بيماري هاي رواني که قدرت فوق العاده اي به مغز شما مي بخشند
يکشنبه 9 مهر 1396 - 11:33:38 AM
چه خبر - بيماري هاي رواني با تاثيرات عجيب بر توانايي مغزي

بدون شک کسي دوست ندارد به او بيمار رواني گفته شود يا حتي با خود فکر کند که نشانه هايي از بيماري رواني در او ديده مي شود، چه برسد به اين که واقعاً به چنين اختلالاتي دچار شده و با عواقب آن روبرو گردد. شايد بتوان ادعا کرد که کمتر کسي پيدا مي شود که از اختلالي رواني، هر چند کوچک و بي اهميت، رنج نبرد. در چنين مواردي ممکن است اطرافيان و حتي خود فرد نيز از اختلال رواني اش بي خبر باشند. در کل مي توان گفت که تمامي افراد فکر مي کنند که بيماري هاي رواني هيچ جنبه ي مثبتي نداشته و هيولاهايي هستند که انسان را در کام خود فرو مي برند.

وقتي اسم بيماري رواني و شخص رواني به ميان مي آيد احساس ناخوشايندي به ما دست مي دهد، انگار که با يک بيماري هولناک يا يک هيولا روبرو شده ايم. به همين دليل شايد بدترين توهين به هر شخصي اين باشد که او را رواني ناميده، يا گفت که مشکل رواني دارد و بايد به روانشناس و روان درمانگر مراجعه نمايد. بيماري هاي رواني تاثيرات و انگ هاي ناخوشايند اجتماعي با خود به همراه دارند. در آينده شايد ديگر شاهد ديدگاه منفي اين چنيني به بيماراني که از اختلالات رواني رنج مي برند نباشيم زيرا مشخص شده که اين بيماري هاي رواني گاه با اثرات جانبي بسيار مفيدي همراه هستند.

مطالعات متعدد نشان داده که برخي از اختلالات رواني با خود نعمت ها و قابليت هاي ذهني را به ارمغان مي آورند که هر انساني آرزوي داشتن آن ها را دارد و قابليت هايي فراانساني شناخته مي شوند. در ادامه قصد داريم شما را با برخي از بيماري هاي رواني آشنا کنيم که همراه با خود قدرت هاي فرا انساني خارق العاده اي را به ارمغان خواهند آورد.

1- اختلال هويت تجزيه اي مي تواند احساس درد را در شما از بين ببرد

بيماري رواني «اختلال هويت تجزيه اي» (Dissociative identity disorder) معمولاً در فيلم ها و سريال ها به شيوه اي گيج کننده و ناخوشايند به تصوير کشيده مي شود. در فيلم ها افراد داراي اين اختلال رواني معمولاً شخصيت هاي جداگانه داشته و هر کدام از اين شخصيت ها با افکار متفاوت خود اتفاقات عجيب و غريب و باورنکردني را در اجتماع رقم مي زنند. اما اين بيماري در انجام دادن کارهاي خطرناک و غيرمعمول خلاصه نمي شود. در واقع مغز اين افراد تجربيات و احساسات ناخوشايند را با تغيير دادن ماهيت آن ها سرکوب مي نمايد. اما اخيراً روانشناسان دريافته اند که اين روش در واقع راهي براي مقابله با شرايط ناخوشايند و نامطلوب رواني است. بدين ترتيب شخص براي اين که از درد و رنج عاطفي خلاصي يابد خود را شخصيتي ديگر فرض مي کند.

اما در هر صورت اين نوع اختلال يک اختلال رواني به شمار مي آيد زيرا فرد شخصيت هاي متقاوتي را به خود مي گيرد که در واقع متعلق به او نيست. وقتي که يک شخص مبتلا به اين اختلال دچار تجزيه شخصيتي مي شود، مغزش به طور کامل آن ها را گول زده تا باور کنند که شخص ديگري هستند، بدون اين که از دوران استراحت و خوشگذراني ذهني شان در کالبد يک شخصيت ديگر غير از خود، کوچکترين خاطره اي به ياد داشته باشند. براي مثال وقتي که شخصي به نام ماري براي اجتناب از احساسات دردناک دچار دوقطبي شدن شخصيت مي شود، ديگر خاطرات دوراني که شخصيت سوزان سکان هدايت رفتارهاي او را بدست گرفته است را به ياد نخواهد آورد.

همچنين اين اختلال ممکن است باعث شود که مغز فرد طوري رفتار کند که شخص احساس درد فيزيکي نيز نداشته باشد.در واقع در چنين شرايطي اين اختلال با تغيير هويت فرد باعث مي شود که خاطرات ناگوارش را فراموش کند؛ چه آن خاطره آزار روحي از يک آزار جسماني باشد و چه آسيب روحي از نجات از يک تصادف که نزديک بوده باعث مرگ وي شود. کساني که در يک حادثه ي تصادف يا واقعه ي مرگبار بوده اند چنين تجربه اي را درک خواهند کرد.

2- اختلال شخصيت وسواسي جبري باعث مي شود حافظه ي قدرتمندي داشته باشيد

مطالعات انجام گرفته بر روي افراد شديداً وسواسي نشان داده که بين به يادآوري سريع کلمات و ميزان وسواس و اضطراب ارتباط وجود دارد. در اين مطالعه به مشارکت کنندگان در تحقيق 320 کلمه ي بامعني و 140 کلمه ي بي معني داده شد.در 280 کلمه تکرار شده تمامي گروه ها نتيجه ي مشابهي داشتند اما افرادي که دچار «اختلال شخصيت وسواسي جبري» (Obsessive-Compulsive Disorder) بودند بسيار سريع تر و با دقت بيشتري کلمات را به ياد مي آوردند.

انباشته کردن (ذخيره کردن) معمولاً پديده اي است که در افراد داراي اختلال شخصيت وسواسي جبري ديده مي شود اما اين موضوع تنها در مورد اشياء نخواهد بود. «انباشته کردن خاطرات» نيز روشي ديگري از انباشته کردن است که معمولا در ميان اين بيماران ديده مي شود. اين روش به صورت اجباري و به عبارت ديگر غيرارادي رخ مي دهد زيرا افراد مبتلا به اين اختلال به صورت بيولوژيکي توجه بيشتري به جزييات ريز خاطرات و حافظه خود دارند که معمولاً در ميان افراد عادي ديده نمي شود.

عصب شناسان پس از اسکن مغز افراد مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي اجباري ديدند که بخش هايي از مغز اين افراد که مربوط به يادآوري تکراري خاطرات بود نسبت به افراد معمولي بزرگ تر است که به شکل گيري خاطرات بيشتري از اتفاقات گذشته منتهي مي شود.مطالعاتي که در دانشگاه ايروين انجام شده نشان مي دهد که افراد داراي اختلال شخصيت وسواسي اجباري داراي توانايي يادآوري اطلاعات فراتر از مغز يک انسان عادي هستند. به عبارت ديگر زماني که مغز يک شخصيت وسواسي در حال پردازش وسواس است مي تواند هر چيزي که در مورد آن وسواس وجود دارد را به سرعت به ياد بياورد.

3- اختلال کم توجهي- بيش فعالي مي تواند شما را به يک نابغه ي خلق تبديل کند

افرادي که به اختلال کم توجهي- بيش فعالي (Attention deficit hyperactivity disorder) دچار هستند معمولاً قبل از خوردن صبحانه نيز ايده هاي خلاقانه ي زيادي خواهند داشت که از تمام ايده هاي خلاقانه ي يک فرد معمولي در تمام طول روز نيز بيشتر خواهد بود. در واقع اين اختلال باعث مي شود که ريسک پذيري شخص افزايش يابد که به خلاقيت ذهني فرد منجر خواهد شد. اغلب اين افراد به اشتباه به آرام و قرار نداشتن منفي و کمبود توجه متهم مي شوند اما آن ها دلايل خوبي براي بي قراري و کم توجهي به مسايل اطراف دارند.

مغز افراد داراي اختلال کم توجهي- بيش فعالي هيچ بردباري در برابر چيزهاي که علاقه اي به آن ها ندارد نخواهد داشت و بدون خستگي و آرامش در جهت تمرکز کردن بر روي چيزهايي که علاقه داشته و معمولاً داراي مقادير بالايي ريسک هستند تلاش خواهد کرد. به همين دليل مغز متفکر هميشه ريسک پذير بوده، نرمال بودن را به چالش کشيده و براي ديدن چيزها از زاويه اي جديد باورهاي عمومي را نمي پذيرد. اگر چه ممکن است در درس هندسه نمره بالايي دريافت نکند اما بدون شک اولين دانش آموز در کلاس خواهد بود که مي پرسد:” دليل منطقي براي ياد گرفتن اين مبحث چيست؟”. مغز اين افراد به جاي اين که مثل ديگر افراد به راحتي قبول کند که دو بعلاوه دو در نهايت چهار خواهد شد، به دنبال پيدا کردن راهکارها و پاسخ هاي خلاقانه مي گردد.

اين افراد معمولاً در شرايط بحراني و خطرناک سريع تر تصميم مي گيرند به همين دليل شانس بقاي آن ها در چنين مواردي نسبت به يک شخص عادي بسيار بيشتر است. حتي اين افراد در بسياري از موارد قبل از اين که از تصميم خود شناخت کاملي داشته باشند به طور غيرارادي و ناخودآگاه عکس العمل هاي خلاقانه انجام مي دهند. نمي توان عکس العمل هاي اين افراد را پيش بيني کرد زيرا آن ها همواره از روش هاي خلاقانه استفاده مي کنند. در واقع مغز افراد داراي اختلال کم توجهي- بيش فعالي مقدار بسيار زيادي به اتفاقات و محرک هايي که محيط اطراف به آن ها وارد مي کند وابسته است.

آن ها هميشه در حال روياپردازي و امتحان احتمالات در ذهن خود هستند به همين دليل در حوزه ي موسيقي و نويسندگي و کارهاي دستي خلاقيت بسيار بالايي داشته و معمولاً موفق هستند. تاريخ نيز نشان داده که افراد داراي چنين اختلالي معمولاً افراد موفقي در کار بوده اند. از افراد سرشناس مبتلا به اين اختلال مي توان به لرد بايرون، کورت کوبين، جاستين تيمبرليک، ويل اسميت و مايکل فلپس اشاره کرد.

4- شخصيت دوقطبي مي تواند شما را داراي قدرت مقاومت خارق العاده، همدلي شديد و قدرت بويايي بي نظيري کند

بر اساس مطالعات انجام گرفته افراد داراي اختلال شخصيت دو قطبي (Bipolar disorder) معمولاً داراي قدرت همدردي، معنويت و انعطاف بالايي هستند. همدردي چيزي است که در اعماق مغز ما رخ داده و باعث مي شود که دردهاي ديگران را حس کنيم و اين حس در افراد داراي اختلال شخصيت دو قطبي نسبت به ديگر افراد بسيار قوي تر است. تاثير پديده «واقعي بيني افسرده کننده» که در بيماران داراي شخصيت دو قطبي باعث مي شود که اين افراد تصوير واقعي تري از دنياي اطرافشان داشته باشند و در دراز مدت اين ديدگاه ها و تصورات تکراري مي تواند ان را انعطاف پذيرتر و مقاوم تر سازد.

اتفاقي رخ مي دهد و شما تجربيات و تصورات خاصي را خواهيد داشت و در صورت تکرار اين اتفاق، افراد داراي اختلال دو قطبي بودن شخصيت انعطاف و استقامت بيشتري در برابر اين موضوع خواهند داشت. بيش از 90 درصد افراد معنويت خود را منبع آرامش خود در مواجهه با دنياي پر از آشوب مي دانند اما افراد داراي اختلال دو قطبي شخصيت بيش از بقيه آرامش خود را در اين حوزه جستجو مي کنند. اين افراد به دليل حس هاي قوي معنوي خود در آرامش ها و درمان هاي معنوي قوي تر و بهتر از ديگر افراد عمل مي کنند. از آن جايي که افراد داراي اختلال دو قطبي شخصيت عواطف و احساسات بسيار قوي دارند اين موضوع در مورد حس هاي ديگر نيز صدق مي کند و براي مثال اين افراد معمولا از حس بويايي بسيار قوي برخوردار هستند.

يکي از نشانه هاي اختلال دو قطبي شخصيت حساسيت شديد است و افراد داراي اين اختلال معمولاً حساسيت شديدي به بو دارند. در واقع اين افراد بوهايي که با اتفاقات و تجربيات خاص در ارتباط هستند را خيلي سريع تشخيص داده و با استفاده از اين حساسيت مي توانند خاطرات بسياري را به ياد بياورند. قدرت هاي فراانساني در افراد داراي شخصيت دو قطبي محدوديت هاي ظاهري يک «مغز سالم» را ناديده مي گيرند و اين افراد مي توانند تجربياتي داشته باشند که در يک انسان معمولي ديده نمي شود.

5- اختلالات روان پريشي مي تواند مهارت باورنکردني در حل مسائل رياضي به شما بدهد

بر اساس مطالعات انجام گرفته در دانشگاه ريکياويک ايسلند، بسياري از افرادي که از توانايي هاي خارق العاده اي در زمينه ي حل مسائل رياضي برخوردارند، داراي جنبه هايي از بيماري روان پريشي هستند. به عبارت ساده تر در ميان دانشجوياني که در اين دانشگاه حضور داشته و بهترين نمرات را در دروس رياضي دريافت کرده بودند نشانه هاي مشترکي از بيماري روان پريشي ديده مي شدو بسياري از استاداني که در زمينه ي حل مسائل رياضي از ديگران برتر بودند سابقه ي بستري شدن در بيمارستان هاي رواني را داشتند. جان نَش يکي از سرشناس ترين رياضيدانان دوران ما، از اختلال اسکيزوفرني رنج مي برد.

درک تصويري نابهنجار نش به مغز او اجازه مي داد که رياضي را از ديدگاهي ببيند که هيچ معلم يا استاد رياضي نمي توانست تصور آن را بکند. زندگي نش در فيلم «ذهن زيبا» (A Beautiful Mind) در سال 2001 با هنرمندي راسل کرو به تصوير کشيده شد. اين فيلم نشان مي داد که افراد داراي توانايي خارق العاده در حل مسائل رياضي، جنبه هايي از ديوانگي، جنون و اسکيزوفرني را در خود دارند. در واقع نورون هاي مغز افراد مبتلا به اسکيزوفرني، درک تصويري بسيار متفاوتي پيدا مي کنند و البته در برخي از موارد مي توانند واقعيت را طوري تغيير دهند که به نتايج مثبت و خوشايندي منتهي شود و اين همان چيزي است که رياضيدانان در استقرا و نتيجه گيري هاي رياضي به آن نياز دارند.

6- اضطراب مي تواند فرد را به شدت باهوش کند

ذهن هاي مضطرب و مشوش همواره در حال سير و سرگرداني هستند. فرد مضطرب براي يک بيدار شدن ساده و بيرون رفتن از اتاق نيز از قبل برنامه ريزي مي کند و فکر مي کند اين موضوعات ساده ممکن است خطرات بالقوه اي را بر سر راه او قرار دهند. به عبارت ديگر در هر لحظه تئوري هاي توطئه بسياري در ذهن فرد مضطرب وجود دارد. اما اين نوع تفکر، روشي جادويي براي مجبور کردن مغز به شکل دادن مسيرهاي ارتباطي جديد است. براي مثال بر اساس مطالعاتي که بر روي يهوديان اشکنازي صورت گرفته، که ميزان اضطراب در ميان آن ها بسيار زياد است، اين گروه قومي معمولاً ضريب هاي هوشي بالايي دارند.

مطالعات ديگر نيز وجود رابطه بين ضريب هوشي و اضطراب را تاييد کرده اند. روي هم رفته مي توان ادعا کرد که اختلالات اضطرابي ارتباط مستقيم و باورنکردني با مهارت هاي زباني دارند. همچنين مشخص شده افرادي که به اضطراب اجتماعي دچارند، همدردي بيشتري نسبت به سايرين دارند که به هوش عاطفي بالا و مهارت هاي زباني آن ها دلالت دارد. در مورد مهارت زباني بالا در اين افراد بايد گفت وقتي که فرد مضطرب مي خواهد تمامي احساسات و افکار مضطربانه ي خود را به زبان بياورد، مغز مضطرب او بايد تمامي ترس و نگراني ها را به ياد بياورد که به قدرت يادآوري و حافظه بيشتر و مهارت هاي تفکر انتقادي منجر خواهد شد.

7- سندروم توره مي تواند دقت باورنکردني را به ورزشکاران ببخشد

سندورم توره (Tourettes) معمولاً در فيلم ها و سريال ها به شيوه ي نادرستي و به عنوان يک رفتار زننده و ادا کردن حرف هاي رکيک بدون اين که کنترلي روي آن ها وجود داشته باشد به تصوير کشيده مي شود. اما مطالعات نشان داده که در ذهن افراد مبتلا به سندروم توره نبردي شناختي و بي پايان بين وسوسه ها و تلاش براي کنترل کردن وسوسه هاي ناخوشايند وجود دارد. اين موضوع باعث مي شود که فرد وقتي به صورت فعال در حال جدا کردن وسوسه هاي خوشايند از ناخوشايند است از قدرت شناختي بالايي برخوردار باشد و بر روي هر وسوسه خاص هزاران بار بيشتر از يک شخص معمولي تمرکز کند.

برخي از افراد مبتلا به اين سندروم مانند تيم هاوارد، دروازه بان مشهور، مي توانند اين وسوسه ها را به شيوه هايي فراانساني کنترل کنند. اين همان چيزي است که باعث مي شد دقت ديويد بکهام در زمين و شوت کردن توپ به سمت دروازه به مقدار بسيار زيادي افزايش يابد. اين اختلال در ميان بسياري از ورزشکاران مشهور ديده مي شود که قدرت و دقت آن ها را به شدت افزايش داده است.

8- افسردگي شما را خلاق خواهد کرد

بر اساس مطالعات موسسه کارولينسکا، افرادي که در زمينه هاي کاري که نياز به خلاقيت بالايي دارد کار مي کنند احتمال اين که به افسردگي دچار شوند بسيار بيشتر است. نويسندگان مشهور معمولاً خود را در اتاق هايشان حبس مي کنند و تنها آشوب همه جانبه ي درونيشان است که آن ها را همراهي کرده و با آن ها هم صحبت مي شود، به همين دليل اين افراد معمولاً به افسردگي دچار مي شوند يا هستند. اگر چه نمي توان افسردگي را ستود اما نمي توان تاثيرات خلاقانه ي آن را نيز انکار کرد. براي مثال ونسان ون گوگ آنقدر افسرده بود که گوشش را کند و براي معشوق سابقش فرستاد اما مي توانست تمام افسردگي هاي و افکار ناخوشايندش را در قالب هنر نقاشي بروز دهد.

همين موضوع نيز در مورد ادوارد مانش و تابلو مشهور «جيغ» صدق مي کند. ون گوگ و مانش تنها هنرمنداني نبودند که به افسردگي دچار بودند. چارلز ديکنز، ارنست همينگوي، ويرجينيا وولف، تنسي ويليامز، سيلويا پلت، و شايد همه ي نويسندگان اطرافمان به نحوي از اختلال افسردگي رنج مي بردند. شايد بتوان ادعا کرد که بدون افسردگي هنري نيز وجود نداشت!

9- اوتيسم مي تواند شخص را به يک شخصيت دانا با ظاهري عقب افتاده تبديل کند

وقتي که به اوتيسم فکر مي کنيد شايد اولين چيزي که به ذهنتان بيايد فيلم «مرد باراني» (Rain Man) با حضور تام کروز و برادر اوتيسمي اش داستين هافمن باشد. در واقع هوشي که هافمن در فيلم در زمينه ي خواندن کارت هاي بازي دارد در ميان بيماران اوتيسمي چيز غيرطبيعي نيست. معمولاً 10 درصد از افراد داراي اختلال اوتيسم در زمره ي افراد با هوش خارق العاده در زمينه اي خاص قرار مي گيرند. در واقع مهارت رياضي اين افراد حتي دانشمندان را نيز متحير کرده است.

بر اساس مطالعات گسترده اي که در دانشگاه کمبريج صورت گرفته، افرادي که در حوزه ي علوم، تکنولوژي، مهندسي و رياضي فعال هستند نسبت به افراد شاغل در ديگر حوزه ها نشانه هاي ابتلا به اوتيسم بيشتري داشته اند يا به عبارت بهتر در طيف آزمايشي اوتيسم نمرات بالاتري را بدست آورده اند. اگر چه اين افراد را نمي توان اوتيسمي ناميد اما احتمال اين که اختلال افسردگي شيدايي را تجربه کرده يا بکنند بيشتر از ساير افراد خواهد بود


منبع: rooziato.com

http://www.CheKhabar.ir/News/80579/بيماري هاي رواني که قدرت فوق العاده اي به مغز شما مي بخشند
بستن   چاپ