نامه اي خودماني به بدل ايراني مسي
پنجشنبه 11 آبان 1396 - 12:13:58 AM
چه خبر - آقاي پرستش برگرد!

قا رضاي پرستش سلام، حال همه ما (به جزء آن حدود 100 هزار نفري که در صفحه رسمي مسي و شما به ارائه شخصيت شان پرداختند) خوب است، حال الانت را نمي‌دانم، اما آن روز که آمدي دفتر «جام‌جم» حال خوبي داشتي، حرف‌هاي خوبي هم مي‌زدي، حرف‌هايي که باعث شد تا پس از فروکش کردن موجِ مجازيِ بي رحمِ اين روزها ، يک بار ديگر آن را مرور کنم و بگويم آقا رضا قدر خودت را ندانستي!
شايد کساني که اين نامه را به جزء شما بخوانند بگويند اصلا مگر قدري هم داشته است؟ بله داشته است، اين که آدم شبيه يک نفر ديگر باشد که خيلي به قول امروزي‌ها سلبريتي است و معروف و سينه چاک در ايران و جهان دارد قطعا به خودي خود هيچ فضيلتي محسوب نمي‌شود اما مزيت و فرصت به حساب مي‌آيد، خيلي هم به حساب مي‌آيد! معروف شدن و کيف کردن کم فرصتي نيست، مي‌تواند فرصت اقتصادي هم باشد کما اين که معمولا همه کساني که بدل اين و آن شده اند بلافاصله سراغ تبليغ و پول درآوردن به اشکال مختلف رفته اند و ستاره شهرت شان هم خيلي زود افول کرده است.
اما آقا رضا آن روز که به دفتر ما آمدي گفتم و گفتي که دنبال اين حرف‌ها نيستي، حرف‌هاي قشنگ تري مي‌زدي و من هنوز دنبال همان حرف‌ها هستم.
هنوز هم دير نشده است، «رضا پرستش» يک فرصت است، يک فرصت فرهنگي، فرصتي که نبايد آن را هزاران کيلومتر آن طرف تر در دل قاره سبز و بندر بارسلون جستجويش کرد، بدل مسي بودن فضيلتي نيست اما مي‌تواند فرصتي باشد که به نزديکي‌هاي فضيلت هم ارتقا پيدا کند.
آقا رضا، احتمالا عکس آن پسر بچه افغان را ديده‌اي که چند وقت پيش به طور گسترده در فضاي مجازي منتشر شد، پسر بچه اي که با يک تکه نايلکس آبي، ‌سفيد و پاي برهنه در خاک عشق مي‌کرد که پيراهن آرژانتينِ مسي بر تن دارد! از اين کودکان فراوانند، از حاشيه همين تهران بگير تا ديگر کشورهاي همين آسياي غربي، از فلسطين و بيت المقدس بگير تا دمشق و بغداد و بلوچستان و کابل و اسلام آباد...
آقا رضاي عزيز، لبخند نشاندن روي لب کودکان، بيماران، معلولان، محرومان و ... بزرگترين فرصتي است که شما براي تحققش چندان فرصت طولاني هم نداري، نيمه دوم شهرت هم سپري شده است و دير بجنبي دقيقه 90 رسيده و داور در سوت پايان خود مسي و بدل مسي با هم دميده است.
آقا رضا اين نامه را اگر مي‌نويسم فقط براي اين است که مي‌شناسمت، پاي حرف هات نشسته ام اما نمي‌دانم چرا فکر کردي لذت روپايي زدن بدل مسي در دفتر مجله مارکا و عکس گرفتن روي نيمکت سانتياگوبرنابئو بيشتر از لذت دويدن با کودکان در محک و بيمارستان ها و سوريه و عراق و روستاهاي همين مرز پرگهر است.
نمي دانم چرا و چه کسي زرق و برق اسپانسرهاي گردشگري و آژانس‌هاي معروف و کارخانه ماست و بستني و ... را نشانت داد، اما اين همه NGO و موسسه‌هاي خيريه را نخواستند ببيني، آقا رضا هنوز فرصت هست، خيلي‌ها منتظرند توپ به دست با پيراهن بارسا و آرژانتين کنارشان بنشيني، شايد حتي گوشي هم نداشته باشند که با تو سلفي بگيرند، اما آنقدر باورت دارند که نيازي به هيچ عکس يادگاري گرفتني هم نيست.


منبع: jamejamonline.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/82738/نامه اي خودماني به بدل ايراني مسي
بستن   چاپ