چه خبر - مصاحبه جديد با سعيد علي حسيني
نوشتن در مورد سعيد علي حسيني آسان نيست. يک جاهايي کلمات اصلا در اندازهاي نيستند که بتوانند بزرگي يک واقعه تاريخي را بيان کنند.
فقط بايد جاي سعيد علي حسيني بود تا فهميد هشت سال از بهترين روزهاي عمرت محروم بودن يعني چه؟ هشت سال بتواني دنيا را بلرزاني و اجازه نداشته باشي يعني چه؟ هشت سال مجال داشته باشي رکورد روي رکورد بگذاري، اما نگذاري يعني چه؟
هشت سال پرافتخارترين ورزشکار کشورت و دنيا باشي، اما نباشي يعني چه؟ هشت سال براي قهرماني بهترين دوستانت هورا بکشي و در خودت بريزي يعني چه؟ اصلا مگر ميشود جاي سعيد علي حسيني بود؟ در تاريخ 120 ساله وزنه برداري دنيا نداشتيم ورزشکاري را که بعد از هشت سال محروميت يا غيبت، دوباره به صحنه رقابت برگردد. سعيد اما نه تنها برگشت که با افتخار روي سکوي نايب قهرماني جهان ايستاد.
همه آنچه در روز پاياني رقابتهاي جهاني وزنه برداري اتفاق افتاد انگار تعبير يک خواب شيرين بود، تعبير يک رويا؛ ايستادن سعيد علي حسيني روي سکوي جهاني. نايب قهرماني مردي که ميگفتند نابود شده. بازگشت سعيد و مدال جهاني او همچون يک حماسه بود. اين قهرمان دوست داشتني در گفتوگو با ما حرفهايي زد که تا قبل از اين هرگز به زبان نياورده بود. خواندن اين مصاحبه را از دست ندهيد.
بعد از هشت سال دوري، جو صحنه رقابتهاي جهاني چقدر براي تو سنگين بود؟
اتفاقا در روز رقابتهاي دسته فوق سنگين قهرماني جهان به لحاظ روحي رواني هيچ مشکلي نداشتم و کاملا با جو سالن کنار آمده بودم. دليل شروع بد من در رقابتهاي جهاني فقط ناهماهنگي تاکتيکي خودم و آسيبديدگي زانويم بود.
فکر ميکردي زير وزنه 203 گير بيفتي؟ چه چيزي باعث شد وزنهاي به سبکي 203 تو را به دردسر بيندازد؟
همان طور که گفتم من از ناحيه زانو آسيبديدگي جزئي داشتم و به همين خاطر هم اصلا در يک هفته آخر به خودم فشار نياوردم تا فقط يک بار و در صحنه رقابت فشار سنگين وزنهها را تحمل کنم. همين موضوع باعث شد از ريتم وزنه زدن سنگين خارج شوم و با يک ناهماهنگي ذهني و بدني روي صحنه بروم. شايد به همين دليل دو حرکت از دست رفت، اما در حرکت سوم به خودم مسلط شدم و گفتم سعيد به کيفيت وزنهاي که ميزني توجه نکن. برو و به هر شکلي که هست اين وزنه را مهار کن.
شايد سختترين حرکت تو حرکت سوم يکضرب بود؛ وزنهاي که اگر از دست ميرفت تو هم از گردونه رقابتها کنار ميرفتي. چقدر استرس داشتي قبل از مهار وزنه و دقيقا به چه چيزي فکر ميکردي؟
باور کنيد من اصلا زير فشار نبودم و اين طور نبود که با خودم بگويم واي خدا دارم اوت ميکنم. من ميدانستم اين وزنه را ميزنم اما بيشتر نگران ناهماهنگي تکنيکي بودم. البته آن زمان که براي مهار وزنه سوم يکضرب از پلهها بالا ميرفتم، براي يک لحظه به پدرم فکر کردم و پيش خودم گفتم اين مرد الان چقدر استرس دارد و ناراحت است. با خودم گفتم برو اين وزنه را بزن و تمامش کن. استرس را در خودم کشتم. وقتي دستم را دور ميله حلقه کردم تقريبا مطمئن بودم وزنه را ميزنم.
ولي براي ميليونها ايراني که نگران اوت کردن تو بودند واقعا لحظه پراسترسي بود...
حق با شماست. البته من قبل از حضور در مسابقات جهاني همه اين حالتها را در ذهنم به تصوير کشيده بودم. حتي اين حالت را در نظر گرفته بودم که اگر در يکضرب اوت کنم چه اتفاقي ميافتد. اين که مردم درباره من چه خواهند گفت و چه فرصتي را از دست خواهم داد. همين تمرينات ذهني به من کمک کرد تا بتوانم از پس تمامي فشارهاي روحي ـ رواني و ذهني بربيايم.
چرا قبل از مسابقه از آسيبديدگي زانويت چيزي نگفته بودي؟
من سه هفته خيلي بد را به دليل آسيب ديدگي زانو سپري کردم اما دوست نداشتم اين درد، سر زبانها بيفتد و همه بگويند سعيد نميتواند در مسابقات شرکت کند. به همين خاطر ترجيح دادم با درد زانويم کنار بيايم. کسي مثل همايون تيموري را براي چنين موضوعي در اردو نگه داشته بودند. من ميدانستم با همين پا هم ميتوانم مدال جهاني بگيرم اما من دوست نداشتم حتي يک درصد شرايطي پيش بيايد که مربيان بخواهند تصميم بگيرند من را خط بزنند و کس ديگري را جايگزين کنند. بهخاطر اين خيلي با فکر رفتار کردم و اين آسيبديدگي را تا روز مسابقه مديريت کردم. از آقا رضا، کاظمينژاد (مديرفني تيم ملي) بپرسيد به شما خواهد گفت. من در آن يک هفتهاي که در آمريکا بودم دائم با خودم ميگفتم اصلا با اين زانو من ميتوانم روي تخته بروم يا نه؟ ولي خب روز مسابقه با خودم گفتم سعيد اينجا هر چه در توان داري بايد بگذاري و بهترين نتيجه را بگيري. خدا را شکر شرمنده هم نشدم.
بعد از پايان يکضرب تالاخادزه 17 و بهداد هشت کيلوگرم از تو پيش بودند. در بين دو حرکت اصلا به اين موضوع فکر ميکردي که شايد در دوضرب بتواني اين فاصله را جبران کني؟
وقتي يکضرب تمام شد اصلا به اين فکر نميکردم با تالاخادزه و بهداد رقابت کنم؛ چون فاصله زيادي با اين دو وزنه بردار داشتم. آن زمان بيشتر از اين که مدال برنز گرفته بودم خوشحال بودم و با خودم ميگفتم در دوضرب هم بايد همين جايگاه را حفظ کنم. به همين خاطر هم از وزنه نسبتا سبک 236 کيلوگرم شروع کردم تا با رقبايم به صورت ميليمتري جلو بيايم و در حرکت آخر از آنها پيشي بگيريم. رقابت هم بسيار نزديک بود و من اگر وزنه آخر را نميزدم اصلا روي سکو قرار نميگرفتم.
رکوردهايي که تالاخادزه در رقابتهاي جهاني زد از نگاه خيليها رکوردهايي دست نيافتني هستند. آيا اين توانمندي را در خودت ميبيني که يک روز تالاخادزه را شکست بدهي؟
فکر ميکنم ميتوانم با تالاخادزه رقابت کنم. من در 20 سالگي 215 در يکضرب و 260 کيلوگرم در دوضرب وزنه زدم و اين کيفيت را دارم که به رکوردهاي کنوني تالاخادزه دست پيدا کنم. من با يک يا يک و ماه نيم تمرين به رکوردهاي جهاني رسيدم. ولي تنها تفاوتي که بين من و تالاخادزه وجود دارد اين است که من و ديگر قهرمانان در ايران به اندازه تالاخادزه در گرجستان مورد حمايت و توجه نيستيم و امکانات و تجهيزات پزشکي و ورزشي که در اختيار ما قرار دارد به هيچ وجه قابل مقايسه نيست با امکاناتي که در اختيار تالاخادزه قرار دارد. تالاخادزه وزنهبردار با کيفيت و خوبي است اما اين اشتباه است اگر فکر کنيم او با تمرينات شخصي و خودش به تنهايي توانسته به اين موفقيتها دست پيدا کند. مسئولان ورزشي گرجستان در اين دوسال اخير بيشترين حمايت را از تالاخادزه داشتند تا از کنار قهرمانيهاي او بيشترين بهره را ببرند.
انتخاب وزنه 251 براي اين که تو مدال بگيري و روي سکوي نايب قهرماني جهان بايستي خيلي سرنوشتساز بود... در پشت صحنه چطور براي انتخاب اين وزنه به جمع بندي رسيديد؟
در حرکت سوم آقا محسن به من گفت برو 248 را بزن تا سومي ات قطعي شود، اما چون وزنه بردار ازبکستان هنوز يک حرکت ديگر داشت، من به آقا محسن گفتم براي من 248 با 250 هيچ فرقي ندارد. بعد که جدول را ديدم متوجه شدم تالاخادزه هم قرار است با 250 کارش را شروع کند. به همين خاطر از آقا محسن خواستم براي من 251 بگيرد تا اگر يک درصد تالاخادزه در حرکتهاي دوم يا سوم دچار مشکل شد، حداقل من در دوضرب بالاتر از او قرار بگيرم از طرفي ميدانستم با مهار اين وزنه اختلاف هشت کيلويي با آقا بهداد را جبران ميکنم و حتي شانس کسب مدال نقره خواهم داشت. از طرفي ميدانستم اگر وزنه آخر را از دست بدهم مدالي هم نخواهم گرفت اما خداراشکر ريسک من جواب داد.
ظاهرا در مسابقات جهاني از کادر فني قول گرفته بودي در حرکت سوم دوضرب وزنه 264 را برايت انتخاب کنند. واقعا ميخواستي رکورد دوضرب حسين رضازاده را که رکورد دنياست، بزني؟
بله. اگر در يکضرب آن اتفاق نميافتاد و اگر زانويم آنقدر من را اذيت نميکرد، قطعا در دوضرب بهدنبال شکستن رکورد دوضرب دنيا بودم. يعني ميخواستم با همان حرکت اول مدالم را قطعي کنم و براي دو حرکت بعدي بروم سراغ رکورد جهان. البته نه اينکه چون رکورد دوضرب به اسم آقاي رضازاده هست، چنين هدفي داشتم. من فقط دوست دارم با ثبت بهترين رکوردها دل مردم را شاد کنم و همچون ديگر قهرمانان براي کشورم افتخارآفرين باشم.
در کل در دوضرب خيلي بهتر از يکضرب کار کردي. جوري وزنه ميزدي که شايد اگر حرکتهاي چهارم يا پنجم هم داشتي باز هم ميزدي...
بله! واقعيت اين است که من در اين مسابقه انرژيهاي مثبتي را که از طريق دعاي خير مردم به سمتم آمده بود با تمام وجودم احساس کردم. هم روي وزنه 203 و هم روي وزنه 251 انگار صدايي در ضمير من ميگفت سعيد نگران نباش. مردم دارند تو را دعا ميکنند.
برويم سراغ لحظات پاياني حرکتهاي دوضرب، آن زمان که تو در سالن گرم بودي و هيات ژوري حرکت سوم بهداد را خطا اعلام کرد. از يک طرف مدال برنز تو به نقره تبديل شد و از طرفي بهداد در بدترين لحظات عمر ورزشياش قرار داشت. از آن احساس دوگانه بگو...
خود بهداد بهتر از هر کس ميداند که من اصلا هيچ رقابتي با او نداشتم و اصلا نميخواستم اينطور تلقي بشود که من در حال رقابت با بهداد هستم. من فقط ميخواستم بعد از چند سال به صحنه رقابتها برگردم و باعث خوشحالي خانوادهام شوم و همه آن اتفاقات تلخ گذشته به دست فراموشي سپرده شود. هشت سال تمام هر وقت مسابقات وزنهبرداري را ميديدم با خودم ميگفتم اي کاش من الان زير وزنه بودم و براي کشورم افتخار کسب ميکردم. در مسابقات جهاني آمريکا فقط ميخواستم اين اي کاشهاي لعنتي براي هميشه از بين برود. اصلا براي من نقره يا برنز فرقي نداشت. به طلا هم زياد فکر نميکردم چون ميدانستم حريف گرجستاني حريف قدري است و الان وقت رقابت با او نيست. بعد از اينکه مدال برنز من قطعي شد رفتم ساکم را جمع کردم و اصلا متوجه نشدم که بهداد در حرکت آخرش وزنه را زد يا نزد. خود بهداد هم ميداند. من آنقدر زانويم خراب بود که اصلا بهدنبال رقابت با تالاخادزه يا بهداد سليمي نباشم. من فقط ميخواستم حداقل مدال را بگيرم. البته وقتي آن اتفاقها افتاد واقعا براي بهداد ناراحت شدم چون ميدانستم او براي مدال طلا آمده بود. بهداد خيلي بيشتر از من تمرين کرده بود. من کلا سه ماه در اردو بودم، دو ماه مصدوميت داشتم و فقط يک ماه مفيد کار کردم، اما بهداد واقعا زحمت کشيده بود. بخصوص روي حرکتهاي بالا.
سعيد چه احساسي داشتي وقتي از سکوي افتخار بالا رفتي و مدال نقره جهان را به گردن آويختي. قبل از هر چيز چه خاطراتي از ذهن تو گذشت و چه شد که بغضت ترکيد؟
اگر بغض من ترکيد اول از همه به خاطر خانوادهام بود. پدرم که خودش وزنهبردار بود از همان دوران کودکي من، تمام وقتش را گذاشت تا پسرش روزي يک قهرمان بزرگ شود. همين موضوع تمام زندگي خانواده من را تحتالشعاع قرار داده بود. اما پس از آنکه آن اتفاقهاي تلخ افتاد، بيشترين آسيب را پدر و مادرم ديدند. هردويشان به خاطر من پير شدند. براي خودم هم سخت بود. احساس ميکردم تمام آرزوهايم نقش بر آب شده است. من در جواني 215 در يکضرب و 260 در دوضرب وزنه زده بودم و اگر با همين رکوردها ادامه ميدادم از المپيک پکن تا المپيک ريو، براي هشت سال متوالي روي سکوي المپيک، جهان و آسيا ميايستادم. چنين افتخاراتي براي يک ورزشکار و خانوادهاش کم نيستند. از طرفي من در يک خانواده مذهبي بزرگ شدم و هميشه توکلم به خدا بوده است. هميشه با خودم ميگفتم بالاخره روزي خواهد رسيد که حقم را بگيرم. اگر بعد از کسب مدال نقره گريه کردم يکي ديگر از دلايلش اين بود که با کسب همين نقره جهاني به کمترين حقم دست پيدا کرده بودم. (سعيد درحالي که بغض گلويش را ميفشرد و صدايش ميلرزيد درباره آن لحظات صحبت کرد.)
تو هشت سال بهدليل محروميت از ميادين دور بودي؟ آيا شخص يا اشخاصي را که فکر ميکني مقصر اصلي اين ماجرا بودند، بخشيدهاي؟
هيچوقت دوست نداشتم به اين موضوع ورود کنم. هيچ وقت هم دوست نداشتم کسي را مقصر جلوه بدهم و از کسي دلخور باشم. الان فقط از اين موضوع خوشحالم که من هم مثل بسياري ديگر از قهرمانان کشورم مدال جهاني دارم و توانستهام براي کشورم افتخار کسب کنم. اينها را هم از لطف خدا ميدانم و به اين موضوع باور دارم اگر قلب بزرگي داشته باشي و اتفاقات منفي را از ذهنت بيرون کني خداوند هم خوبيها را در مسيرت قرار ميدهد. باور کنيد از وقتي که از مسابقات جهاني برگشتيم، خوشحالي را در چهره مردم خوب اردبيل و دوستان و نزديکان ميبينم و اين براي من يک دنيا ارزش دارد.
تا کي ميخواهي وزنه بزني و حالا که به صحنه رقابتها برگشتي بزرگترين آرزويت چيست؟
شايد تا قبل از مسابقات جهاني آمريکا فقط دنبال اين بودم که با کسب يک مدال به تمام افسوسهاي خودم و خانوادهام پايان دهم. اما در اين چند روز وقتي خوشحالي مردم را ديدم و حجم زيادي از انرژيهاي مثبت را از آنها گرفتم، حالا هدفم اين است که باز هم بتوانم اين شادي و اين لبخند را براي مردم کشورم به ارمغان بياورم. به رنگ مدالهايي که کسب ميکنم فکر نميکنم. فقط دنبال اين هستم که رکورد بزنم و مدالهاي خوشرنگ ديگري را بهدست بياورم تا بيشتر مردم را خوشحال کنم. اميدوارم فدراسيون هم از من حمايتهاي لازم را داشته باشد. البته علي مرادي و همکارانش در فدراسيون در اين شش ماه اخير بخوبي شرايطي را فراهم آوردند تا من با کمترين دغدغه بتوانم به تمرينات برگردم و وزنه بزنم که من از آنها تشکر ميکنم.
و صحبت پايان تو...
من واقعا اگر بخواهم تشکري داشته باشم به اندازه هشت سال بايد از آدمهاي خوبي که در مسير زندگيام قرار گرفتند، تشکر کنم و بگويم دست تک تک تان را ميبوسم.
منبع: jamejamonline.ir
http://www.CheKhabar.ir/News/85731/ناگفته هاي سعيد علي حسيني که بغضش پس از 8سال ترکيد