اعترافات دختري 18 ساله در باند فحشا؛ رابطه‌هايم قانوني بود!
سه شنبه 3 بهمن 1396 - 1:51:39 PM
چه خبر - گفتگو با نيلوفر، يکي از اعضاي باند بابا

پس از ٩ ماه کار سخت و پيچيده قضايي-پليسي براي دستگيري زن هجده‌ساله، در نهايت، اين متهم در مشهد گرفتار قانون شد.ماجراي اين پرونده از آنجا شروع شد که دختري به نام نيلوفر پس از عضويت در يک باند شيطاني و مستهجن، با فريب ده‌ها مسافر ايراني و خارجي، به آن‌ها نزديک مي‌شد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمه‌هايش که همدستش بودند، اين افراد را تلکه مي‌کرد.
در يکي از جلسات بازجويي، فرصتي پيش آمد که گفت‌و‌گويي با اين متهم انجام شود، مصاحبه‌اي که ماحصل آن را در ادامه خواهيد خواند:

- خانواده‌ات مي‌دانند اينجايي؟

من خانواده‌اي ندارم. 9 سال است که آن‌ها تنها دخترشان را از ياد برده‌اند.

- چرا؟ مگر با آنان چه کرده‌اي؟

من هرچه مي‌کشم از سر خود‌خواهي و بي‌اعتنايي آن‌هاست. الان مادرم پيش شوهرش است و پدرم هم يا خماري مي‌کشد يا در يکي از کوچه‌هاي شهر پي مواد براي مصرف روزانه‌اش مي‌گردد.

- مادر و پدرت کي جدا شدند؟

سال ٨٧ .

- علتش چه بود؟

پدرم اعتياد داشت. وقتي مواد به او نمي‌رسيد، مانند ديوانه‌ها مي‌شد و هرچه به دستش مي‌رسيد مي‌شکست. نه‌ساله بودم و هميشه مي‌ترسيدم نکند پدرم بلايي سر من و مادرم بياورد. دعواهاي آنان تمامي نداشت. هر‌روزِ زندگي‌مان شده بود جروبحث‌کردن‌هاي مادر و پدرم. پدرم بيکار بود. مادرم هم به من توجه نمي‌کرد تا اينکه آن‌ها از همديگر جدا شدند.

- بعد چه شد؟

پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بين همديگر پاس‌کاري مي‌کردند. مادرم مي‌گفت: «خودت پاي اين بچه را به اين دنيا باز‌ کرده‌اي. پس خودت هم بايد از او نگهداري کني.» پدرم هم در پاسخ مادرم مي‌گفت: «تا ديروز که خرجي‌تان را مي‌دادم، دخترت بود. حالا من پاي او را به دنيا باز کرده‌ام؟!» اين دعوا‌ها تمامي نداشت تا اينکه به مادربزرگ و خاله‌ام پناه بردم.

- در خانه مادربزرگت چه شد؟

مادربزرگم با من مهربان بود اما به اين علت که سن زيادي داشت، نمي‌توانست مرا تر و خشک کند. براي همين، بيشتر وقت‌ها را در خانه خاله‌ام مي‌گذراندم. آن سال‌ها به‌سختي مي‌گذشت و نبودن پدر و مادر از يک سو و تحمل زخم‌زبان‌هاي اطرافيان از سوي ديگر، زندگي را به کامم تلخ کرده بود. اينکه هم‌سن‌وسالانم، همگي، سايه پدر و مادر روي سرشان بود و من از اين سايه بي‌نصيب بودم سخت آزارم مي‌داد. سيزده‌ساله بودم که رابطه من و پسرخاله‌ام بالا گرفت و اين رابطه شوم موجب بي‌آبرويي‌ام شد. ديگر راهي جز ترک آن خانه برايم نبود. از طرفي، نمي‌خواستم که خاله‌ام از اين ماجرا بويي ببرد چون مي‌دانستم آخر سر، همه تقصيرات به گردن من مي‌افتد و آدم‌بده داستان خواهم شد. سال ٩٢ بود که از خانه خاله‌ام فرار کردم.

- اعتيادت از کي شروع شد؟

از همان زماني که خانه خاله‌ام بودم. من در حاشيه شهر به دنيا آمده بودم و در همان خيابان‌ها و کوچه‌هاي خاکي زندگي مي‌کردم. در مسير مدرسه‌ام چند موادفروش بودند که هر موقع از جلو خانه‌شان رد مي‌شدم، چند مصرف‌کننده مواد‌ مخدر يا در حال تزريق بودند يا مواد مي‌کشيدند. اين شرايط روي پسر‌خاله‌ام اثر گذاشته بود و او نيز مثل ديگر جوانان محله به شيشه معتاد شده بود. متأسفانه رابطه من و پسرخاله‌ام موجب آلوده شدن من هم شد.

- چگونه با مردان وارد رابطه مي‌شدي؟

بعد از فرار از خانه خاله‌ام، آواره کوچه و خيابان شدم. نه جايي براي استراحت داشتم و نه پولي براي تغذيه. از طرفي، مصرف شيشه بسيار آزارم مي‌داد. براي همين، تصميم گرفتم هر طور شده جايي براي استراحت پيدا کنم. رابطه من و پسرخاله‌ام کارم را يکسره کرده بود و ديگر ترسي از رابطه با مردان نداشتم. براي همين، به سراغ مردان جواني رفتم که هم جايي براي سکونت داشتند و هم شرايط استعمال مواد‌ مخدر را برايم فراهم مي‌ساختند.

- از کي وارد باند بابا شدي؟

در اين ميان، با فردي به نام مسلم آشنا شدم. او مسافرکش بود و در فرودگاه رفت‌وآمد داشت. وقتي مسلم متوجه شد که من فراري هستم و براي تأمين هزينه‌هايم دست به هر کاري مي‌زنم، گفت اگر گوش به حرفش بدهم، مي‌توانم پول خوبي به جيب بزنم. متأسفانه بدون اينکه به آينده‌ام فکر کنم، پيشنهاد بي شرمانه مسلم براي ارتباط با مردان هوسران را قبول کردم و از چاله در آمدم و درون چاه افتادم.

- چگونه وارد باند بابا شدي؟

درست يادم نيست. مسلم مرا به آن مرد شيطان‌صفت معرفي کرد. بابا مردي پنجاه‌ساله است که با پسر بيست‌وهفت‌ساله‌اش زندگي مي‌کند.

- چرا به او بابا مي‌گويي؟

فقط من به او بابا نمي‌گفتم بلکه هر هفت دختر ديگري که شرايط من را داشتند و از خانه فرار کرده بودند و در خانه‌اش زندگي مي‌کردند او را با اين نام صدا مي‌زدند.

- آنجا چطور جايي بود؟

خانه‌اي دوطبقه در يکي از مناطق برخوردار شهر بود. من و چند دختر ديگر که شرايطشان مثل شرايط من بود در آنجا زندگي مي‌کرديم.

- براي بابا چه‌کار مي‌کرديد؟

بابا در تلگرام کانالي به همين نام داشت. افراد مبتذل در اين کانال عضو مي‌شدند و به بابا پيام مي‌دادند. بعد او طبق وعده‌اي که داده بود، من يا ديگر دوستانم را به فرد مورد‌نظر معرفي مي‌کرد و پس از پايان کار ٩٠ درصد از پول دريافتي را به بابا مي‌داديم و ١٠ درصد از آن را هم براي خودمان بر مي‌داشتيم. او مي‌گفت اگر مي‌خواهيم جايي براي زندگي کردن داشته باشيم، بايد بهاي آن را بپردازيم.

- چه بهايي؟

علاوه‌ بر انجام کارهاي خانه و پرداخت ٩٠درصد از پول دريافتي‌مان، او و پسرش از ما سوء استفاده مي‌ کردند.

- با چند نفر رابطه داشته‌اي؟

نمي‌دانم اما همه آن‌ها قانوني بوده است.

- چطور؟

آن‌ها مرا موقت عقد مي‌کردند.

- پس از اتمام مدت عقد، عده نگه مي‌داشتي؟

نمي‌دانم عده چيست.

- مي‌داني مرتکب چه جرمي شده‌اي و چه جزايي در انتظارت است؟

بله، حبس و شلاق.

- مي‌داني يکي ديگر از احکامي که قانون‌گذار براي اتهامت در نظر گرفته است اعدام است؟

مگر من آدم کشته‌ام؟ شما دروغ مي‌گوييد. خدا پدر و مادرم را نيامرزد. مقصران اصلي آن‌ها هستند. قاضي بايد حکم اعدام را براي آنان صادر کند.

- حرف ديگري مانده است که بخواهي بگويي؟

مي‌خواهم توبه کنم. مي‌خواهم زندگي‌ام را از نو بسازم. خودم مي‌دانم که مرتکب گناه بزرگي شده‌ام. من تقصيري نداشتم. شايد اگر من هم سايه پدر و مادر روي سرم بود، الان دانشجو بودم و زندگي خوبي داشتم.


منبع:rokna.net

http://www.CheKhabar.ir/News/89480/اعترافات دختري 18 ساله در باند فحشا؛ رابطه‌هايم قانوني بود!
بستن   چاپ