چه خبر - ازدواج ساندويچي هم رسيد
دو سه روزي است کليپي در شبکههاي اجتماعي دستبهدست ميشود که حکايت از دغدغههاي اجتماعي يک استاد مردمشناسي دانشگاه تهران دارد. در آن کليپ که بخشي از نشستي درباره ازدواج سفيد در کانون انديشه جوان است، خط قرمزي (البته نميدانيم، شايد به زعم ما در دنياي روزنامهنگاري خط قرمز باشند) نميماند که ابراهيم فياض از آن عبور نکرده باشد.
او چند سال پيش هم درباره انقلاب جنسي در ايران صحبتهايي داشت که مورد توجه بسياري از رسانهها قرار گرفت. ابراهيم فياض را در دستهبنديهاي مرسوم، اهل سياست امروز، اصولگرا ميدانند و برخي معتقدند که با توجه به پشتوانههاي سياسي که دارد، ميتواند همه آنچه را در دل و ذهنش ميگذرد، مطرح کند. اما هرچه باشد، حرفهاي اين استاد دانشگاه تهران شنيدني است و حالا ما تلاش کرديم خواندنياش هم بکنيم.
فياض در اين جلسه گفته است:
الان اين ازدواج سفيد بحراني است که قشر متوسط دارد ايجاد ميکند، بعد از آن ازدواجهاي ساندويچي است، يعني رابطه جنسي ساندويچي. در ازدواج سفيد طرفين چندمدت با هم هستند اما اگر قرار شد رابطه ... سر خيابان انجام شود، چه کسي ميخواهد آنها را بگيرد؟ چند نفر را ميخواهند بگيرند؟ چند نفر را ميخواهند اعدام کنند؟
حالا ديگر خانواده گران شده است چون سرمايهداري همه اينها را گران ميکند، فقط اشراف ميتوانند در دوره سرمايهداري ازدواج کنند.
هنوز هم شما ببينيد که در محور قدرت چه خبر است، بحثهاي آقايان در محور قدرت چيست و بحثهاي مردم چيست؟
من دقيقاً يادم است. شاه، زماني بدبخت شد که آمد تلويزيون و گفت دقيقاً 100 سال از غرب عقب هستيم و بايد در 10 سال جبرانش کنيم و شعار دروازه بزرگ تمدن را داد و يکهو، کله شد. آنقدر سرعت مدرنيسم را بالا آورد که خودش هم در آن نابود شد.
موقعي که مبنا اين شد که با سرعت تمام جلو برويم، جامعه را جاي خانواده مينشانيد. موقعي که قرار شد جامعه را جاي خانواده بگذاريد تا پيشرفت را ايجاد کنيد، اقتصاد موتور محرکه جامعه ميشود.
جامعهشناسي بايد خفه شود، علوم اجتماعي بايد خفه شود، که خفهاش هم کردند، جاي ما روانشناسي نشاندند با عرفان هم قاطياش کردند. الآن نتيجهاش چه شد؟ الآن شده يک محافظهکاري اجتماعي و کسي بحث اجتماعي نميکند.
کو عدالت؟ سخنراناني همه در بحث انقلاب مانند شريعتي و بقيه، همهاش بحث عدالت بود و چه شد يکهو تبديل شد به رستگاري شخص و همهاش در خواب و در بيداري و کي خواب ديده است کاکو؟ مملکت همهاش شد عرفان، هيچکس روي زمين نبود، همه در آسمانها رفتند.
با اين روانشناسي به اضافه عرفان يک اشرافيتي شکل گرفت. علوم انساني که مبنايش بر عقلانيت و دين عقلاني بود را گذاشتند کنار، يک حرکتي شروع شد و قشر متوسط حرکتي را شروع کرد. يعني در نتيجه اقتصادي بازسازي آقايان، قشر متوسط شروع کرد به اعتراض جمعياش، اما قشر پايين چه؟ با تجاوز، آتنا، اهورا و مرتب دارد ميآيد ديگر و ميبينيد که چه خبر است، يعني ناامني اجتماعي تا کجا آمده است.
اگر محور اقتصاد باشد، بدون جامعه، نتيجهاش اين ميشود. اگر نتوانيم پارادايم عقلانيت و عدالت را در جامعه با هم قاطي کنيم، جامعه ما حتماً با بحران روبهرو خواهد شد، آثارش هم آشکار شده است و مقدمهاش اين تجاوزهاي قشر پايين است.
ما در حال حاضر نظام آموزشي با اين تکنولوژي فعلي نداريم که بچهها ياد بگيرند چه کار کنند. يعني نظام آموزشي ما يا سانسور ميکند يا ميگويد از آن بگذر.
آموزش اصل کار است. آموزش همگاني ميخواهيم و آموزش تخصصي. آموزش همگاني که امروز در صداوسيما وجود ندارد، وزارت ارشادش ندارد، وزارت مخابراتش ندارد... هيچکدامشان ندارند. آموزش تخصصياش هم که در دانشگاه است اجازه نميدهند. بگذارند کار کنيم همه اينها درست ميشود. اگر راست ميگوييم و ميخواهيم از جهل نجات پيدا کنيم، بايد مردم را از جهل نجات داد، همه مسائل با آموزش حل ميشود؛ آموزش، فلسفه ميخواهد، علوم انساني ميخواهد، که اينها هم خبري ازشان نيست.
منبع: isna.ir