مجبور‌کردن بيماران به پوشيدن چادر قانوني نيست اما اينجا شما مجبوريد!
جمعه 22 دي 1396 - 11:28:12 AM
چه خبر - ورود بي‌چادر و باآرايش به بيمارستان ممنوع است

اين شرايط ورود به برخي از درمانگاه‌ها و بيمارستان‌هاي پايتخت است؛ مراکزي که گاه بيماران به دليل دفترچه بيمه‌اي که از آن خدمات مي‌گيرند، ناچار به رفتن به آنجا هستند. بيمارستان بقيه‌الله يکي از همين مراکز است که زنان مانتويي نمي‌توانند از در ورودي آن عبور و خدمات دريافت کنند؛ موضوعي که اين بيمارستان در سايت خود نيز آن را به بيماران متذکر شده است: «در اين مجموعه ورود همه خواهران با پوشش چادر بوده و افراد غير بايد براي ورود از درِ انتظامات بيمارستان چادر تهيه کرده و با پوشش چادر وارد شوند و همچنين آرايش نداشته باشند».
خانم مسئول انتظامات جلوي درمانگاه بيمارستان بقيه‌الله ايستاده، جلوي زنان مانتويي را مي‌گيرد و با گرفتن کارت شناسايي به آنها چادر مي‌دهد. خيلي از زنان اينجا قبل از ورود به بيمارستان مانتويي هستند اما با گذشتن از در ورودي چادري مي‌شوند. وارد درمانگاه که مي‌شويم، زن جواني با نارضايتي چادر را از مأمور جلوي در مي‌گيرد و سرش مي‌کند، زير لب غر مي‌زند و مي‌گويد: «من خيلي مريض نيستم و مي‌توانم چادر سر کنم اما کسي که حال ندارد چه کار کند؟ حالا همه‌چيز درست است، همين يک قلم مانده است». مأمور حراست که به شنيدن اين حرف‌ها عادت دارد، رو به او مي‌کند و مي‌گويد: «اين قانون بيمارستان است. به ما گفته‌اند بدون چادر کسي حق ندارد وارد بيمارستان بشود اما کساني که عمل کرده‌اند، عصا دارند يا شکستگي دارند، مجبور نيستند چادر سرشان کنند. از بس که همه اعتراض کردند، چادر را اجباري کرديم».
زن جوان با ناراحتي در حالي‌که چادر را به کمرش گرفته است و آن را روي زمين مي‌کشد، وارد درمانگاه مي‌شود.
مأموري که جلوي در به زنان چادر مي‌دهد، مي‌گويد: «خيلي وقت است که چادر اجباري شده. وقتي زن بدحجابي وارد بيمارستان مي‌شود، مي‌آيند و به ما تذکر مي‌دهند. خود مردم مي‌آيند و به ما تذکر مي‌دهند و مي‌گويند چرا اين افراد را اينجا راه داده‌ايد؟ ولي خب اينجا مرکز درماني است و مجبوريم همه را قبول کنيم. اگر همه با لباس فرم و مقنعه مي‌آمدند، ديگر چادر را اجباري نمي‌کردند. کسي که مريض است بايد فکر درمان باشد، نه تيپ‌زدن. کسي که مريض است، آرايش نمي‌کند، لاک نمي‌زند، صندل به پا نمي‌کند با پاهاي لاک‌زده».
مي‌پرسم خب کساني که يکباره حالشان بد مي‌شود چطور؟شايد از قبل آرايش داشته باشند. مي‌گويد: «آنها مي‌روند اورژانس. به آنها زياد گير نمي‌دهيم اما کساني که رو پاي خودشان مي‌آيند اينجا، آرايششان را پاک مي‌کنيم. اينجا همه‌چيز داريم؛ آرايش پاک‌کن، لاک‌پاک‌کن و دستمال».
از زير ميز چند دستمال مرطوب، دستمال کاغذي و آرايش‌پاک‌کن در مي‌آورد و نشان مي‌دهد: «هرکسي آرايش زياد داشته باشد، اينها را مي‌دهيم پاک کند. کساني هم که ناخن کاشت کرده‌اند، بايد دستکش دستشان کنند. خيلي از بيمارها با ما بحث مي‌کنند، عصباني يا ناراحت مي‌شوند اما خب اين قانون اينجاست».
چشمش به زني مانتويي مي‌افتد که پسر کوچکش را به آغوش گرفته، حرفش را قطع مي‌کند و مي‌گويد: «خانم شما بيا اينجا، اين‌طوري نمي‌تواني وارد درمانگاه بشوي. يک کارت شناسايي بده لطفا تا چادر بدهم». پسرک تب دارد اما تا مادرش چادر سر نکند، اجازه ورود به درمانگاه را ندارند. سعي مي‌کند مقاومت کند اما راهي ندارد. بايد چادر سر کند. در نهايت کارتي از کيفش درمي‌آورد، چادر را مي‌گيرد و آن را نصفه‌ونيمه سرش مي‌کند.
«نگاهشان کن، چادر هم که مي‌دهيم، نصفه‌ونيمه سر مي‌کنند يا مي‌پيچند دور کمرشان و مي‌مالند اين‌ور آن‌ور. مردم خيلي بدحجاب مي‌آيند. حالا الان که فصل زمستان است و خوب است. تابستان‌ها خيلي بدحجاب مي‌آيند. خانواده شهدا مي‌آيند اينجا، خانواده‌هايي که خون داده‌اند، جوانشان کشته شده است، درست است که کشور براي همه است اما آنها فکر مي‌کنند ارزش‌هايي که جوانشان به خاطرش جان داده‌اند، با اين کار‌ها از بين مي‌رود و ناراحت مي‌شوند. حداقل کساني که حجاب را رعايت نمي‌کنند، به اين بيمارستان نيايند. آنجا که خانواده‌هاي مؤمن مي‌خواهند خدمات بگيرند، نيايند. ما چطور مي‌توانيم اينها را راه بدهيم؟ مردم خودشان اعتراض مي‌کنند وقتي اينها را مي‌بينند. مي‌خواهند وقت بگيرند و يک ساعت تردد داشته باشند اينجا. با اين وضع که نمي‌شود».
کمي آن‌ طرف‌تر زن چادري که نصف صورتش زير چادر پنهان شده‌ است، با شنيدن موضوع صحبت رو به ما مي‌کند و مي‌گويد: «خيلي خوب است که اينجا چادر اجباري شده است. نمي‌دانم چرا بعضي از زنان با بي‌ميلي چادر سر مي‌کنند؛ در‌حالي‌که چادر ما را حفظ مي‌کند. اينجا براي يکي از ارگان‌هاي نظامي است. اصلا آدم انتظار ندارد زن بي‌حجاب اينجا ببيند. من هم دوست ندارم زن بي‌حجاب اينجا ببينم. من به آنها توهين نمي‌کنم اما بهتر اين است که زنان حجابشان را رعايت کنند. اين‌همه در تلويزيون برنامه‌هاي مختلف مي‌گذارند اما يک برنامه براي تبليغ حجاب پخش نمي‌کنند. بايد در اين زمينه کار شود. ما در مملکت اسلامي زندگي مي‌کنيم. اين همه شهيد داديم».
با ديدن زني که چادر را روي شانه‌اش انداخته است و به‌سرعت در حال رفتن به درمانگاه است، صحبتش را قطع مي‌کند و مي‌گويد: «اينکه حجاب نمي‌شود. ذات زنان اين‌طور است که مردان را جذب مي‌کنند. مرد‌هاي ما از دست زنان بي‌حجاب امنيت ندارند. شوهر من مي‌آيد بيرون زنان بي‌حجاب را مي‌بيند، وقتي به خانه مي‌آيد، با چهره آن زن‌ها من را مقايسه مي‌کند. شما دوست داريد همسرتان اين‌طور باشد؟ ديگر همسر خودش را نگاه نکند؟ وقتي عروس و داماد‌ها به خانه من مي‌آيند، يک‌طوري دور سفره مي‌نشينيم که محرم‌ها روبه‌روي هم باشند. اگر ميهماني بزرگ باشد، سفره را هم جدا مي‌اندازيم».
اما پوشش چادر فقط در درمانگاه اين بيمارستان اجباري نيست بلکه داخل بيمارستان و حتي براي ورود به اورژانس هم بايد چادر داشته باشيد. بيمارستان بقيه‌الله که به‌صورت سه يال به هم پيوسته در ١٦ طبقه متمرکز شده، يک درمانگاه مجهز و بزرگ دارد که حدود ٥٠٠ پزشک در آن مشغول به کار هستند. بيمارستان بقيه‌الله علاوه بر ارائه خدمات بهداشتي و درماني به نيروهاي مسلح، با ٤٠ شرکت بيمه طرف‌ قرارداد است که بيمه‌گذاران آن مراکز مي‌توانند از خدمات بهداشتي، درماني، تخصصي و فوق‌تخصصي آن استفاده کنند.

بيماراني که با پوشش مقنعه، عمل مي‌شوند!

بخش زنان بيمارستان هم با بيمارستان‌هاي عادي فرق دارد. سارا که به‌تازگي مادرش در اين بيمارستان جراحي شده مي‌گويد: «زماني که پرستاران مادرم را براي بردن به اتاق عمل آماده مي‌کردند، بعد از پوشيدن لباس اتاق عمل که کاملا پوشيده بود، يک مقنعه بلند سرش کردند که خيلي باعث تعجب من و مادرم شد. حال مادرم خوب نبود و به‌شدت استرس عملش را داشت. به نظر من تأکيد روي چنين مسئله‌اي آن هم زماني که بيمار به‌شدت استرس دارد و در شرايط روحي و جسمي خوبي نيست، لازم نيست. با توجه به ‌اينکه مادر من سرطان پستان داشت و دکتر‌ها بدن او را مي‌ديدند، من نمي‌دانم پوشيدن آن مقنعه چه لزومي داشت».
سارا چادرش را مرتب مي‌کند و ادامه مي‌دهد: «عمل مادرم پنج ساعت طول کشيد. زماني که داشت به هوش مي‌آمد، بين خواب و بيداري همراه با آه و ناله‌هايي که مي‌کرد، احساس ناراحتي مي‌کرد دستش را به طرف مقنعه‌اي که سرش کرده بودند مي‌برد و مي‌خواست آن را از سرش دربياورد. فکر مي‌کنم اين نوع پوشش بيماران را نيز اذيت مي‌کند. به‌خاطر اينکه بيمه تکميلي ما طرف قرارداد اين بيمارستان بود، براي عمل به اين بيمارستان آمديم البته برخي از دوستان هم تأکيد کرده بودند تجهيزات اين بيمارستان از کيفيت بالايي برخوردار است که واقعا هم کيفيت خوبي داشت؛ براي همين به اين بيمارستان آمديم اما بيماران زن و همراهانشان در اينجا اذيت مي‌شوند».
در سايت اين بيمارستان نوشته شده است: «رعايت منشور حقوق بيماران، با برخورد بر پايه تکريم ارباب رجوع و احترام متقابل فضايي را مهيا نمايد تا بيماران بدون هيچ‌گونه دغدغه و مسئله آزاردهنده‌اي فقط‌ و‌ فقط به فکر درمان خويش باشند و ان‌شاءالله با رضايت کامل از اين مجموعه خارج شوند که اين آرزوي قلبي ماست».

درمانگاه تخصصي کوثر

اما اين فقط بيمارستان بقيه‌الله نيست که از ورود زنان مانتويي جلوگيري مي‌کند. زنان براي عبور از در ورودي درمانگاه تخصصي شبانه‌روزي کوثر هم بايد چادر سر کنند؛ درمانگاهي نسبتا بزرگ که در شهرک محلاتي پايتخت واقع شده است.
دختر جواني که به نظر مي‌رسد‌ به‌ شدت سرماخورده است، از در پارکينگ وارد درمانگاه مي‌شود که زني از پنجره اتاق کنار پارکينگ سرش را بيرون مي‌آورد و مي‌گويد خانم از اين طرف بايد وارد شويد و او را به طرف در اتاقي که خودش در آن نشسته است راهنمايي مي‌کند. به طرف چادر‌هايي که به چوب‌لباسي گوشه اتاق آويخته شده‌اند اشاره مي‌کند و مي‌گويد يکي از آنها را سرت کن. دختر جوان يکي از چادر‌ها را برمي‌دارد. دختري که همراه او از اتاق خارج مي‌شود، مي‌گويد: «رفتي تو چادرت را دربيار، من هميشه همين کار را مي‌کنم».
زن جواني که براي درمان به اين درمانگاه آمده است، مي‌گويد: «اولين‌بار که به اينجا آمدم، اصلا حالم خوب نبود. به‌خاطر کيست سينه‌ام به اينجا آمده بودم و استرس زيادي داشتم چون نمي‌دانستم چه اتفاقي برايم مي‌افتد. جلوي در نگذاشتند وارد درمانگاه شوم و از من خواستند چادر سرم کنم؛ درحالي‌که من اصلا شرايط روحي خوبي نداشتم. از آن به بعد هروقت اينجا مي‌آيم آرايش نمي‌کنم. گاهي هم که از اين مسير رد مي‌شوم با اينکه کار دکتري هم داشته باشم، به اينجا نمي‌آيم چون حوصله بحث‌کردن و درگير‌شدن با مأموران اينجا را ندارم. اينکه مي‌گويند آرايشت را پاک کن يا چادر سرت کن خيلي من را اذيت مي‌کند. همسرم سرباز است و من هم از طريق او بيمه شده‌ام. بيمه ما طرف قرارداد اين درمانگاه است؛ براي همين به اينجا مي‌آيم. قيمت‌هايش خيلي پايين است، اگر اين‌طور نبود هرگز به اينجا نمي‌آمدم».
داخل درمانگاه که مي‌شويد تابلويي را مي‌بينيد که بخش زنان را از مردان جدا کرده است. اينجا زنان را پزشکان زن معاينه مي‌کنند و مردان را پزشکان مرد. زن ميانسالي با چادري که از سرش افتاده، کنار پسر ١١ ساله‌اش که سرمي به دستش وصل است، نشسته است. پسرک به مادرش مي‌گويد از داخل کوله‌اش چيزي به او بدهد. مادر با چادري که دنبال خودش مي‌کشاند، کيف پسرش را برمي‌دارد و داخل آن را مي‌گردد. او مي‌گويد: «ما در شهرک شهيد محلاتي زندگي مي‌کنيم و اينجا نزديک‌ترين درمانگاه به خانه‌مان بود؛ براي همين به اينجا آمدم».
اين درحالي است که به گفته يک مقام مسئول در وزارت بهداشت، مجبور‌کردن بيماران به پوشيدن چادر قانوني نيست. او مي‌گويد: «اينکه بيماران را به پوشيدن چادر مجبور مي‌کنند قانون نيست، قانون فقط مصوبه مجلس است. بيمارستان کودکان مي‌تواند فقط کودکان را پذيرش کند يا بيمارستاني که مجوز بيمارستان قلب را دارد، مي‌تواند فقط بيماران قلب را پذيرش کند اما حق ندارد دلبخواهي افراد را پذيرش کند يا بگويد افراد اجازه ورود به بيمارستان را ندارند و بيماران را مجبور به انجام کاري خارج از قوانين بيمارستاني کند. البته در برخي از درمانگاه‌هايي که وقف شده‌اند، چنين مشکلاتي وجود دارد که فقط افراد خاص را پذيرش مي‌کنند؛ مثلا ايتام که البته تعداد آنها بسيار کم است و اخيرا هم چنين مجوز‌هايي صادر نشده‌ است. اما به‌طورکلي مجبور‌کردن بيماران به رعايت حجاب يا هر کاري خارج از قوانين بيمارستاني مجاز نيست؛ به‌ويژه در اورژانس که بايد کار بيماران را خيلي زود انجام داد».


منبع:روزنامه شرق

http://www.CheKhabar.ir/News/87706/مجبور‌کردن بيماران به پوشيدن چادر قانوني نيست اما اينجا شما مجبوريد!
بستن   چاپ