گفتگو با فاطمه هاشمي درباره وصيت نامه و اسناد گمشده پدر
پنجشنبه 7 دي 1396 - 8:21:34 AM
چه خبر - وضعيت خانواده هاشمي بعد از فوت آيت الله هاشمي

وصيت‌نامه گم‌شده آيت‌الله هاشمي

اين گفتگوي ما با فاطمه هاشمي، رئيس بنياد بيماري‌هاي امور خاص و دختر آيت‌الله است:
هاشمي برگي از تاريخ ايران معاصر است. بايد جوياي آن مي‌شديم تا شايد بخشي از حقايق بعد از فوت آيت‌الله را بدانيم و بشناسيم.

- خانم فاطمه هاشمي! بي‌ترديد آنچه با فوت آيت‌الله روي داد ضايعه‌اي بزرگ براي تمام ملت ايران و عدالتخواهان کشور است. مي‌دانيم که بعد از گذشت يک‌سال يادآوري حوادث تلخ آن روز اصلا براي شما خوشايند نيست. با اين حال اجازه دهيد بحث را از وصيت‌نامه گم‌شده آيت‌الله هاشمي آغاز کنيم؟

به‌خاطر دارم آيت‌الله هاشمي بعد از سال 79، دو بار وصيت‌نامه نوشت. يکبار براي قبل از سفر کربلا و نجف بود که همراه ايشان من هم وصيت‌نامه نوشتم و يکبار ديگر هم حدود دو تا سه‌سال پيش همزمان با وصيت‌نامه مادرم بود. آن‌موقع ايشان اصلاحاتي روي وصيت‌نامه خود انجام مي‌دادند که اصلا آن را پيدا نکرديم.

- اشاره به اين داشتيد که علاوه بر اين يکسري اسناد هم، گم شده بود. اين اسناد چه بودند؟

(بله)! يکسري اسناد را ايشان در کشوي ميزشان مي‌گذاشتند که گاهي به من نشان مي‌دادند. آنها هم نيستند.

- اين اسناد چه بودند؟

نمي‌توانم بگويم چه اسنادي بوده، اما در خانه وصيت‌نامه را پيدا نکرديم، برادرم از من پرسيد که تو نمي‌داني بابا وصيت‌نامه را ممکن است کجا گذاشته باشد؟ پاسخ دادم: شايد در مجمع چون بابا در آنجا گاوصندوق و دو کشو داشت که ممکن است آنجا باشد.

- پيشتر در گفتگويي بيان کرديد در کنار کتاب خاطراتي که آقاي هاشمي مي‌نوشت، به پيشنهاد خود شما يک بخش ديگري از خاطرات، اختصاص به‌خاطرات مگو و رازهايي داشت که ايشان منتشر نکرده است؛ کتابچه‌اي براي خاطرات ويژه آيت‌الله. از آن کتابچه بگوييد که چه شد؟

من از ايشان خواستم که مطالبي در اينباره بنويسد، بعد از آن خبري ندارم. فقط دو، سه روز قبل از آن اتفاق (درگذشت مرحوم آيت‌الله) من دفتر کوچکي در جيب ايشان ديدم از ايشان پرسيدم اين دفترچه چيست، داريد خاطرات جديد مي‌نويسيد؟ خنديد و گفت شما کاري به اين کارها نداشته باش.

- بعد از داستان روز تشيع پيکر مطهر ايشان و ماجراي تغيير تابوت‌ آيت‌الله، همان زمان توضيحاتي ارائه شد *شانتاژي که از سوي برخي رسانه‌ها در اينباره شد را چگونه مي‌بينيد؟ و چرا اساسا خودتان پيش از اينکه عده‌اي مغرضانه دست به چنين شانتاژي بزنند درباره دليل اين تغيير، توضيحاتي نداديد تا عده‌اي اينچنين از اين موضوع سوءاستفاده نکنند؟

من که اصلا در جريان چنين کاري نبودم که بخواهم آن را براي مردم توضيح دهم، آنقدر حال و هواي من در آن زمان خراب بود که به اين مسائل توجه نمي‌کردم. حالا هر قدر هم که ديگران بخواهند راجع به اين مسئله بنويسند، بنويسند! شما خودتان يک لحظه، بچه‌هاي آقاي هاشمي را در آن شرايط تصور کنيد! تني که صبح از خانه بيرون رفته و آخرين بار خود من ساعت‌هاي يک، يک و نيم که با او صحبت کردم و قرار گذاشتم که شب پيش ايشان بروم، در آن شرايط يکباره به ما گفتند پدرتان فوت کرده است، هيچ‌کدام از ما در آن شرايط حالت عادي نداشتيم، از طرفي چنين تصميم‌گيري‌هايي مثل موضوع تابوت با ما نبود.

*شانتاژ Chantage: يا باج گيري:در اصطلاح، به تحميلات ناروايي گفته مي‌شود که فردي از راه گفتار يا کردار يا تهديد به رسوا کردن، به فرد ديگري وارد سازد تا از او چيزي طلب کند. همچنين به عملي اطلاق مي‌گردد که فردي از شرايط مساعدي که دارد سوء استفاده کند و آن را وسيلهٔ تهديد فرد يا افرادي قرار دهد تا آن فرد يا افراد برخلاف ميل خود دست به انجام عملي بزنند.

- در روزهاي ارتحال آيت‌الله و مراسم تشييع، فيلم‌هايي هم که گفته مي‌شد از سوي نزديکان خانواده هاشمي گرفته شده در فضاي مجازي پخش ‌شد. از کنايه‌هاي شما به برخي افراد گرفته تا فيلم مهدي هاشمي در آن آمبولانس که بسيار حاشيه‌ساز شد، ماجراي اين فيلم‌ها چه بود؟ واقعا دنبال يک جريان‌سازي از پخش اين فيلم‌ها بوديد؟

در شرايطي که پدرم را از دست داده‌ام و فقط گريه مي‌کنم و همه خانواده در شوک عجيبي فرورفته‌اند آيا دنبال فيلمسازي هستم؟! مگر شما در ختم‌هاي ديگر نرفتيد؟! هر پدري، همسري يا فرزندي که از دست مي‌رود ناخودآگاه صحبت‌هايي مي‌شود و اطرافيان درددلش را مي‌گويند. نمي‌گويند؟

- بعد از فوت آيت‌الله خيلي از مخالفان او، ادعاي دوستي با ايشان کردند و در صداوسيما پيرامون آيت‌الله صحبت کردند، سخن يا کلامي که با آنها داريد، چيست؟ سخن با کساني که تا قبل از فوت آيت‌الله هر آنچه مي‌خواستند عليه او مي‌گفتند اما بعد از فوت ايشان حرف‌هاي ديگري زدند.

من صحبتي با اين افراد ندارم، اما آنهايي که آن روزها در تلويزيون صحبت‌هايي کردند کساني بودند که حقيقت را مي‌دانستند. آنها حقيقتا هاشمي را مي‌شناختند و مي‌دانستند که هاشمي معتقد به انقلاب است و هيچ چيزي برايش باارزش‌تر از ايران و مردم ايران نبود. اما بالاخره دسته‌بندي‌هاي سياسي کشور مانع اين مي‌شد تا اين افراد قبل از فوت اعلام نظر کنند. مطمئنا براي اين عده هم فوت هاشمي يک شوک بوده است و همين شوک باعث شد تا آنها فارغ از جناح‌بندي‌هاي سياسي در تلويزيون، آن اظهارنظرها را بيان کنند.

- خانم هاشمي! اکنون يک‌سال پس از فوت ايشان، صحبتتان با اتهام‌زنندگان به آيت‌الله هاشمي چيست؟

ما هميشه به اين اتهامات عادت داشتيم، اين اتهامات براي امروز و ديروز نيست، از قبل انقلاب عليه ايشان اتهاماتي بود، گروه‌هاي سياسي تندرو هم که در قبل از انقلاب وجود داشتند اين اتهامات را به ايشان مي‌زدند. از اولين روز انقلاب هم افراطي‌گري داشتيم، ولي ايشان چون راه اعتدال را در پيش گرفته بود اين اتهامات به او زده مي‌شد، شما اگر مقدمه خاطره‌هاي ايشان را بخوانيد به اين نکته پي مي‌بريد -اتفاقا در حال کتاب‌کردن مقدمه خاطرات ايشان هستم- آنهايي که همواره به‌دنبال قدرت بودند و نه حقيقت، مي‌خواستند با ايشان مخالفت کنند. عده‌اي هم بيماران و خناساني هستند که همواره دنبال اين دشمني‌ها هستند؛ دشمن‌هايي که هنوز هم تداوم دارد.

- يک‌سال از دوري پدر گذشت؛ اين يک‌سال براي خودتان و خانواده‌تان چطور بود؟

(گريه مي‌کند) خيلي سخت بود. سخت‌ترين دوران زندگي‌ام بود. حتي سخت‌تر از آن زمان‌هايي که پدرم در زندان بود و من بايد او را در آنجا مي‌ديدم. نشده روز يا ساعتي که به ياد ايشان نبوده باشم. خوابم با ياد ايشان است. چشم که باز مي‌کنم با ياد ايشان است. تمام زندگي ما خاطره ايشان است. ايشان پدري بود که در همه چيز ما شريک بود و سهم داشت. اينطور نبود که ما جدا از ايشان باشيم. روزي نيست که به فکر او و خاطراتش نباشم. با عکس‌ها، فيلم‌ها و کتاب‌هاي او زندگي مي‌کنم حالا مرتب کتاب‌هاي او را مي‌خوانم و هر چه بيشتر مي‌خوانم درمي‌يابم با اينکه در کنارش بودم اما باز هم او را کم شناختم. روزي نبود که من ايشان را نبينم. گاهي دوبار در روز او را مي‌ديدم مگر اينکه مسافرت باشم. هميشه تلفني با او حرف مي‌زدم، اگر تهران بود، هفته‌اي دو، سه روز در مجمع پيش او بودم، شب‌ها به خانه بابا مي‌رفتم. جمعه‌ها از صبح تا شب و پنجشنبه‌ها از ظهر تا شب کنار او بودم و سوال هم از او زياد مي‌پرسيدم، گاهي به شوخي مي‌گفتند خيلي پرچانه‌ام(!) درک نبودن او هنوز هم براي من خيلي سخت است و غيرقابل‌باور.

- چرا رابطه خانم عفت مرعشي با آيت‌الله، خيلي خاص‌تر از رابطه باقي همسران روساي‌جمهور و شخصيت‌هاي سياسي در کشور است، ما هنوز حتي نام همسران ساير روساي‌جمهور يا شخصيت‌هاي بزرگ سياسي را نمي‌دانيم، نگاه آيت‌الله هاشمي نسبت به همسرش چرا تا اين حد با باقي چهره‌ها متفاوت بود؟

اينکه چرا افراد ديگر چنين نگاهي ندارند را بايد از خودشان پرسيد، اما پدر من به افراد به‌عنوان يک انسان نگاه مي‌کرد. دختر، پسر و همسر در درجه اول يک انسان هستند و در وهله اول بايد وظيفه خود را در جامعه انجام دهند.به ما نيز دو مسئله را تاکيد مي‌کرد؛ يکي پرداختن به فعاليت‌هاي اجتماعي بود. تاکيد ايشان فعاليت‌هاي اجتماعي بود که مستلزم داشتن سواد در سطوح بالا بود و تاکيد خاص ديگرشان حفظ کيان خانواده بود، هميشه به ما دو خواهر که فرزند هم داشتيم اين را مي‌گفت که فعاليت‌هاي اجتماعي‌تان را انجام دهيد، ولي مراقب باشيد اين فعاليت به خانواده‌تان ضربه نزند. نکته ديگري که به آن تاکيد داشتند، مطالعه بود. هميشه خودشان براي ما کتاب مي‌خريدند. در دوران کودکي ما را تشويق به مطالعه مي‌کردند. هنگامي هم که ما را مشغول کتاب خواندن نمي‌ديدند، مي‌گفتند نمي-بينم که کتابي در دستتان باشد(!) اما هيچ‌گاه به ما تحکم نمي‌کردند و هميشه با روي باز راه زندگي را به ما نشان مي‌دادند.

- خانم مرعشي مي‌توانستند در دوره رياست‌جمهوري ايشان نقش بانوي اول را بازي کنند، اما اين اتفاق نيفتاد.

بالاخره کشور ما، جامعه ما، سياستمداران ما، حکومتداري ما، چنين چيزهايي را نمي‌پسندد. اما مادر من در همه سفرها همراه پدر بودند، در ملاقات‌هايي که با روساي‌جمهوري دنيا چه در ايران و چه در خارج داشتند ايشان هم صحبت مي‌کردند، نظراتشان را مي‌گفتند. با توجه به اينکه خانم‌هاي روساي‌جمهور دنيا درباره مسائل سياسي خودشان نظر و عقيده‌هايي دارند مادر من هم درباره مسائل سياسي اظهارنظر مي‌کردند. مادر من قبل از انقلاب هم به خانواده زندانيان سر مي‌زدند، بعد از انقلاب نيز توجه خاصي به خانواده‌هاي شهدا، آواره‌ها و آسيب‌ديدگان جنگي و نيازمندان داشتند و نيازهاي آنها را تامين مي‌کردند. مادر من هميشه همراه پدر بودند، اما به دليل جو آن زمان، پدر صلاح مي‌دانستند اين فعاليت‌ها رسانه‌اي نشود.

- بعد از آقاي هاشمي در اين نگاه به زنان و موضوعي مثل بانوي اول، نوعي عقبگرد داشتيم.

به هر حال چنين چيزي در شرايط فعلي اصلا معنا ندارد.

مي‌توانيم بــه آن مسير گام برداريم؟

در کنار شرايط جامعه، اين موضوع به رئيس‌جمهور و همسر رئيس‌جمهور هم بستگي دارد. ممکن است که روساي‌جمهور و همسر آنها نيز علاقه‌اي به اين موضوع و حضور در فعاليت‌هاي اجتماعي نداشته باشند.

- از ديدگاه شما در ايران مي‌توانيم بانوي اول داشته باشيم؟

به نظرم بايد چنين چيزي در کشور باب شود. روساي‌جمهور و سياسيون به‌شدت درگير کار هستند و ارتباطشان با مردم کمتر است، ولي خانواده‌هاي آنان مي‌توانند به‌راحتي با مردم رابطه برقرار کنند. اين تجربه را خود من داشتم. وقتي با بيماران خاص مثل هموفيلي، دياليزي، تالاسمي و... ارتباط برقرار کردم مشکلات آنها را مي‌توانستم شبانه‌روز به پدرم اطلاع دهم و اين باعث يک تحول در بين بيماران خاص شد، بنابراين خانواده خيلي مي‌تواند کمک کند.پدر من مي‌خواست خانواده‌اش به جمع مردم بروند، نگاه کنند، مسائل را ببينند و مشکلات مردم را لمس کنند. گاهي وقتي من راجع به بيماران خاص با او صحبت مي‌کردم اشک ايشان جاري مي‌شد و به من مي‌گفت من تعجب مي‌کنم چرا وزارت بهداشت هيچ‌گاه نمي‌آيد تا درباره اين بيماري‌ها در دولت صحبت کند يا گزارش بدهد.

- برخي مي‌گـــفتند که بعد از فوت آيت‌الله دو اتفاق براي خانواده هاشمي ممکن است رخ دهد؛ يکي آنکه شما بيشتر فعاليت‌هايي که داشتيد و اظهارنظرهايي را که مي‌کرديد در سايه آيت‌الله مطرح مي‌شد و چون حالا ديگر اين حمايت‌ها را نداريد به حاشيه خواهيد رفت، از سويي برخي هم نظر برعکس آن را داشتند اينکه از اين پس فرزندان هاشمي بدون محافظه‌کاري و جنجالي اظهارنظر مي‌کنند، چون اکنون ديگر نيازي نيست ملاحظه پدر را کرده و برخي حرف‌ها را نزنند؟

شما چه مي‌گوييد به حاشيه رفتيم يا نه؟! ما همان‌هاييم! زندگي خودمان را داريم، ولي کمبود پدر... (مکث) پدري که همه چيزمان بود واقعا همه چيزمان بود (بغض) آن هم با يک فوت شوک‌آور به ما ضربه بزرگي زد... اما امروز زندگي و کار خودم را دارم و اين جامعه است که بايد بگويد من و خانواده به حاشيه رفتيم يا نه. فعال‌تر شديم يا نشديم.

- آيا هماهنگي بين اظهارنظرهاي شما خواهرها و برادرها صورت مي‌گيرد؟

نه.

- اظهارنظر اخير آقاي محسن هاشمي جنجال زيادي به پا کرده و از سويي دل رسانه‌هاي جريان راست را شاد کرده است.

من صحبت‌هاي ايشان را گوش ندادم. خانواده هاشمي در اظهارات خود آزادي کامل دارند. هر کدام از ما هم در يک جريان سياسي هستيم. مثلا من در حزب اعتدال هستم، فائزه و محسن در کارگزاران هستند، ياسر و مهدي در هيچ حزبي نيستند و اين آزادمنشي را از پدر به ارث برديم. يعني ضمن آنکه همه با هم دوست و رفيق هستيم و رابطه خيلي نزديکي هم با يکديگر داريم، ولي هرکسي هم تفکر خاص خودش را دارد.

- الان شـــمــا صحبت‌هايتان را با محسن هاشمي يا بقيه هماهنگ نمي‌کنيد، آيا مصاحبه‌هايي که مي‌کنيد را به آنها نشان نمي‌دهيد؟

نه الزاما، مي‌توانم اين کار را بکنم. اما سابقا مصاحبه‌هايم را به پدرم مي‌دادم همه آنها را ايشان مي‌خواندند و نظر مي‌دادند. بعضي وقت‌ها مي‌گفتند مصاحبه خوب است گاهي مي‌گفتند چنين چيزي در اينجا نيايد بهتر است، ولي خودت مي‌داني! يعني پدر چيزي را به من تحميل نمي‌کردند البته به من مي‌گفتند خودت تصميم بگير. گاهي اوقات ممکن است من مصاحبه‌ها را براي دوستانم هم بفرستم براي اعلام نظر.

- اگر محسن هاشمي واقعا چنين صحبتي کرده باشد با آن موافق هستيد؟

اين موضوع به خودش مربوط است. اگر واقعا چنين جمله‌اي را گفته باشد احتمالا با آن موافق نباشم و نظر من چيز ديگري باشد.

- چقدر اين گفته را قبول داريد که محسن هاشمي که الان رئيس شوراي شهر است براي آينده بهتر سياسي، سعي در چرخش‌هاي سياسي براي بهبود موقعيت و جايگاه سياسي‌اش دارد.

خير! از اين منظر بايد بگويم محسن چنين کسي نيست. او درباره چيزي که مي‌خواهد حرف مي‌زند.

- وضعيت مرخصي مهدي چگونه است؟

به او مرخصي بدهند مي‌آيد، ندهند هم نمي‌آيد.

- با مهدي راجع به چه مسائلي حرف مي‌زنيد هنوز هم حال و هواي سياسي سابق را دارد؟

هر شب تلفني با هم صحبت مي‌کنيم با من، خواهر و برادر و دوستانش حرف مي‌زند. در مواقعي هم که از زندان بيرون مي‌آيد از او در مرکز سرطان و امور بيماري‌هاي خاص مشورت مي‌گيرم. او انسان کاربلد و باهوشي است و نظرهاي خوبي دارد. در کنار اين، بحث‌هاي خانوادگي هم داريم.

- شبيه‌ترين شخص به آيت‌الله در عرصه سياست چه کسي است؟بسياري از ناطق نوري و سيدحسن خميني به‌عنوان جايگزين آيت‌الله در عرصه سياست نام مي‌برند اين موضوع چقدر امکانپذير است؟

هيچ‌کسي شبيه او نيست. هيچ‌کدام مثل هاشمي نيستند. شما هر کدام از فاکتورهاي آقاي هاشمي، زندگي و روش‌هايش را ببينيد به اين نکته پي مي‌بريد.

- به هرحال خلاء آيت‌الله بايد به نحوي پر شود.

من فکر نمي‌کنم تا صد سال ديگر چنين اتفاقي بيفتد. بعضي از شخصيت‌هاي سياسي کشور ممکن است بعد از 50 يا 100 سال پيدا شوند. اينها شخصيت‌هايي هستند که خودشان باعث سازندگي خودشان مي‌شوند. پدرم از آن شخصيت‌هايي بود که برخي ويژگي‌هايش اکتسابي بود و برخي شاخص‌هايش هم خدادادي و هميشه هم مي‌گفتند خوبي‌هايي که خدا به آدم مي‌دهد را بايد پروراند و از آن استفاده بهينه کرد.

- خيلي‌ها مي‌گفتند رابطه بين حسن روحاني و آيت‌الله هاشمي در عرصه سياست يک ارتباط پدر و پسري بوده است، از ديد شما آيا روحاني بعد از فوت آيت‌الله پسر خلفي بوده است، چراکه اين روزها انتقادات زيادي به نحوه عملکرد اوست واقعا اگر هاشمي بود، چه کارهايي که امروز حسن روحاني انجام داده صورت نمي‌گرفت؟

بايد از آقاي روحاني اين را بپرسيد من نمي‌دانم!

- بعد از اظهارنظرهاي کساني مثل محمد قوچاني، عضو حزب کارگزاران که گفت استراتژي بر ايدئولوژي مقدم است و موضوع حمايت از لاريجاني در سال 1400 را منتفي ندانست به نظر مي‌آيد که در حزب کارگزاران هم تغيير مواضع يا چرخش‌هايي به سمت لاريجاني در حال شکل‌گيري است؟

دليل نمي‌شود که اگر آقاي قوچاني اظهارنظر مي‌کند به نظر کارگزاران ارتباطي داشته باشد. افراد دو شخصيت دارند، يک شخصيت حقيقي و ديگري شخصيت حقوقي. بعضي صحبت‌ها را از نظر شخصيت حقيقي خود انجام مي‌دهند و برخي را از منظر شخصيت حقوقي.زماني مي‌توانيم بگوييم که کارگزاران تغيير موضع داده يا براي سال 1400 از يک کانديدا حمايت مي‌کنند که يک بيانيه رسمي در اين باره داده باشند يا سخنگوي کارگزاران در مقام سخنگو اظهارنظري کند.

- از وجود 10 برابر راديواکتيوي که در بدن ايشان توسط خواهر شما رسانه‌اي شد بگوييد، آيا اين موضوع را تاييد مي‌کنيد؟

البته اين مسئله، موضوعي نبود که امسال به ما گفته باشند. در پايان سال 95 به من گفتند و قرار شد جايي گفته نشود تا تحقيقات ادامه پيدا کند.
به ما اعلام کردند از ايشان نمونه‌اي را در بيمارستان داشتند آن را براي آزمايش بردند و در آنجا معلوم شد که اشعه آلفا با 10برابر حدمجاز در ادرارشان بوده است.در بدن من به ميزان کم اشعه بتا، اما در بدن مادرم سه برابر حدمجاز اشعه آلفاست.(کارشناسان بر اين اعتقاد هستند که ا ين موضوع عامل مرگ نمي‌تواند باشد.)


منبع:aftabyazd.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/86642/گفتگو با فاطمه هاشمي درباره وصيت نامه و اسناد گمشده پدر
بستن   چاپ