پيشنهاد عباس عبدي به سردار سليماني درباره جواني که پرچم را آتش زد
شنبه 30 دي 1396 - 10:45:13 AM
چه خبر - متن پيشنهاد عباس عبدي خطاب به سردار سليماني

اعتراضات دي‌ماه سال جاري واقعيت‌هاي مهمي را براي بسياري از افراد آشکار کرد که از جهت شناخت جامعه به نوعي اتمام حجت تلقي مي‌شود. به تعبير ديگر از اين ساده‌تر و کم‌هزينه‌تر نمي‌شد که واقعيت اجتماعي، بروز يافته و به صورت عريان خود را نشان دهد، واقعيتي که اگر پيش از اين نيز اجازه بروز داشت، کم‌کم خود را آشکار مي‌کرد.
عباس عبدي با اين مقدمه در روزنامه اعتماد نوشت: يکي از موارد پيش‌آمده در اين اعتراضات آتش‌زدن پرچم کشور بود که واکنش و تاسف بسياري را برانگيخت، به طوري که مقام رهبري نيز به آن اشاره کردند. در آخرين واکنش‌ها نيز فيلمي از سردار محترم، قاسم سليماني منتشر شد که در آن اظهار شده: صحنه‌هاي عجيبي بود کربلاي ٥. ما براي دفاع از هر متر کشورمان، خصوصا در آن منطقه شهيد داديم. من همين‌جا بگويم وقتي صحنه نابخردانه آن نادان را در آتش‌زدن پرچم ايران ديدم خيلي دلم سوخت. گفتم اي‌کاش به‌جاي پرچم، من را ده بار آتش مي‌زدند، به‌جاي تصوير من. چون ما براي نشاندن پرچم بر سر قله ده‌ها شهيد داديم تا بتوانيم اين پرچم را سرافراز و برافراشته نگه داريم.
طبيعي است که واکنش ابتدايي ما نيز انزجار و تاسف باشد که هست، ولي به نظر مي‌رسد که اين واکنش نه‌تنها کافي نيست، بلکه ممکن است موثر هم نباشد. از اين‌رو، به جناب سردار سليماني يک پيشنهاد منطقي ارائه مي‌کنم. جنابعالي نفوذ و قدرت داريد، دستتان به خيلي از جاها مي‌رسد و اين برخلاف وضع ديگران از جمله امثال ماست. پيشنهاد مي‌کنم بلند شويد و يک ساعت از وقت خود را صرف ديدار با اين نوجوان کنيد. ظاهرا برحسب اطلاع نيروي انتظامي به سرعت شناسايي و دستگير شده است. فيلمبردار هم ببريد تا از ديدار شما تصويربرداري کنند.
بعيد مي‌دانم که از آن طرف آب آمده باشد، يا به ادعاي برخي رابطه‌اي سببي يا نسبي با داماد صدام‌حسين داشته باشد. به احتمال زياد خانواده او چندان ناآشنا نباشند. او در همين نظام آموزش و پرورش ما درس خوانده است. تحت تعليم و تربيت و تبليغات همين صداوسيما بوده است. پس از گفت‌وگو با او اول به مردم بفرماييد که اين اتفاق در کدام شهر رخ داد؟ آيا در مناطق شمالي شهر تهران و به قولي مرفهان بي‌درد يا عاشقان فرهنگ غرب بود يا از مناطقي که هم‌اکنون هم بايد منبع بسيج نيروها براي اقدامات دفاعي از کشور باشد؟
دوم اينکه او از چه خانواده‌اي بود؟ آيا خانواده او از غرب‌زدگان يا دشمنان حکومت بودند؟ آيا غيرمذهبي و غيرملتزم بودند؟ بفرماييد که پدرش در چه شغلي بود و سابقه‌اش چه بوده است؟ بپرسيد که چرا اين کار را انجام داد؟ آيا آموزش و پرورش، نظام رسانه‌اي و نهادهاي ديني که همه در خدمت ارزش‌هاي رسمي هستند، به او ياد ندادند که به پرچم کشورش که نماد کشور است احترام بگذارد؟ اگر آموزش ندادند، آيا از طريق خانواده و دوستان و جامعه هم متوجه نشد که بايد احترام بگذارد؟ چرا نمي‌دانست که شما يا بزرگ‌ترهايش براي به اهتزاز در آوردن اين پرچم در متر، متر اين خاک در کربلاي ٥ جانفشاني کرده‌ايد؟ چقدر اطمينان داريد که پدر يا يکي از نزديکان او از مجروحان و جانبازان همان کربلاي ٥ يا ساير عمليات نباشد؟ پس چرا يک جوان بايد تا اين حد عليه آن ارزش‌ها نه تنها بي‌تفاوت که جري و ستيزه‌گر باشد؟
مساله مهم‌تر از آتش زدن آن پرچم، سکوت ناظران در برابر اين رفتار است که ظاهرا کمتر توجه ما را به خود جلب کرده است. صادقانه و صريح بگويم، اگر مي‌توانستم، حتما دست چنان جواني را مي‌گرفتم و در اولين فرصت او را از زندان رها مي‌کردم. اين زندان جاي کساني است که عمر خود را در مقام بي‌تدبيري و اتلاف منابع کشور و پرخاشگري به اين و آن گذرانده‌اند و اکنون نيز طلبکار مي‌شوند. مشکل اينجاست که شما صادقانه سخن خود را گفته‌ايد و هنوز با خاطره کربلاي ٥ و ده‌ها عمليات ديگر زندگي مي‌کنيد که بسيار هم خاطره‌هاي ارزنده‌اي است، ولي دو نکته مهم را در اين ميان فراموش مي‌کنيم.
اول اينکه، چرا يک جوان زير ٢٠ ساله خاطره خود را با اين گذشته افتخارآميز پيوند نمي‌دهد؟ علت اصلي اين است که اين خاطرات و جانفشاني‌ها تبديل به سرمايه ملي نشده‌اند. آنها بازيچه دست عده‌اي براي به سکوت واداشتن ديگران و نيز کسب امتيازات ويژه هستند. برخلاف شما و تعدادي از دوستانتان که نخواستيد تا آن گذشته را سرمايه ارتقاي جايگاه و کسب رانت نماييد و با استناد به آن ديگران را سرزنش يا به سکوت وادار کنيد، متاسفانه بخش قابل توجهي هستند که اين گذشته دکان دونبش را تبديل به ابزاري براي توجيه موقعيت فعلي و کسب رانت و به سکوت واداشتن ديگران کرده‌اند.
در ميان اين کاسبان، کساني هستند که روحشان هم از حضور در جبهه بي‌خبر بود، چه رسد به جسم آنان. جوان امروز به علت اين نحوه برخورد با ميراث گذشته، نمي‌تواند با آن همدلي و همراهي و همنوايي لازم را پيدا کند. هيچ کدام از اين دوستان به خود نگفتند که چرا خاوري و خاوري‌ها با انداختن يک چفيه هر کاري مي‌کنند و بعد به کانادا فرار مي‌کنند؟ ريشه اين رفتار در نابود کردن سرمايه تاريخي کشور در جنگ تحميلي، پيش پاي متقلبان و فاسدان است. حال چگونه از يک جوان ١٦ ساله انتظار داريم که خود را با اين ميراث همدل کند؟
اگر به اروپا سري بزنيد، هنوز هم در يک روز و ساعت مشخص از هر ماه صداي آژير در مي‌آيد تا مردم بدانند آرامش و آسايش امروز خود را مديون جانفشاني‌هاي چه کساني هستند، ولي آن افراد، امتياز ويژه‌اي جز احترام و برخي مساعدت‌هاي مالي که وظيفه جامعه است، دريافت نمي‌کنند و نه در هنگام کنکور دادن اين امتيازات به خودشان و فرزندان و نوه‌هايشان منتقل مي‌شود و نه هنگام مباحثه درباره مسائل کشور يا واگذاري پروژه‌ها و ... از اين حيث امتيازي يا حقانيتي براي آنان منظور مي‌شود. ولي جوان امروز ما خود را در محاصره مدعيان گذشته‌اي مي‌داند که هيچ تصور و تجربه‌اي از آن گذشته نزد اين جوان نيست. هيچ راهي براي انتقال اين گذشته هم به آنان وجود ندارد. آنچه که براي اين جوان نقد است، همين وضع تبعيض، فساد و بيکاري امروز جامعه است که با پوست و گوشت و استخوان خود لمس مي‌کند.
مشکل ديگر اين است که وظيفه دولت و حکومت فقط و فقط در جنگ و دفاع مقدس خلاصه نمي‌شود. ده‌ها وظيفه مکمل و متمم ديگر هم دارد که متاسفانه نتوانسته‌ايم بيشتر آنها را در حد مناسب و مورد انتظار برآورده کنيم. امروز بايد در برابر اين کاستي‌ها پاسخگو باشيم و الا تا کي مي‌توان از سرمايه جانفشاني‌هاي کربلاي ٥ و والفجرها و رمضان و بيت‌المقدس و ... براي ايجاد تعلق خاطر به امروز هزينه کرد؟
به نظرم ارزش آن را دارد که با اين فرد موردنظر برويد گفت‌وگو کنيد، گزارش آن را به‌طور کامل به جامعه بدهيد، او را از زندان بيرون آوريد، جايش را براي کساني خالي کنيد که منشأ فساد و تباهي و بيکاري و هر درد بي‌درمان ديگر بوده‌اند و اکنون راست راست در حال گشت و گذارند.


منبع: isna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/89220/پيشنهاد عباس عبدي به سردار سليماني درباره جواني که پرچم را آتش زد
بستن   چاپ