وقتي نيکي کريمي حفظ زيبايي و ظاهر شيکش را به کيفيت بازي و فيلم ترجيح ميدهد
يکشنبه 3 دي 1396 - 7:20:58 AM
چه خبر - نقد و تحليل فيلم آذر

محسن جعفري راد:
آذر نمونه مناسبي براي تشريح اين مسئله است که چطور کيفيت کار يک کارگردان، مي تواند فداي حواشي ساخت فيلم و زياده خواهي هاي تهيه کننده / بازيگر فيلم شود.طبق شنيده ها و ديده ها! نيکي کريمي به عنوان تهيه کننده و بازيگر نقش آذر، چنان عرصه را براي کارگردان تنگ کرده که محمد حمزه اي به عنوان کارگردان، صرفا به فکر به پايان رساندن فيلمبرداري فيلم بوده و از هر گونه جاه طلبي و کمال گرايي به قيمت تمام شدن اين مرحله فاصله گرفته است. هر چند براي نقد يک فيلم چنين موارد فرامتني و مربوط به زمان ساخت فيلم، مورد نظر قرار نمي گيرد اما در مورد آذر مي توان برخي از ضعف هاي روايي و ساختاري را به اين حواشي مربوط دانست. از اصرار نيکي کريمي به گرفتن کلوزآپ از چهره اش بدون تناسب با ساختار کلي فيلم که اغلب عوامل پشت صحنه و بازيگران – به خصوص حميدرضا آذرنگ- به آن تاکيد داشته اند تا موارد فني ديگر که محل مجادله تهيه کننده و کارگردان بوده است.
اما به نقد خود فيلم بپردازيم. در فيلمنامه آذر براي تبيين گره افکني در روايت، از موقعيت قتل هاي اتفاقي در يک جدال لفظي استفاده شده که در سينما و تلويزيون ايران بارها نمونه اش را شاهد بوده ايم. از جمله زير تيغ،دهليز،خانه اي در خيايان چهل و يکم و … اما مشکلي که آذر دارد پرداخت نه چندان عميق و بسط يافته اين قتل اتفاقي و پيامد آن است. وقتي از کليشه ها استفاده مي کنيم و در واقع از آنها به عنوان کاشت در روايت استفاده مي کنيم بايد برداشت مناسبي نيز از آن داشته باشيم که در آذر از اين کاشت،برداشت دقيقي صورت نگرفته و همه چيز در خدمت لحن شعاري فيلم مبني بر تنگنا ماندن يک زن فداکار خانواده خلاصه شده است، درصورتي که مي شد با نسبي نگري و دقت در چفت و بست مناسب در فيلمنامه،پرداخت بهتري از شخصيت ها و موقعيت هاي دراماتيک ارائه کرد و به عنوان مثال همه مردان داستان از شوهر آذر تا مشتري هوسران رستوران با بازي پژمان جمشيدي را سياه مطلق نديد و کمي به غلطت خاکستري آدمها اضافه کردکه نبود اين رنگ خاکستري مهمترين ضعف فيلمنامه است. وقتي نام فيلمي را آذر مي گذاريم ،پيش فرض اين است که اين اسم زنانه به عنوان قهرمان داستان،هم همدلي و هم همذات پنداري مخلاطب را برانگيزد اما در شکل فعلي از آذر کمتر فرديت غني و قوام يافته اي مي بينيم. او صرفا زني است که مي خواهد به امرار معاش خانواده سرو و سامان ببخشد اما عموي شوهر او که مخالف ازدواج بوده، مدام سنگ مي اندازد و در نهايت پسر عمو هم زير قولش مي زند تا با دستگيري شوهر، آذر تنها تر از قبل شود. جز اين موقعيت و مهارتي که از او در موتور سواري در ابتداي فيلم ديده مي شود- هرچند در صحنه هاي ديگر به دليل بازي ضعيف کريمي،مصنوعي جلوه مي کند- هيچ شناسه اي از يک قهرمان نمي بينيم. از طرفي ديگر شخصيت ضد قهرمان فيلم هم ناکارآمد جلوه مي کند. اگر عمو با بازي فريد سجادي حسيني را مهمترين مخالف آذر در مسير تحقق خواسته اش بپنداريم ،هيچ گاه دليل اين مخالفت و اين حجم از کينه توزي مشخص نمي شود تا در نهايت آدمها به جاي شخصيت پردازي درست ،صرفا حضور فيزيکي در روايت فيلم داشته باشند و مدام به گره هاي کور در روايت اضافه شود.
از نظر ساختاري، کارگرداني و اجراي محمد حمزه اي نمره قبولي مي گيرد. در طراحي ميزانسن و دکوپاژ تناسب خوبي ميان صحنه هاي داخلي و خارجي برقرار شده و براي ترسيم موقعيت قهرمان داستان و رابطه او با معضلات پيرامونش ، از فرم بصري استفاده درستي شده است،به خصوص در صحنه هاي حضور آذر در شهر. يا ريتم و ضرباهنگ مناسب فيلم -البته غير از مقدمه پردازي که خيلي دير سراغ داستان اصلي مي رود- که نشان مي دهد تدوينگر و کارگردان، نمودار حسي فيلم را نسبتا قابل قبول ترسيم کرده اند. در هدايت بازيگران نيز غير از کريمي،بقيه کم و بيش موفق ظاهر شده اند. هر چند که پرسوناي قبلي خود را تکرار کرده اند. به خصوص آذرنگ که در کارنامه اش بيشتر شخصيت حيله گر و متظاهر و منفعت طلب را بازي کرده و در آذر هم همين را تکرار کرده است. اما بازي نيکي کريمي پاشنه آشيل اجراي فيلم را رقم زده است.
نيکي کريمي که در کارنامه فيلمسازي اش، هيچ گاه نتوانسته همتراز با بازي هاي ماندگارش در فيلم هايي مثل عروس،پري،سارا،دو زن و …ظاهر شود،به دنبال آن است که جايگاه از دست رفته خود را به عنوان ستاره اين بار در پشت صحنه نيز بازيابد و به همين خاطر به عنوان تهيه کننده ظاهر مي شود غافل از اينکه تهيه کنندگي در سينما نياز به يک مديريت قوي دارد که بيشتر از همه به کار تيمي فکر مي کند نه مثل کريمي که به تکنيک فردي اش دل بسته است. تمايل بازيگران سينما به حضور در پشت صحنه فيلم به عنوان تهيه کننده و کارگردان به اندازه تاريخ سينما ،قدمت دارد و از آخرين و موفق ترين نمونه ها مي توان به براد پيت،شان پن و راسل کرو اشاره کرد،اما آنها کجا و اين کجا؟! از طرفي ديگر اين که چرا بايد کريمي در قالب نقش آذر ظاهر شود ، جاي سوال دارد. اگر براي موفقيت فيلم در گيشه اين انتخاب صورت گرفته که سالهاست برگ فروش کريمي در اکران فيلم ها سوخته است. اگر هم به خاطر قابليت بازي کريمي است که خيلي وقت است که از او جز بازي در سينماي تجاري و فيلم هاي معمولي بازي جذابي سراغ نداريم.ضمن اينکه اصرار او به حفظ زيبايي چهره اش باعث شده که بر عکس نمونه هايي مثل حضور نبوغ آميز ليلا حاتمي در بي پولي و رگ خواب، کريمي ظاهر شيکش را فداي تناسب با شخصيت آذر کرده است. به اين ترتيب که اثري از استيصال و درماندگي و رخوت و نگراني در چهره و ظاهر نيکي کريمي چه هنگام سوار شدن بر موتور و پرسه در شهر هراسناک مد نظر فيلم و چه هنگام متاثر شدن از تنگناها، ديده نمي شود و بيشتر قراردادي و مکانيکي بازي کرده تا اينکه به عنوان قهرمان دستان،موتور محرکه درام را به خوبي روشن و هدايت کند. در واقع مشخص نمي شود که انگيزه نيکي کريمي از ايفاي نقش آذر چبست و البته شايد علت اختلاف گسترده در پشت صحنه آذر و انصراف کارگردانان قبلي نيز به همين قضيه بر مي گردد که نتوانستند دليل روشني براي اين انتخاب پيدا کنند.
به اين ترتيب غير از بازي کريمي و البته اجراي دم دستي صحنه هل دادن و قتل اتفاقي که مي شد ايده هاي بهتري را براي تبيين اتفاق در نظر گرفت و از اجراي تکراري پرهيز کرد ، در بقيه موارد،کارگرداني فيلم چند گام جلوتر از فيلمنامه سرشار از حفره آذر است که نشان مي دهد حمزه اي از تجربه سالها دستياري و ساخت فيلم کوتاه نهايت استفاده کرده است . اما حيف که اين رعايت حداقل ها در کارگرداني شسته و رفته فيلم ، با فيلمنامه ضعيف و از آن مهمتر حواشي پشت صحنه فيلم نتوانسته به فيلمي خوب و جذاب منجر شود. مي توان منتظر کارهاي بعدي حمزه اي ماند البته اگر کمي بيشتر به استقلال فکري و عملي در کارگرداني توجه کند و در انتخاب فيلمنامه نيز جاه طلبي لازم را داشته باشد.


منبع: cinemcinema.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/86320/وقتي نيکي کريمي حفظ زيبايي و ظاهر شيکش را به کيفيت بازي و فيلم ترجيح ميدهد
بستن   چاپ