هفت ماه بدون «بنيتا» چگونه گذشت؟
چهارشنبه 25 بهمن 1396 - 12:51:06 PM
چه خبر - پدر بنيتا از زندگيش مي گويد

«هر گوشه خانه يادآور خاطرات زندگي کوتاه بنيتا بود. حالا هر لحظه فکر دختر نوپايشان آنها را آرام نمي‌گذارد. چه کسي فکر مي‌کرد قصه تلخ گمشدن بنيتا تا اين حد تراژيک باشد. آرزوهاي رنگارنگ پدر و مادرش زود رنگ باخت. ذهنشان آشفته و خواب‌هايشان پريشان است. ديگر نمي‌خندند. پدر و مادر بنيتا، از آن صبح پنجشنبه تلخ تا امروز زندگيشان ديگر رنگي ندارد. ٧ ماه است بدون شنيدن صداي خنده‌هاي بنيتا صبح را شب مي‌کنند. روزگارشان هر روز تلخ‌تر از گذشته مي‌شود. زمان ياد بنيتا را از ذهنشان پاک نکرده است؛ بنيتايي که وابسته مادرش بود و حتي يک لحظه هم از او جدا نمي‌شد. حالا ٧ ماه از جدايي اين مادر و دختر مي‌گذرد و مادر هر روز دلتنگ‌تر از گذشته مي‌شود.
بنيتاي ٨ ماهه صبح روز پنجشنبه، ٢٩ تيرماه بود که گرفتار نقشه يک سارق شد و به همراه خودروي پدرش ربوده شد. سارقي که قصدش دزديدن اين خودروي روشن بود، در راه با يک بچه در ماشينش مواجه شد و در نهايت اين دختربچه کوچک و بي‌دفاع را گوشه‌اي از خيابان، آن هم در گرماي تابستان رها کرد. همدست اين سارق هم در همان محل سرقت حضور داشت و شاهد ربوده شدن اين کودک بود. بنيتا تنها در خودرو ماند و خانواده‌اش يک هفته از او خبري نداشتند. تا اين‌ که ٦ روز بعد، راز سرنوشت تلخ و دردناک بنيتا فاش و مشخص شد که اين کودک، گرما، گرسنگي و تشنگي را تاب نياورده و جان خود را از دست داده است.
مرگ تلخ بنيتا دل مردم را به درد آورد. ماجراي عجيبي که هيچ‌کس نمي‌توانست آن را باور کند. کودک ٨ ماهه در جهنم داغ جان داد و هيچ‌کس نتوانست به او کمک کند. حالا عامل اصلي مرگ بنيتا در آستانه اعدام قرار دارد و همدستش هم قرار است دوباره به‌ زودي دادگاهي شود.
حکم قصاص براي قاتل بنيتا روز ٢٥ شهريور ماه صادر شد و روز ٢٨ آذر ماه نيز به تأييد قضات ديوان عالي کشور رسيد. در اين روزهايي که هر لحظه به اجراي حکم قاتل بنيتا نزديک مي‌شويم، حسن قلعه‌نويي پدر بنيتا در گفت‌وگو با «شهروند» از لحظه‌هاي سخت بدون کودکش مي‌گويد و ماجراي اين روزهاي خود را روايت مي‌کند:
در اين ٧ ماه، روزگارتان چطور گذشت؟
معمولا مي‌گويند زمان همه چيز را حل مي‌کند. روزهاي اول همه مي‌گفتند به مرور زمان حالتان بهتر مي‌شود اما براي ما همه چيز برعکس بود. روز به روز که مي‌گذرد، نه‌ تنها حالمان بهتر نمي‌شود، بلکه هر لحظه بيشتر دلتنگ دخترمان مي‌شويم. خنده‌هاي بنيتا از جلوي چشمانمان کنار نمي‌رود. سعي مي‌کنيم فراموش کنيم ولي مگر مي‌شود. هر روز بيشتر عذاب مي‌کشيم. هيچ موي مشکي روي سر من نيست. تمام موهايم سفيد شده است. هر روز براي بنيتا اشک مي‌ريزيم. روزگارمان اصلا خوب نيست.
حال مادر بنيتا چطور است؟
بنيتا به شدت وابسته مادرش بود. هميشه فقط در بغل مادرش آرام مي‌گرفت. حتي وقت‌هايي که همسرم در آشپزخانه بود و غذا درست مي‌کرد، بنيتا گريه مي‌کرد و دلش مي‌خواست به بغل او برود. زماني که ميهمان داشتيم از بغل مادرش پايين نمي‌آمد. حالا تصور کنيد حال همسرم چطور است. اين وابستگي آن‌ قدر زياد بود که همسرم مرتب به ياد بنيتا مي‌افتد. به ياد لحظه‌هايي که گريه مي‌کرد و مي‌خواست به بغل مادرش برود. همه اينها همسرم را از پا انداخته و تحمل زندگي را برايش سخت کرده است.
حکم قصاص قاتل بنيتا تأييد شده. قصد نداريد رضايت بدهيد؟
ما به هيچ‌عنوان رضايت نمي‌دهيم. ٧ماه است داريم عذاب مي‌کشيم و بايد باعث و باني آن مجازات شود. آنها دختر کوچک و بي‌دفاعم را نابود کردند. باعث شدند به بدترين شکل جان بدهد. مگر مي‌شود رضايت داد. اصلا نمي‌توانم قدرت چنين بخششي را داشته باشم. مي‌خواهم متهم هر چه زودتر اعدام شود و به سزاي اعمالش برسد.
در اين مدت کسي از خانواده قاتل با شما تماس نگرفته و تلاشي براي جلب رضايت نکرده است؟
هيچکس براي جلب رضايت سراغ ما نيامده است. نه از خانواده متهم و نه از طرف مردم. تنها يک بار وکيل متهم با من تماس گرفت و خواستار رضايت شد ولي من گفتم ديگر با من تماس نگيرد. حتي نمي‌خواهم در باره رضايت فکر کنم. من و همسرم تنها خواسته‌مان مجازات هر دو متهم است.
در مورد متهم رديف دوم هم درخواست قصاص داريد؟
او هم بايد اعدام شود. او هم به اندازه متهم رديف اول مجرم است. در کشته شدن دخترم نقش اساسي دارد. او لحظه ربوده شدن دخترم، همانجا حضور داشته و تمام فريادها و اشک‌هاي من و همسرم را ديده است اما هيچ تلاشي براي نجات دخترم نکرد. ما تا آخرين لحظه از اعدام متهم رديف دوم هم منصرف نمي‌شويم.
مي‌دانيد براي اعدام متهمان بايد تفاضل ديه را پرداخت کنيد؟
هيچ پولي ندارم که پرداخت کنم. ما حتي پول وکيل هم نداشتيم. يک وکيل دعاوي گرفتيم که به صورت رايگان از پرونده ما دفاع کرد. خيلي هم تلاش کرد و در همه مراحل کمکمان کرد ولي او هم ديگر نيست و پول وکيل هم نداريم. در کل زندگيمان سخت است. من يک کارگر ساده‌ام و قدرت پرداخت هيچ پولي را هم ندارم.
هنوز در همان خانه زندگي مي‌کنيد؟
بعد از مرگ بنيتا اصلا نتوانستيم پايمان را در آن خانه بگذاريم. چند وقت بعد اسباب‌کشي کرديم و به محله جديد رفتيم. حتي از آن محله هم بدمان مي‌آمد. آن خودرو را هم فروختم. نمي‌توانستم به آن ماشين نگاه کنم. ماشيني که محل دفن و جان دادن دخترم شد. آن را فروختم و پول پيش خانه‌ام را بيشتر کردم. الان هيچ خودرويي ندارم. مستاجرم و هر چه پول در مي‌آورم بايد اجاره خانه بدهم. هيچ‌کس نمي‌تواند درک کند که زندگي من و همسرم بعد از اين حادثه چقدر سخت شده؛ اشک‌هايمان تمامي ندارد. با اين‌ که از آن خانه رفته‌ايم، با اين‌ که خودرويمان را فروخته‌ايم اما باز هم ياد بنيتا همراه ما است.
زندگي بدون او سخت است. براي همين باعث همه اينها بايد اعدام شود. تا آنها مجازات نشوند ما هم آرام نمي‌گيريم.»


منبع: isna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/91159/هفت ماه بدون «بنيتا» چگونه گذشت؟
بستن   چاپ