چه خبر - علت مرگ مشکوک اين دانشآموز هنوز مشخص نيست
غزل با حال وخيم توسط پدر و مادرش به بيمارستان مراجعه کرد و پس از مداوا به خانه رفت. اما اين دختر با بدتر شدن حالش دوباره به بيمارستان منتقل شد و در آنجا فوت کرد. علت مرگ مشکوک اين دانشآموز هنوز مشخص نيست، اما به گفته مسئولان قضائي پيکر او براي کالبدشکافي و آزمايش سمشناسي به اهواز فرستاده شده است. با اين وجود والدين غزل کادر درماني بيمارستان نظام مافي شوش را مقصر مرگ دخترشان ميدانند. پدر دختر ١٦ساله تعلل، تشخيص نادرست و بيتفاوتي پزشکان اين مرکز درماني را دليل فوت دخترش اعلام کرده است.
جزييات حادثه
شنبه ١٤ بهمنماه، غزل ١٦ساله پس از پايان مدرسه به کلاس زبان ميرود و بعد از آن به خانه باز ميگردد. آن روز در مدرسه آنها جشنواره مواد غذايي برگزار شده بود و غزل قبل از خارج شدن از مدرسه مقداري غذا از آنجا ميخرد. به گفته مسئولان آموزش و پرورش اين دختر نوجوان ساعت ١٤ همان روز از مدرسه تعطيل ميشود و به خانه ميرود و پس از استراحت، ساعت ١٦ به کلاس زبان ميرود و پس از بازگشت حال او بد ميشود. موضوعي که پدر غزل هم آن را تأييد ميکند.
به گفته پدر اين دختر، غزل پس از پايان کلاس زبان و حدود ساعت ٨ شب به خانه بازميگردد و همان موقع به او و مادرش ميگويد کمي دل درد دارد. اما به دليل اينکه فرداي آن روز امتحان داشته به اتاقش ميرود و شروع به درس خواندن ميکند. او حدود ساعت ١١ شب با درد شديد از خواب بيدار ميشود و از والدينش ميخواهد که او را به بيمارستان ببرند. پدر اين دانشآموز در توضيح اتفاقات آن شب ميگويد: «غزل از درد به خودش ميپيچيد، من و مادرش به سرعت او را به بيمارستان نظام فاني شوش رسانديم. از منشي اورژانس خواهش کرديم تا دخترمان بدون نوبت معاينه شود. اما موقع تعويض شيفت پزشک اورژانس بود، دکتر به ما گفت که به احتمال زياد مسموميت غذايي است، برايش سرم و آمپول نوشت، ما هم غزل را به بخش تزريقات برديم. اما حال او هر لحظه بدتر ميشد.
سرم تمام شد و من به پرستار گفتم حال دخترم بهتر نشده، اما او هم همان صحبتهاي دکتر را به ما تحويل داد و گفت که يک مسموميت غذايي ساده است و جاي هيچ نگراني نيست. اما غزل حالش خيلي بد بود، ميگفت سينهاش ميسوزد؛ من دوباره به سراغ دکتر رفتم، شيفتشان عوض شده بود، يک خانم دکتر بالاي سر دخترم آمد و گفت اين سوزش به خاطر حالت تهوع زياد و رفلکس معده است، دکتر به ما گفت که او مرخص است و تا چند ساعت آينده حالش بهتر ميشود و ما هم به خانه بازگشتيم.»
اما ماجراهاي تلخ آن شب ادامه پيدا کرد. پس از بازگشت غزل به خانه نهتنها حال او بهتر نشد بلکه شرايطش وخيمتر هم شد. حال اين دختر به قدري وخيم شد که ديگر قادر به راه رفتن هم نبود. او حتي نميتوانست روي پاهايش بايستد. پدر و مادر او دست پاچه با اورژانس تماس گرفتند؛ اما آنطور که پدر او ميگويد، نيروهاي اورژانس هم با تأخير زياد بربالين اين دختر حاضر ميشوند: «ما همه ماجرا را براي اورژانس تعريف کرديم، اما آنها از پشت تلفن به ما گفتند که فقط براي بيماران قلبي ماشين اعزام ميکنند و ما بايد خودمان او را به بيمارستان برسانيم. اما دخترم انگار فلج شده بود، توان راه رفتن نداشت، من هم نميتوانستم او را بلند کنم، زنم چندبار با اورژانس تماس گرفت و آنقدر التماس کرد که بالاخره آنها با اکره خودشان را به خانه ما رساندند و غزل را با ويلچر دوباره به بيمارستان برديم.
حال غزل خيلي بد بود، صورتش کبود شده و نفسش به شماره افتاده بود،کادر درماني بيمارستان هم علت را تشخيص نميدادند. اين دختر روي تخت بيمارستان افتاده بود، اما کسي نبود که به او کمک کند. پزشک عمومي بيمارستان دوباره به بالين او آمد، اما او هم نتوانست بيماري اين دختر را تشخيص دهد. پدر و مادر غزل براي زنده ماندن دخترشان دست به دامن هر کسي در اين مرکز درماني شدند، اما همه تلاشها بينتيجه بود. پدر غزل در گفتوگو با رسانههاي محلي درباره لحظات آخر زندگي دخترش ميگويد: «دخترم نفس نفس ميزد، لبانش از درد کبود شده بود و ديگر حتي نميتوانست صحبت کند، من به اتاق سوپروايزر رفتم؛ به آنها التماس کردم که دخترم دارد از دست ميرود، براي او کاري کنيد، اما آنها ميگفتند؛ نگران نباش حالش خوب ميشود، من ميديدم که دختر دارد از درد بيهوش ميشود و آنها براي او کاري انجام نميدهند، بالاخره آنقدر من و همسرم خواهش و التماس کرديم که آنها با پزشک متخصص تماس گرفتند، اما تلفن او دردسترس نبود.
بيمارستان نظام مافي فقط يک پزشک عمومي داشت که او چندبار به ما گفت نميداند مشکل دختر من چيست. دخترم داشت روي تخت جان ميداد و من و همسرم هم براي نجات جان او التماس ميکرديم، اما هيچکس توجهي به ما نداشت. تقريبا غزل ديگر از هوش رفته بود که او را به اتاق CPR بردند. ماساژ قلبي و چند دستگاه به او وصل کردند، اما ديگر فايدهاي نداشت. دخترم مرده بود. من يک معلم هستم و از کادر درماني اين بيمارستان فقط يک سوال دارم و آن اينکه اگر جاي غزل دختر خودشان يا اقوام نزديکشان هم بود، بازهم همينگونه برخورد ميکردند.»
در همين حال دادستان شوش هم از تشکيل پرونده و پيگيري قضائي درخصوص اين حادثه خبر داده است. مصطفي نظري دادستان عمومي و انقلاب شوش با اعلام اينکه پيکر اين دختر دانشآموز به منظور مشخص شدن علت مرگ براي کالبدشکافي و آزمايش سمشناسي به پزشکي قانوني خوزستان در اهواز منتقل شده است، گفت: «براساس بررسي به عمل آمده پرونده تشکيل شده از سوي کلانتري ١١ شهر شوش اين دختر ١٦ساله که در مقطع دوم متوسطه در دبيرستان دخترانه شاهد ايثار شوش تحصيل ميکرده که ١٥بهمن ماه به علت تهوع به بيمارستان نظام مافي شوش مراجعه کرده و پس از مداوا راهي منزل شده اما بعد از ساعاتي دوباره دچار تهوع شديد شده و براي بار دوم به بيمارستان نظام مافي منتقل شده است که در بيمارستان فوت ميکند.
البته براساس شواهد موجود اين دختر نوجوان روز حادثه مقداري موادغذايي از جشنواره که در مدرسه برگزار شده خريداري کرده است. با اين وجود پس از دريافت نتيجه کالبدشکافي و آزمايش سمشناسي و روشن شدن علت تامه مرگ در صورتيکه مشخص شود در درمان اين دانشآموز قصور پزشکي صورت گرفته و يا مسموميت وي ناشي از مصرف مواد غذايي در جشنواره پخت غذا در دبيرستان محل تحصيل وي بوده با مقصر يا مقصران مرگ وي برخورد قانوني ميشود.»
منبع: shahrvand-newspaper.ir
http://www.CheKhabar.ir/News/90845/جزييات مرگ عجيب و دردناک دانش آموز 16 ساله در شوش