چه خبر - عيد ميدانستم خطاب و عتابِ "خودسلبريتيپنداران" را به خود بگيريد و برآشوبيد
پس از انتشار اين ويدئو، مهراب قاسمخاني، نويسنده سينما و تلويزيون بخشي از اين ويدئو را با نوشتهاي که سراسر انتقاد از تلويزيون بود، در صفحه شخصي خود در اينستاگرام بازنشر داد که باعث واکنشهاي موافق و مخالف فراواني شد.
محمدرضا يزدانپرست، مجري برنامه مثبت دو،برنامه صبحگاهي شبکه دو در يادداشتي به اظهارات قاسمخاني پاسخ داده است.
جناب مهراب قاسمخاني
سلام و احترام
بنده حضرتعالي را نويسندهاي پيشرو و طنزپردازي خوشفکر ميشناختم و ميشناسم. بعيد ميدانستم خطاب و عتابِ "خودسلبريتيپنداران" را به خود بگيريد و برآشوبيد. حال که عرايض من را به معناي نمايندگي تفکر غالب بر صدا و سيماي جمهوري اسلامي پنداشتهايد و فرمودهايد از کلمه به کلمه مرقومهتان دفاع ميکنيد چون به آن فکر کردهايد، چند نکته را به محضر شريف ابراز ميکنم.
اول) ابتداي آن پلاتو، روي آنتن عرض کردم:
"روي سخنم با جماعتِ يکشبهچهرهشده است و آنها که سالها خاک هنر و ورزش را خوردهاند، روي سرم جا دارند."
از شما که بيش از دو دهه نوشتن و تدريس و آفرينش خلاقه را در کارنامه داريد، چه کسي خاکِ هنر خوردهتر؟! وقتي بيجهت به خود ميگيريد، مخاطباني هم ميآيند و ميگويند:
"حرف، ضمير خودش را پيدا ميکند"!
دوم) بيترديد شما هم از حالِ مسمومِ قضاوتزدهي نامنصفانهي جامعه امروزمان دلگيريد و بارها از اين قضاوتهاي ناآگاهانهي مدام، رنجيدهايد. اما يک دقيقه گفته را معيار ميکنيد و به محکمه ميبريد و درباره شعور و تربيت و سواد و... چَکُشِ قاضي ميکوبيد و حکم صادر ميکنيد!
سوم) خود نيک ميدانيد که صدا و سيما، يک پيکرهي يکپارچه نيست که بشود با يک چوب، سراپايش را راند. همانگونه که روزگار مطوّل همکاري شما با تلويزيون -که اي کاش تکرار شود- به معني موافقت تمام و کمال شما با آنچه شبانهروز دارد از انبوهي شبکه راديويي و تلويزيوني گفته و پخش ميشود، نيست، پلاتوي يک دقيقه و 46 ثانيهاي بنده هم، تابلوي هواداري از فرقِ سر تا کفِ پاي تلويزيون را معنا نميدهد. بنده در همين تلويزيون بارهاي بار، به گواه همکارانِ ژورناليست و آرشيو موجود، روي آنتن، صداي بخشي از افکار عمومي بودهام که به باور شما، از مطرودان و مغضوبانِ رسانه ملي هستند.
چهارم) به شهادت يکي از پستهاي شما وقتي علت عدم حضور سرکار خانم شقايق دهقان در اينستاگرام را از شما جويا شدهاند، فرمودهايد: "روي همسرم تعصب دارم. از برخوردهاي "زننده" در فضاي مجازي فرار ميکند و من هم نميگذارم و نميخواهم صفحهاي در اينستاگرام داشته باشد." در اين بلبشوي اخلاقي، از باتجربهاي چون شما بعيد است که انتقاد از يک "سازمان" را بر يکي از خيلِ چندصدنفري مجريانِ آن سازمان بار کنيد و خواسته يا ناخواسته بستري فراهم آوريد که صدها نفر بيايند و به شما و خانواده معزز شما و به خانواده ديگري، هزاران لفظ رکيک و "زننده" نثار کنند! اين چه "تعصب"ي است که براي خود داريد -هر چند شوربختانه گوش فحاشان، به تعصب من و شما بدهکار نيست- و براي ديگري...؟!
پنجم) از جمله شکافهاي جامعه امروز، شکاف ميان طبقه اليت-چه روشنفکر چه هنرمند- با توده مردم است. شايد بفرمائيد عرض بنده، ريختن نفت روي آتش همين شکاف بين سلبريتيها و عموم جامعه بوده، اما محبوبان و مشهوران و هنرمنداني چون شما و همه آنهايي که به اين ويدئو واکنش نشان دادند کجا و متوهّماني که با عبارتِ "خودسلبريتيپندار" از آنها ياد کردم کجا؟!
اينکه يک دقيقه حرف را "ريختِ عريانِ يک ايدئولوژي پشتِ پردهي سيستماتيک" در تلويزيون بپنداريم که ميخواهد بين هنرمندان و عموم جامعه فاصله بيندازد، خود، دميدن در آتش اين شکاف است؛ آتشي که بيترديد ققنوسي از آن متولد نخواهد شد.
و خاتمه اينکه براي خود شما و براي نظرتان و براي هنرتان، در هر شرايط احترام قائلم.
منبع: khabaronline.ir