نامزدي با نام ترانه عليدوستي پيش از مد شدن ويولن زني گوسفندان
سه شنبه 20 تير 1396 - 12:20:07 PM
چه خبر - طنز نوشته اي براي ترانه عليدوستي

آن بازيگر شهر زيبا و فروشنده، آن از هنر آکنده، آن مادرِ کبير و حنا، آن همزمان الي و شهرزاد و رعنا، آن در افتاده با ترامپ و بزرگ آقا، آن مبتلا به کلاستروفوبيا، آن آبروي شلوار پيلي‌دار، آن پيراهنش را کرده در شلوار، آن منتقد رسانه‌هاي مجبور مانده، آن درسش‌ را در دبستان مريم خوانده، آن تقدير شده در آسانسور توسط همسايه‌ها‌، آن حرص خورنده از حرف بي‌مايه‌ها، آن داراي تتوهاي فمينيستي، آن توانا در بازي‌هاي زيرپوستي، شيختنا و مولاتنا ترانه عليدوستي (حفظ ا… فِيسُها به مقام النَچرال) از اکابر سوپراستاران بود و نقش دختران سرتق را نيکو بازي مي‌کرد و مريدان به دابسمش‌هاي بامزه‌اش قارت قارت مي‌خنديدند.

نقل است که کرامات بسيار و عنايات فراوان داشت. مريدي مي‌گفت:
«من با ذکر نام شيخ، چندين مرتبت نامزد کردم».
گفتند:
«چگونه؟»
گفت:
«بر هر دختري وارد شدم، گفتم: واي بانو شما چقدر شبيه ترانه عليدوستي هستيد.

« زود بر من عاشق شد و شماره بگرفت» و اين از اعظم عنايات بود و اين پيش از آن ايام بود که گوسفندها ويولون و کفترها روپايي مي‌زدند.

در خبر است که نگاهي نافذ داشت و چون بر پيجي نظر مي‌کرد؛ فالوئرهاي بسيار بر آن سرازير مي‌شدند و کامنت‌ها فراوان مي‌آمد و بر درش مي‌نوشتند: «فالو و لايک شده توسط بانو ترانه عليدوستي» و مي‌نوشتند: «نظر کرده بانو» و اين از فضايل بود.

نقل است که گاهي در مود پاسخگويي بود و چهار صبح به توييتر مي‌شد و منشن بازي مي‌کرد. او را گفتند:
«سخني گو که با آن استاتوس فراوان بگذاريم و از صبح تا شب بر عکس‌هاي مرتبط و نامرتبط کپشن کنيم و اينستاگرام خلق با آن جراحت دهيم و پيراهن ملتي را با آن فراخ گردانيم و شورش را در آوريم»

گفت:
«باز مي‌شه اين در. صبح مي‌شه اين شب. صبر داشته باش!»

آورده‌اند که باکلاس بود و بيماري‌هاي باکلاس داشت. نقل است که چون گفت کلاستروفوبيا دارد؛ بيماري‌اش مد شد و پس از آن از هر ده‌نفر که به کافه مي‌شدند، 9 نفر به آن مبتلا بودند. مريدي نالان مي‌گفت:
«افزون بر چهار سال نامزدم را با اتوبوس به خانه ‌بردم هيچ نمي‌گفت.مگر فهميد شيخه کلاستروفوبيا دارد به کمتر از آژانس و دربست راضي نمي‌شد».

مغرضي او را گفت:
«چگونه است که بيماري‌ باحال از آن شماست و ما فقط اسهال و دلپيچه مي‌گيريم؟».

شيخه نگاهي کرد. زير لب «زهرماري» گفت و دور شد. پس از آن زهر مار خوردن نيز مد شد.

نقل است که با تحريم اسکار چنان ضربه‌اي به هاليود وارد کرد که تا چند ماه بر جاي آن پماد ماليدند و هيچ افاقه نکرد. مولانا ترامپ گويد:
«دو زن کمر من را شکستند. يکي اين ملانيا که هر هفته يه مانتو جديد مي‌خره و ديگري آن عليدوستي که تحريمم کرد».

آورده‌اند که فن بسيار داشت و مريدان در طريق مختلف در کار وي بودند و راه او مي‌پوييدند. هر لباس مي‌پوشيد، مزون‌ها مي‌آوردند و هر کتاب ترجمت مي‌کرد، کتابفروشي‌ها مي‌فروختند و هر مريدي به او مي‌رسيد،مي‌پرسيد:
«آخر اين الي چي شد؟ غرق شد يا نشد؟»

و اين از رموز و معاني بود و هيچ‌کس از آن آگاه نبود. ديگر روز مرديدي او را ديد. گفت:
«ببخشيد خانم عليدوستي، اسم شما تو سريال شهرزاد چي بود؟»
و اين از افضل سوالات بود.

نقل است که نچرال بيوتي فيس بود و چهره‌اش را از کسي پنهان نکرده بود و به هر جا رسيده بود با همين چهره رسيده بود. پس چون روزي عکس بي‌گريم و پاک شده با شيرپاکن گذاشت؛ جمله مريدان نعره‌ها زدند و لباس‌ها دريدند و جمله خلق را حالي عجيب پيش آمد.

در آخر کار او آورده‌اند که چون او را وقت وفات نزديک آمد؛ قابض بر او وارد شد. هيچ التفات نکرد. در زد. باز نکرد. از پنجره شد. راهش نداد. آخر فرياد کشيد: «تررررررررررانه» و شيخه گفت: «زهررررر مار» رحمت‌ا… عليها.



منبع: حسام حيدري/ روزنامه طنز بي‌قانون (ضميمه طنز روزنامه قانون)

http://www.CheKhabar.ir/News/72047/نامزدي با نام ترانه عليدوستي پيش از مد شدن ويولن زني گوسفندان
بستن   چاپ