چه خبر - سلفي با موگريني، صداي کيهان را هم درآورد
محمد ايماني در روزنامه کيهان نوشت:
1- 1460 روز فرصت دولت يازدهم به پايان رسيد. رئيسجمهور پس ازمراسم تنفيذ و تحليف، ديروز وزراي پيشنهادي را به مجلس معرفي کرد. درهمين حيص و بيص، حاشيهاي قابل تامل توسط برخي نمايندگان ايجاد شد که همه ما را نسبت به يک پسرفت عميقتر حساس ميکند.
رفتار مبتذل براي گرفتن عکس سلفي با يک مقام نيمه تشريفاتي غربي، آن قدر جلف بود که که روزنامه ايتاليايي کوريره دلاسرا آن را «خود باختگي» و «شرمآور از نگاه مردم عادي» « توصيف کرد. چنين اتفاقي، عارضه يک بيماري 70 – 160 ساله است.
2- همچنان نامه اسفند 59 شهيد بهشتي خطاب به حضرت امام (ره) موضوعيت دارد که درباره اختلاف با بني صدر و ليبرالها نوشت «دوگانگي موجود ميان مديران کشور بيش از آنکه جنبه شخصي داشته باشد، به اختلاف دو بينش مربوط ميشود.
يک بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادي که در عين زنده و پويا بودن بايد سخت ملتزم به وحي و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بينش ديگر در پي انديشهها و برداشتهاي بينابين، که نه به کلي از وحي بريده است و نه آن چنانکه بايد و شايد در برابر آن متعبد وپايبند.
بينش اول در برابر بيگانگان و هجوم تبليغاتي و سياسي و اقتصادي و نظامي آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکيه بر توان امت اسلامي و پرهيز از گرفتار شدن در دام داوريها يا دلسوزي بيگانگان معتقد و ملتزم؛ بينش ديگر هر چند دلش همين را ميخواهد و زبانش همين را ميگويد و قلمش همين را مينويسد اما چون همه مختصات لازم براي پيمودن اين راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان».
3- شهيد بهشتي در ادامه مينويسد «بينش اول به نظام و شيوهاي براي زندگي امت ما معتقد است که درعين گشودن راه به سوي همه نوع پيشرفتها و ترقي،مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهاي شرق يا غرب باشد؛ بينش ديگر با حفظ نام اسلام و بخشي از ارزشهاي آن، جامعه را به راهي ميکشاند که خود به خود درها را به روي ارزشهاي بيگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام ميگشايد.
بينش اول روي شرايطي در گزينش مسئولان تکيه ميکند که جامعه را به سوي امامت راه ميبرد بينش ديگر، بيشتر روي شرايطي تکيه ميکند که خود به خود راه را براي نفوذ بيمبالاتها يا کم مبالاتها در همه سطوح مديريت امت اسلامي و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار ميسازد.
4- مسئله اصلي همچنان بر سر انتخاب ميان دو نوع اسلام است. پس از فتح مکه، از پيامبر اعظم (ص) تا ابوسفيان، مسلمان محسوب ميشدند؛ همچنانکه از امير مومنان(ع) تا معاويه و بني مروان و بني عباس، نام اسلام را يدک ميکشيدند. امروز وقتي در چهار چوب جمهوري اسلامي سياست ورزي ميکنيم، مراد ما کدام اسلام است؟ آيا مثلا سيره پيامبر و اهل بيت عليهم السلام، اجازه حقارتي چنان در گرفتن عکس با يک مقام بيگانه را به يک مومن راستين ميدهد؟ اين ماجرا اما نوک کوه يخ است.
5- يکي از نمايندگان حاضر در سلفي حقارت، اتفاقا شيخي است که سابقه حمايت از سران فتنه را دارد. او زماني نه چندان دور مدعي شد «روضه را از امام حسين(ع) و کنسرت را از امام حسن(ع) آموختيم که براي روزه داري و شربت دادن به مردم تقسيم کار کرده بودند»! چندي بعد عضو هيئترئيسه مجلس (کسي که گفته بود 20 دقيقه هم براي بررسي و تصويب برجام زياد بود) در ماجراي کنسرت بازي در مشهد مدعي شد «شايد اگر امام رضا هم بود پاي کنسرت مينشست»!
اين اختراع و اجتهادهاي مندرآوردي از کجا ميآيد؟ معمولاخط «تحريف» پا جاي پاي «انحراف» ميگذارد و بيراهه رفتنها را ماله ميکشد.
6- اسلام هُرهُري، حد و مرزي درهنجارشکني نميشناسد. ازانحرافات کوچک شروع ميشد و فرسنگها زاويه ختم ميگردد. از بدعتهاي روز اول رحلت پيامبر(ص)، به شرابخواري و مستي حاکم کوفه در نماز جماعت (روزگار خليفه سوم) منتهي ميشود و تا به نيزه کردن سر فرزند پيامبر(ص) پيش ميرود.
14 قرن بعد، نفاق پيچيدهاي به نام «جنبش سبز» سر برآورد که شيخ و سيدهاي کذايي سلسله جنبان آن بودند و حاميان از يکسو «يا حسين ميرحسين» ميگفتند و به سيادت استناد ميجستند و از سوي ديگر پرچم وحسينيه امام حسين (ع) را آتش ميزدند. به تدريج پاي شراب و سينهزني همزمان هم به ميان آمد.
7- «مجيد - م» از اعضاي موثر و خط دهنده حلقه کيان است. (يکي از چند حلقه اصلي سازمان دهنده آشوبهاي نيابتي 78 و 88 که طيفي از سران حزب مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب، گروهک ملي-مذهبي و... در آن گرد هم آمده بودند). وي پس از خروج از کشور در خدمت برخي مراکز آمريکايي درآمد. اين حامي فتنه سبز، اواخر مهر ماه 1388 در وبسايت راديو فردا نوشت «اعضاي جنبش سبز اهل رياضت نيستند.
ميخواهند با شورت کوتاه و تاپ بيرون بيايند. ميخواهند سينه بزنند و اگر هوس کردند، ليوان شرابي بنوشند... آنها در ملأ عام روزه خواري ميکنند و نصرمن الله و فتح قريب سر ميدهند. در نماز جمعه با کفش و به صورتي مختلط پشت سر هاشمي نماز ميخوانند و جاي صلوات، سوت و کف ميزنند»!
8- همين عضو حلقه کيان 19 دي 1388 به دنبال اعلام عدم صلاحيت آقاي صانعي براي مرجعيت از سوي جامعه مدرسين ، در وبسايت راديو فردا مدعي شد «با اين موضع جامعه مدرسين، تنها نامي از مرجعيت مانده و نهاد مرجعيت شيعه در جمهوري اسلامي تخريب شده است».
مقارن همين ايام، برخي آشوبگران در خيابان شعار ميدادند « مجتهد واقعي/ منتظري، صانعي». اسلام شراب و دامن کوتاه و روزه خواري علني ديگر نيازي به مجتهد و روحاني و شيخ نداشت؛ مگر براي زدن ريشه اصل اسلام.
9- همين مهره سازمان سيا وعضو شبکه کيان پس از مشاهده افول فتنه سبز، 4آبان 88 در راديو فردا اذعان کرد « اسلامگرايي جديترين مانع و مخاطره برانگيزترين مشکل در برابر جنبش سبز است. ريشههاي فرهنگي و اجتماعي که به تأسيس و تداوم جمهوري اسلامي منجر شدند هنوز در جامعه ايران زندهاند.
آنچه خطر جدي در برابر جنبش سبز است، نام جمهوري اسلامي نيست بلکه اسلامگرايي است که در ايران قوي است. در ضرورت جدي گرفتن اسلامگرايي و اهميت آن همين بس که بيش از سه دهه، حکومت را سر پا نگه داشته است. اين ايدئولوژي از نفس نيفتاده و بر زمين زدن و ضربه فني کردن آن کاري است بس دشوار. نقطه حساس و بنيادين جمهوري اسلامي نه مقام ولي فقيه يا شخص ]آيتالله[ خامنه اي، بلکه اسلامگرايي است».
10- اسلام منهاي امامت و ولايت، اسلام طاغوتي و آمريکايي است، هر نحله التقاطي که ميخواهد باشد. ليبرال باشد يا نهضتي و انجمني و مشارکتي و ... فرقي نميکند. امام خميني فرمود «يا خدا، يا طاغوت، يا خداست، يا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئيسجمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است.
وقتي غير مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتي از بين ميرود که به امر خداي تبارک و تعالي يک کسي نصب بشود... کسي که مخالفت کند با احکام اسلام، مخالف با جمهوري اسلامي است؛ مخالف با رأي موکّلين هست، آنها شما را وکيل نکردند براي اين امر.
همهتان هم اگر چنانچه يک چيزي بگوييد که برخلاف مصالح اسلام باشد، وکيل نيستيد؛ حرفتان قبول نيست، مقبول نيست. ما به ديوار ميزنيم آن حرفي را که برخلاف مصالح اسلام باشد». (جلد 10 صحيفه امام، صفحه 221 )
11- چند سال پيش آقاي روحاني در زنجان گفت « کربلا درس مذاکره به ما ميدهد». اين تعبير خلاف واقع از کجا آمد؟ آقاي روحاني اخيرا هم در مراسم تنفيذ گفت « ما امامت را از امام علي(ع)، شهادت را از امام حسين(ع) و شريعت را از امام صادق(ع) آموختيم؛ اما امام رضا(ع) به ما سياست را آموخت.
امام رضا حکيمانه توطئه جباران زمان را با سر انگشت تدبير به فرصتي براي گسترش انديشه و آرمان حقجويان بدل کرد». آيا امام علي و امام حسين عليهما السلام ، سياست نداشتند و تدبير درست به ما نميآموزند؟ و آيا امام رضا (ع) با طاغوتها مرزبندي صريح نکرد و مثلا درباره مامون گفت « او کدخداست» و « من او را بسيار مودب يافتم»؟!
12- مشکل عمده از آنجا آغاز ميشود که بخواهيم مسلمان باشيم اما سليقهاي و دلبخواه عمل کنيم با به تعبير قرآني «نومن ببعض و نکفر ببعض» باشيم. در اين صورت، اول به بيرون مسير مايل ميشويم و بعد براي آن توجيهي ميتراشيم که تحريف حقيقت است. اين ميشود سکولاريسم پنهان؛ دين جدا، و سياست و مديريت و اقتصاد و فرهنگ جدا.
ناگهان سياستمدار سابقهداري پيدا ميشود که براي مذاکره با آمريکا، ذوق زده شود و بگويد «تابو شکست و مسئله سخت همين بود که تابو بشکند»! آيا اين ذوق زدگي پر خسارتتر بود يا سلفي سفيهانه چند نماينده دون پايه و جو گرفته با موگريني؟
اين سلفي بدتر است يا گفتن و تيتر کردن جملاتي از قبيل «امضاي کري تضمين است»، « وزير خارجه آمريکا قول داده جبران کند»، «نبايد مقابل قدرتهاي بزرگ ايستاد، با شعارهايي که بعضا توخالي هم هست»، «آمريکا ظرف 5 دقيقه ميتواند تمام توان دفاعي ما را نابود کند»، «ما جز در پختن آبگوشت بزباش و قرمه سبزي، قدرت رقابت در هيچ فناوري و صنعتي را نداريم» و «بايد مدير صنعتي و اقتصادي را از خارج وارد کنيم»؟!
13 - براي توجيه نرمش يکسويه با آمريکا، از صلح امام حسن (ع) گفتند و هورا کشيدند، حال آن به تعبير حضرت امام(ره) «قصه امام حسن و قضيه صلح، آن هم صلح تحميلي بود، براي اينکه امام حسن، دوستان خودش يعني آناشخاص خائني که دور او جمع شده بودند، او را جوري کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد. صلح تحميلي بود.
اين صلحي هم حالا به ما ميخواهند بگويند، اين است». (صحيفه نور، جلد 20، صفحه 32 ). با همين تحريفها بود که برخي مديران به نقطه رونمايي دشمن از مادر تحريمها رسيدند اما همچنان مادر مذاکره را به رخ ميکشند! مذاکره مغلوبه شد همان هنگام که شما به وعده و وعيد عمروعاصها دل سپرديد.
14- اسلام کاريکاتوري و تخفيفي به کار مديريت نميآيد. مسلمان بودن براي به دوش کشيدن بار مديريت در تراز جمهوري اسلامي کفايت نميکند. «کابينه مسلمان سکولار» معنا ندارد. مسلمان خوب با مدير اسلامي که بتواند به وقتش به اغيار و نامحرمان «نه» بگويد و رودربايستي و مجامله نداشته باشد، فرق ميکند.
فرصت 1460 روز کشور، صرف منحصر کردن سياست و مديريت به «تعليق امور به انتظار گشايش از سوي دشمن» و «مماشات با فتنهگران و مفسدان اقتصادي و سياسي و فرهنگي» سپري شد. اگر ميخواهيم در 1460 روز پيشرو خسارت زده نباشيم، لاجرم بايد توبه و اصلاح مسير کنيم و برگرديم و ببينيم کجاها در شنيدن و به جان خريدن رهنمودهاي راهبردي رهبر حکيم انقلاب، کاهلي و کوتاهي کرده ايم. همه به اين توبه محتاجيم و مديران، نيازمندتر.
حلقهاي که علنا گفت نگاه رحم اجارهاي و کاتاليزوري به دولت يازدهم دارد، بيترديد دولت جديد را زمين ميزند، اگر که دست رد رئيسجمهور بر سينه آن نخورد.
منبع: روزنامه کيهان
http://www.CheKhabar.ir/News/75119/تيکه هاي تند و توهين آميز کيهان به نمايندگان حاضر در سلفي با موگريني