به بهانه زادروز کيومرث پوراحمد کارگردان قصه هاي مجيد
دوشنبه 27 آذر 1396 - 2:30:07 PM
چه خبر - گفت و گو با کيومرث پوراحمد

حالا ما در آستانه تولدش به سراغ او رفتيم تا يادآوري کنيم که بايد از چنين هنرمنداني در سرزمين پهناور ايران حمايت کنيم. حمايت ما اين‌گونه مؤثر خواهد بود که شرايطي فراهم کنيم تا او و امثال او همچنان فيلم بسازند و به خلاقيت‌هاي هنري خود ادامه دهند و فقط به‌واسطه تصميماتي از جنس جوان‌گرايي، ‌بزرگان اين مرزوبوم را در پشت خط سياست‌ها نگه نداريم که در آن صورت قضاوت تاريخ بي‌درنگ ما را محکوم خواهد کرد.
‌ در آستانه تولد‌تان هستيد. چه احساسي داريد؟ اصلا نگاهتان به تولد چيست؟
هيچ احساسي ندارم! من تا ٢٨- ٣٠سالگي که بچه‌دار شدم و بعد مي‌ديدم که براي بچه‌ها تولد مي‌گيرند و من هم براي بچه‌هايم تولد گرفتيم تازه متوجه شدم که تولد هم مي‌توان گرفت! و تازه يادم ماند که روز تولدم چه روزي است. تا آن زمان فقط سال تولدم را مي‌دانستم و روزش يادم نبود. بنابراين واقعا احساسي ندارم. به نظرم تازه احساسم اين است که يک سال از عمر گذشت و فيلم جديدي نساختم و اين احساس خيلي بدي است.
‌معمولا بهترين هديه‌اي که مي‌توان به يک هنرمند داد، اين است که بتواند کارش را بدون مسائل حاشيه‌اي انجام دهد. آيا در طول زندگي هنري‌تان تاکنون چنين هديه‌اي دريافت کرده‌ايد؟ اگر دريافت کرده‌ايد، کم و کيف آن چگونه بوده؟
نه! هرگز و هرگز چنين هديه‌اي دريافت نکرده‌ام. هر فيلم و سريالي که ساختم با دق، ‌زحمت و رنج، ‌با کمبود و فقر و همه اين چيزها بوده! يک فيلم نبوده که با خيال ‌راحت و سرفرصت و بدون دغدغه بسازم. اصلا نبوده! در تلويزيون هر چه که کار کردم همين‌جوري بوده و حتي يک وقتي‌هايي که براي تلويزيون کار مي‌کردم، پول نزول مي‌کردم تا پول و دستمزد بچه‌ها را سر موقع بدهم. چون دير پول مي‌دادند. خارج از تلويزيون هم همين‌طوري بوده. در اين سينماي فقير فکسني هيچ‌کدام از فيلم‌هايم را بدون دغدغه کار نکرده‌ام؛ چه بخش خصوصي و چه در بخش دولتي؛ هميشه و هميشه دغدغه و مشکلات داشتم. چون ما که هيچ‌وقت نورچشمي نبوديم، نمي‌توانيم بدون دغدغه فيلم بسازيم. فقط نورچشمي‌ها مي‌توانند بدون دغدغه فيلم بسازند و آنهايي که حاضرند به قدرت تعظيم کنند. من هرگز تعظيم نکرده‌ام و نخواهم کرد.
‌مسلما فيلم‌هايي داريد که نساخته‌ايد و فيلم‌نامه‌هايي داريد که ننوشته‌ايد. در ميان اينها، ترجيح‌ مي‌دهيد کدام‌يک را بنويسيد و ‌بسازيد؟
بله، خيلي و هميشه. معمولا وقتي آشنايي به من مي‌رسد، مي‌گويم ما هميشه کار تازه داريم، ‌منتها روي کاغذ! خب خيلي‌ها اصلا متوجه نمي‌شوند که يعني چه روي کاغذ. روي کاغذ مرتب از روي بي‌کاري سناريو مي‌نويسم. بله چندين و چند سناريو دارم براي اينکه يکي- دوتاي آن طبيعتا برايم عزيزتر و مهم‌تر هستند. شايد مهم‌ترين و عزيزترينش «آداب بي‌قراري» رمان يعقوب يادعلي بود که يک‌جورهايي خارج از کشور بحث زياد شد و حتي قرارداد هم بستيم. ظاهرا طرف مي‌خواست از آن قرارداد سوءاستفاده کند براي ماليات و يا اقامتش و يا هرچيز ديگر و اصلا قصدش فيلم‌ساختن نبود. آن فيلمي نيست که در ايران بشود ساخت. البته در ايران هم مي‌توانم بسازم اما «گل‌هاي» رمان را بايد حذف کنم و من اين کارها را نمي‌کنم. من چندين فيلم‌نامه دارم که آرزوي ساختن آن را دارم که يکي‌شان آن بوده و حالا آنها ديگر هم به‌نوبه خودشان عزيز هستند.
‌آقاي پوراحمد، با توجه به تجربياتتان، فيلم‌سازي در ايران راحت شده است يا سخت‌تر؟ چرا و به چه دليل؟
والله براي نسل ما که قطعا سخت‌تر شده. براي اينکه در دهه 6٠، ٧٠ وقتي که تصميم مي‌گرفتيم فيلم بسازيم، مي‌ساختيم؛ کارگردان‌سالاري بود. ولي تهيه‌کنندگان ما پخش‌کننده هم شدند. سينما هم خريدند يا اجاره کردند. الان صاحب سينما تصميم مي‌گيرد و در واقع هجوم جوانان که آمده‌اند. برخي‌ها واقعا خيلي خوب هستند، بلدند و شخص من را شگفت‌زده مي‌کنند. با هجوم اين جوانان، ‌ديگر تهيه‌کنندگان براي چه با ما کار کنند؟ همان جوانان هم کم‌توقع‌ترند و هم حرف‌گوش‌کن‌ترند و مي‌توانند بهشان تکليف کنند که فلان بازيگر را بگذار و ديگري را نگذار؛ فلان قسمت سناريو را تغيير بده يا نده. با ما که چنين کاري نمي‌توانند بکنند. از همه مهم‌تر اينکه مي‌گويند فيلم را ٣٠، ٣5 روزه جمع کن؛ به ما که نمي‌توانند بگويند. اگر هم بگويند، من مي‌گويم مگر زباله است که جمعش کنم! اين فيلم است و بايد پلان‌به‌پلان آن را خلق کرد و زمان معمول و معقول براي يک فيلم خوب دو ماه است. اما الان رايج شده و مي‌گويند ٣٠، ٣5 روزه جمعش کن! طبيعتا براي نسل ما که به خودمان و سينما متعهدتريم، بسيار سخت‌تر شده. نشانه آن همين است که من در دهه 6٠، ٧٠ سالي حتما يک فيلم مي‌ساختم. حالا الان چهار، پنج سال يک فيلم مي‌سازم! به‌خاطر سختي‌اي است که در توليد وجود دارد.
‌از نظر شما فيلم‌هاي خوب امسال سينماي ايران چه فيلم‌هايي هستند که تاکنون ديده‌ايد؟
امسال را نمي‌دانم. من در جشن خانه سينما بستري بودم. تعدادي فيلم را برايم به خانه آوردند و من درازکش فيلم‌ها را ديدم. بيست‌ فيلمي را هم بايد در خانه سينما مي‌ديدم که نمي‌توانستم بروم. در ميان آن فيلم‌ها چند فيلم بود که همه فيلم اولي بودند و فيلم‌هاي بسيار زيبايي بودند، «زاپاس»، «خشک‌سالي و دروغ»، ‌«متولد 65»، نمي‌دانم اينها فيلم‌هاي امسال محسوب مي‌شوند يا نه! گمان نمي‌کنم. البته تعداد اين فيلم‌ها بيشتر هستند. اما حالا يادم نيست. حالا هم سينمارفتن براي من يک‌جور عذاب شده. وقتي نور موبايل مي‌بينم حالم بد مي‌شود. صداي خرش‌خرش چيپس اذيتم مي‌کند. به‌همين‌دليل به سينما نمي‌روم يا به‌ندرت مي‌روم. بنابراين فيلم‌هاي امسال را نديده‌ام. همين.
به‌هر‌حال تولد براي من واقعا بي‌معني است و حس بسيار بدي دارد وقتي که تو يک سال را پشت‌سر مي‌گذاري و کار نکرده‌اي. تولد من روزي است که فيلمي را شروع کنم. آن روز تولد من است و مي‌توانم جشن بگيرم. وقتي يکي، ‌دو سال گذشته و تو هنوز کار نکرده‌اي، ‌تولد چه خاصيتي دارد؟ بيشتر به تو يادآوري مي‌کند که آقا يک‌سال گذشت. يک‌سال ديگر هم گذشت. يک‌سال پيرتر شدي. يک‌سال افسرده‌تر شدي. يک‌سال گردگرفته‌تر شدي. واقعا تولد براي من بي‌معني است. تولد من زماني است که کار کنيم. آزادي داشته باشيم و سانسور نباشد که اينها فعلا رؤيايي بيش نيست. همين هم آش است و هم کاسه.


منبع: cinemacinema.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/85826/به بهانه زادروز کيومرث پوراحمد کارگردان قصه هاي مجيد
بستن   چاپ