طنز تلخ: غمگينم مثل مادري که ابروهاي ناصرش از مهوش باريکتر است!
دوشنبه 2 بهمن 1396 - 9:50:09 AM
چه خبر - غمگينم مثل هديه‌اي که وا نکرده پس فرستاد

افسانه جهرميان نوشت:
غمگينم، مثل بدنسازي که از شانس بدش هوا اين قدر سرد است که جرات نمي‌کند تيشرت استرج آستين‌کوتاه بپوشد!
غمگينم، مثل دانش‌آموزي که تا ١٢ شب به زيرنويس شبکه خبر خيره مي‌شود ولي فردا مدارس در شهرش تعطيل نيستند!
غمگينم، مثل ميهماني که با هزار اميد ناپلئوني مي‌خرد اما ميزبان تصميم دارد جعبه را بعد از رفتن ميهمان‌ها باز کند!
غمگينم، مثل دانشجويي که به‌ خاطر حضور و غياب سر کلاس رفته ولي استاد حضور و غياب نمي‌کند!
غمگينم، مثل پزشکي که پنسش در شکم بيمار جا مانده!
غمگينم، مثل مردي که ماشينش را برده کارواش ولي کبوتر که اين حرف‌ها حاليش نيست!
غمگينم، مثل بچه‌اي که براي تولدش سرويس خيارخوري هديه مي‌گيرد!
غمگينم، مثل پدري که تا وارد اتاق مي‌شود فرزندش به دسکتاپ خالي زل زده!
غمگينم، مثل مادري که ابروهاي ناصرش از مهوش باريک‌تر است!
غمگينم، مثل گربه خياباني‌اي که کوکوسبزي جلويش گذاشتند!
غمگينم، مثل فردوسي بعد از شنيدن لهجه‌ شاهنامه‌ايِ حامد همايون!
غمگينم، مثل هديه‌اي که وا نکرده پس فرستاد!
غمگينم، مثل روزنامه‌اي که فقط براي پيچيدن سبزي خوردن ازش استفاده شد!
غمگينم، مثل مرغي که در اين گرانيِ تخم مرغ‌ بچه‌اش نمي‌شود!
غمگينم، مثل پاکتي که رويش نوشته از اينجا باز کنيد ولي از آنجا بازش مي‌کنند!
غمگينم، مثل زنبيل قرمزي که در دستان بقايي است!
غمگينم، مثل تيمي که پولش را خوردند و بازيکنش به الغرافه پيوست!
غمگينم، مثل شهري که تعداد کانکس‌هايش از ساختمان‌هايش بيشتر است!
غمگينم، مثل مسئولي که مدام از آن انتظار رسيدگي دارند!
غمگينم، مثل شهرداري که ميلياردي پول گم مي‌کند!
غمگينم، مثل نوازنده‌ زني که پشت پرده در کنسرت شرکت کرد!»


منبع: روزنامه قانون

http://www.CheKhabar.ir/News/89376/طنز تلخ- غمگينم مثل مادري که ابروهاي ناصرش از مهوش باريکتر است!
بستن   چاپ