چاپ

چه خبر - گفت و گو با سعيد تهراني همسر سابق لادن طباطبايي

سعيد تهراني بازيگر و همچنين کارگردان و تهيه کننده تلويزيون و سينما است که در سال 1352 در تهران متولد شده است.
او در مجموعه هاي تلويزيوني و فيلم هاي بسياري حضور داشت اما بعد از يک برهه زماني از فضاي بازيگري فاصله گرفته و وارد عرصه تهيه کنندگي و کارگرداني شد و بعد از آن ناگهان به طور کلي از دنياي سينما و تلويزيون جدا شد.
اما حال غيبت اين هنرمند کمي طولاني شده است، به همين خاطر خبرنگار سراغ او رفته و حال هواي اين روزهاي زندگي کاري و شخصي اين هنرمند را جويا شده است که در ادامه خواهيد خواند:
سعيد تهراني همسر سابق طباطبايي است. او چند سالي است که از همسر سابقش لادن طباطبايي جدا شده است او از مسائلي که با لادن طباطبايي در زمان ازدواجشان داشته از نگاه خود صحبت کرده است.
تهراني درباره زندگي خود و لادن طباطبايي گفت:
در اوايل تربيت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالي روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتيسم براي اولين بار آشنا شدم. با توجه به اين که 70 واحد روانشناسي در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقيق درباره اين بيماري پرداختم و تا حدودي اطلاعاتي کسب کردم. بيماران مبتلا به اوتيسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند اما اختلال در يادگيري دارند و تا دو سالگي تشخيص آن سخت است.
او افزود:
بارها به لادن طباطبايي درباره رفتار با فرزندمان تذکر و سفارش کردم اما او به گمان اين که دخترمان لجبازي مي کند با شعار فرزند عزيز است و تربيت آن عزيزتر دخترمان را تنبيه بدني مي کرد تا بيشتر ياد بگيرد. بيمار مبتلا به اوتيسم مطلقا نبايد تنبيه بدني شود چون مانند گنجشکي مي ماند که وقتي مي ترسد جمع شده و کوچک مي شود و پرواز يادش مي رود. حتما تجربه داشته ايد که در خيابان گنجشکي در حال پريدن است و نمي تواند پرواز کند وقتي او را در دست مي گيريد و گرما و محبت دست شما را لمس مي کند ناگهان بعد از بازکردن دستتان پرواز مي کند. گنجشک چون پروازش به شکل غريزي است بر مي گردد اما وقتي در حال آموزش به فرزند هستي و غذا خوردن را به سختي به او ياد مي دهيد، وقتي او را کتک بزنيد از ترس ديگر آن يادگيري برنمي گردد.
اين بازيگر همچنين گفت:
من هرچقدر در اين باره تذکر دادم طباطبايي کار خود را انجام داد و گوش نکرد با اين که پرستار 24 ساعته هم براي نگهداري دخترمان داشتيم و پنجشنبه ها شب پرستار به خانه مي رفت و جمعه بر مي گشت اما او براي همين چند ساعت نبود پرستار هم اعصاب نگهداري فرزندمان را نداشت و فرزندمان را کتک مي زد. بعضي اوقات متوجه مي شدم که فرزندمان حال ديگري دارد اما نمي دانستم چنين کاري مي کند اما روزي که من اين موضوع را با چشم خود ديدم تصميم گرفتم که فرزندم را نجات دهم بنابراين از او خواهش کردم که نگهداري فرزند را به من بسپارد. سپس وي به امريکا رفت و با شرکت در سيمنارهاي مربوط به بيماري اوتيسم متوجه شد که من درست گفته ام و از اين که از اين بيماري اطلاع داشتم تعجب کرده بود.

منبع: mizanonline.ir