چاپ

چه خبر - يادداشت مجيد ميرفخرايي بر شهرزاد 2

مجيد ميرفخرايي طراح قديمي صحنه و لباس که در پروژه هاي بزرگي حضور داشته در مورد قسمت دوم سريال «شهرزاد» مطالبي را در يادداشتي گفته است:
فيلمنامه شهرزاد در دوراني اتفاق مي افتد که فضاسازي به ظاهر آسان، ولي در واقع دشوار است. آسان از اين نظر که بالاخره مي شود چند خانه مناسب و تعداد انگشت شماري ماشين و مقداري وسايل از اين طرف و آن طرف جور کرد. و خدا رحمت کند زنده ياد علي حاتمي را که براي هزاردستان دکور لاله زار را بنا کرد که در تمامي سريالها و فيلم هاي مربوط به آن زمان استفاده شود.
دريغ از يک تشکر در تيتراژ از استاد.

ولي چرا دشوار؟

دشوار از اين نظر که استفاده درست از اين اندک داشته ها کاري است بس دشوار. امانتداري در رنگ آميزي و حال هواي درست صحنه ها مطابق آن زمان با در نظر گرفتن خواسته هاي فيلمنامه کاري است نه چندان آسان.
به قول علي حاتمي که هنگام طراحي جهان پهلوان تختي به من مي گفت هنوز عکسهاي آن دوران در آلبومها و پستوي خانه ها و سر طاقچه ها هست.
خطا کنيم به راحتي قابل فهم است. اين جمله در ذهنم از آن زمان حک شده است. با اين نگاه فصل اول شهرزاد را ديدم.
رنگهاي تند ديوار ها و وسايل نا همگون و تزيينات صحنه ها مرا ياد نصيحت استاد انداخت، ولي عيب ها در پشت فيلمنامه جذاب و کارگرداني توانمند و بازي استاد نصيريان و ديگر بازيگران پوشيده ماندند، ولي از نظر کارگردان مخفي نماند. زماني که براي فصل دوم شهرزاد به عنوان مدير هنري دعوت شدم، زمان لازم را درخواست کردم که تا حد ممکن فضا را قابل باور کنم و فتحي منطق اين تغييرات را در سناريو لحاظ کرد. در خانه بزرگ آقا لايه هاي گچ با همکاري متخصصين ميراث فرهنگي برداشته شد تا برنگ اصلي آن دوران برسيم. فضاي باغ و معماري آن تغيير کرد و با در نظر گرفتن فشار ديکتاتوري آن زمان فضاسازي شکل مي گرفت.
در اين دوران وسايل صحنه و ترکيب لباسها از يکدستي برخوردار بودند و هنوز نو کيسه گي به زندگي اجتماعي ما راه پيدا نکرده بود. شهر تکليفش با خودش روشن بود. تمام سعي بر اين بود که اين موارد رعايت شود و کارگردان کمک شايسته اي مي کرد تا اين مهم انجام شود. ما سعي کرديم نو کيسگي در صحنه ها نباشد، ولي دريغ که از جاي ديگري سر برآورد نه از جلوي دوربين اين بار از پشت دوربين پيدا شد. توصيه مي شد که رنگ کار بيشتر شود گويا الگوي کار سريالهاي ترکي شده بود. زيرا آنها به پول نزديکتر بودند. بستر سريال که فيلمنامه بود نيز دچار بلاتکليفي شد و حضور بازيگران صاحب نام نيز کمکي نکرد و احساس مي کردم رفيق چندين ساله من که کارهاي با ارزشي را در کنارش بودم فقط مي خواهد آبرومندانه کار را تمام کند.
بدا به حال ما که الگويمان حريم سلطان شده و غرور کاذبي پيدا کرديم که شکستمان را با شکست سريال بازي تاج و تخت مقايسه مي کنيم. عاقبت در سه قسمت آخر من و تعدادي از گروهم حضور نداشتيم و ياد روزهايي افتادم که چه راحت با کمبود بودجه کنار مي آمديم وسريالهاي ماندگار مي ساختيم. و ضربه آخر زماني بود که به علت اختلاف نظرهاي پيش آمده عنوانهاي من و گروهم در تيتراژ به گونه اي ديگر نوشته شد و يا حذف گرديد. به سبک بزرگ آقا.

منبع: banifilm.ir