ارغوان» و ديدارش با يونسي وزير اطلاعات دولت خاتمي مي گويد: «روزي به آقاي يونسي گفتم شما کارتان پنهان کاري است و ما عيان سازي. شما براساس رويه بايد شک ايجاد کنيد و من معکوسش! جريان راديکال سياسي با همان تندي که آنطرفي ها را مي زند، فيلم مرا هم مي کوبد .اينگونه مي شود که براي مجوز گرفتن فيلمي مي آيند و مي گويند "زبان به اين بحث نکن"، و در حالي که بايد وزارت ارشاد مجوز بدهد به جايش وزارت اطلاعات خودش را جلو مي اندازد و تصميم مي گيرد!»
چهره معترضِ متفاوتِ حاتمي کيا اما در سال 93 رونمايي شد. جايي که فيلمسازان «جشنواره اي» را متهم کرد که با «آن طرف آب» در ارتباطند و هميشه «دلارشان مي‌رسد». لحنش تندتر شد. فيلمسازان محبوب را به چالش کشيد. از کيارستمي تا کيانوش عياري. البته جرقه هاي اين انتقادات کمي قبل تر زده شده بود. جايي که او اصغر فرهادي و فيلم برنده اسکارش را به باد انتقاد گرفته بود. همان اصغر فرهادي که همکاري اش با حاتمي کيا در «ارتفاع پست» نتيجه مثبتي براي سينماي ايران داشت.


اصولگرايان ؛ همه جانبه عليه حاتمي کيا

برخي اصلاح طلبان اما کم تحمل بودند. حتي متوجه نبودند، او که ديدي فراجرياني دارد، شايد بيش از بسياري از مدعيان اصلاح طلبي هزينه داده است و توهين ها شنيده و کم لطفي هاي فراوان ديده است. او در سال 89، «گزارش يک جشن» را ساخت، فيلمي که هيچگاه امکان اکران عمومي پيدا نکرد، آن هم فقط به يک دليل؛ اين فيلم از مسايل کلان ملتهب جامعه در ايام ملهتب سال 88 سخن به ميان مي‌آورد و به مسئله جوانان به‌عنوان يکي از بحران‌هاي امروز جامعه مي‌پردازد. فيلم و مضموني که شايد اگر قدرت و تاثيرگذاري شبکه هاي اجتماعي من جمله توييتر در آن ايام، به قدرت امروز بود، هشتگ ها و کمپين هاي متعددي در حمايت از وي تشکيل مي شد؛ چندان که اين ايام، همين هشتگ ها، نادانسته و از روي جوي غلط، عليه او تشکيل شد!
ماجراي «گزارش يک جشن» اما به توقيف فيلم محدود نشد. او بارها از سوي جريان تندرو سخنان کم سابقه اي شنيد. محمدحسين صفار هرندي يکي از اين افراد بود. او در سال 89 با کنايه مشخص به حاتمي کيا گفت:
«برخي در ميانه راه دچار سياست زدگي شدند و يکي از فيلمسازان که فيلم هايش دلگرمي بچه هاي جنگ بود امروز دلخوشيش اين است تا جناح فلان که پارسال خيابان‌هاي تهران را کثيف کرده بودند برايش کف بزنند .»
رجانيوز که آن روزها رسانه ي اصلي طيف احمدي نژاد به شمار مي آيد و اين روزها تابلوي پايداري را يدک مي کشد، درباره حاتمي کيا و «گزارش يک جشن» نوشت: «بانوي فيلم حاتمي کيا، مجسمه ساز است، به طور خاصي چادر سر مي کند، شوهرش مهندس است و اتفاقا 20 سال است که همسرش را تنها گذاشته، مادر جوانان وطن! است و بانوي شهر حاتمي کيا.»
اين سايت افزود: « حاتمي کيا ديگر حق ندارد از دفاع مقدس بگويد او همان بهتر که بر سياق اين چند سال، از حاملگي ناخواسته، اجاره رحم و بانوي شهر خود بگويد.» عجيب اينجاست که اين طيف نيز حاتمي کيا را متهم به نهادي بودن، مي کنند و مي گويند:
« بنياد فارابي، سازمان ملي جوانان از بودجه دولتي و بيت المال از بيانيه سياسي آقاي کارگردان حمايت مي کنند که علاوه بر اسم سازمان‌شان، اسم خودشان هم در تيتراژ بيايد و احتمالا دو سه خط ديالوگ هم به بستگان‌شان به عنوان سياهي لشگر در فيلم نقش داده شود»
کيهان نيز همگام با اين طيف از رسانه ها و افراد بر حاتمي کيا تاخت و او را فردي در تعارض با مفهوم مقاومت توصيف کرد و از وزارت خارجه بابت نمايش آثار او در لبنان شديدا انتقاد کرد و نوشت:
«سؤال اساسي از مسئولان محترم رايزني فرهنگي كشورمان در لبنان اين است كه چرا فيلم هايي كه مضاميني در تعارض با مفهوم مقاومت دارند را براي نمايش در كشوري كه طي سال هاي گذشته به خاطر مقاومت مقابل رژيم صهيونيستي توانسته استقلال و تماميت ارضي خودش را حفظ كند انتخاب كرده اند و اساسا اينگونه فيلم ها كه با فرهنگ اسلامي و انقلابي مردم ايران در تعارض آشكار است با چه انگيزه اي به عنوان فيلم هاي معرفي كننده فرهنگ ايران اسلامي در كشورهاي ديگر به نمايش گذارده مي شود؟! »
يالثارات نيز نوشت: همين آقاي حاتمي کيا ي که امروز رزمنده بودن و همنفس بودن را با سيد اهل قلم شهيد مرتضي آويني در بوق مي کند فيلمي ساخته است با عنوان گزارش يک جشن در ستايش زهرا رهنورد و مير حسين موسوي. دو عنصري که سبب آشوبهاي پس از انتخابات شده اند و در پايان فيلم با توجه به مضمون کلي يک عروسي اتفاق مي افتد و نام داماد محمود رضايي است .
حاتمي کيا اما با انتقاد از واکنش هاي تند به فيلمش ، گفت
«فيلم من مي گويد امنيتي کردن فضايي که جوانان دنبال هويت يابي خود هستند، باعث بدتر شدن فضا مي شود...واي به حال آنکه فضاي فرهنگ و کشور امنيتي شود...جريان راديکال سياسي با همان تندي که آنطرفي ها را مي زند، فيلم مرا هم مي کوبد»
و آنقدر تندروي ها عليه او تشديد شده بود که مجبور شد توضيح دهد که حاتمي کيا، همچنان بر همان آرمان هاي پيشين خود استوار است ؛ «من اپوزوسيون نيستم، اما از قبليه اي هستم که جايش مشخص است و آرمان هايش واضح. او که در اوج سرخوردگي هاي جامعه ، به نقطه ي دلگرمي بدل شده بود، بارها تاکيد کرده که «من هيچ وقت به چپ و راست و اينور و انور کولي نداده و نخواهم داد، مسئله حاتمي كيا ماندن خودم است كه هزينه دارد. بخشي با توقيف فيلم هايم، بخشي با همين فريادها. »


نقادي مادام يک «فيلمساز وابسته»!

اساسا کداميک از منتقدان مدعي که با آب و تاب فراوان بر حاتمي کيا مي تازند، تا اين حد پاي عقيده و اثر خود هزينه داده اند و فحش شنيده اند؟ اگر قرار بر تقسيم بندي سياسي باشد که حاتمي کيا فرياد زده بود «هم به موسوي راي داده ام هم به روحاني». حتي فراموش کردند يک سال قبل از آن هم گفته بود
«گرايش فکري و سياسي بچه هاي من همگي به آقاي موسوي بود و در کوران حوادث پس از انتخابات سال 88 اين ها به پشت بام مي رفتند و با بلندگوي کارگرداني من الله اکبر مي گفتند. اين همان بلندگويي بود که در همه فيلم ها از آن استفاده مي کنم.»
آقايان تاب انتقادات حاتمي کيا را نداشتند. ولو لحن تند باشد. او را فيلمساز نهادي خواندند و سفارشي ساز! انگ هايي که حاتمي کيا بارها عکس آن را اثبات کرده بود؛ با زبان سينما. شايد اين همان چيزي بود که تندروها مي خواستند؛ آنها اکنون حاتمي کيا را در طيف خود مي ديدند. کارگرداني که نگاه فيلم‌هايش با نگاه تندروها فاصله اي به فاصله ي «از کرخه تا راين» بود! او در همه آثارش چنين رويه و نگاهي را اثبات کرده است؛ حاتمي کيا در همه ادوار و دولت ها ، «منتقد» بوده است؛ يک منتقد آرمانگرا، چگونه مي تواند «وابسته» باشد؟! او وابسته نيست، اما فيلمسازيست که در عين نقادي مادام، به آرمان ها و ارزشهايي پايبند و «وابسته» است که از قضا، مورد تاييد همه ي جريان ها ، دولت ها و حاکميت است. «نقادي مادام»، مگر با «وابستگي» ممکن است؟! نه، انصاف نيست، نه باور چنين پاردوکس ناممکني و نه فراموشيِ روزگارِ نه چندن دورِ اين فيلمساز!
در روزهاي اخير و پس از اظهارات حاتمي کيا در اختتاميه جشنواره، گروهي تا توانسته اند به او تاخته اند. يکي با لحن ملايم و ديگري با الفاظ تند. هر چند «انتخاب» نيز منتقد محتوا و لحن سخنان حاتمي کيا بود و معتقد است، حاتمي کيا حق ندارد براي اظهارنظر يکي دو منتقد ، آنهم با محتوايي سطحي و چهار واژه ي فرنگيِ شبه روشنفکري (و نه حتي نقدي عميق و درخور، چنان برخي نقدهاي سازنده به حاتمي کيا که کم هم نبود)، فضاي جشنواره را آنچنان تلخ مي کرد! شان او اجل بر چنين جنجال هاييست که از لج فلان جريان قليل، استقلال خود را زير سوال برد؛ فضا را عليه خود کند و به همان نورسيده ها (با نام بردن يا اشاره به آنان) وجهه و شخصيت دهد؛ اما زمان آن است که اين منتقدان تند و تيز کمي هم به خود بيايند که چگونه يک فيلمساز ناب با نگاهي شريف به مسائل جنگي و سياسي را از خود رانده اند. حاتمي کيا فيلمساز وابسته - به معناي منفي آن - نيست؛ او وابسته به ارزش ها و آرمانهايي که مورد تاييد همه جريان ها و مردم ايران است ؛ او را به دامن تندروها هل ندهيد!


منبع: entekhab.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/91197/چرا ابراهيم حاتمي کيا يک فيلمساز وابسته نيست ؟
بستن   چاپ