نشان نياز هميشگي ليلا حاتمي به تکيه گاه عاطفي در رگ خواب
شنبه 10 تير 1396 - 11:20:11 AM
چه خبر - نگاهي به فيلم رگ خواب

حميد نعمت الله در «رگ خواب» از همان اوايل فيلم، تکليفش را با مخاطب روشن مي کند؛ اينجا مقوله گره افکني (چرايي غيبت هاي مشکوک و طولاني مرد) مسئله اصلي فيلم و فيلمساز نيست. يک تماشاگر باهوش از همان اوايل فيلم مي تواند حدس بزند که غيبت هاي طولاني مرد ريشه در چه مسئله اي دارد. هدفِ کارگردان بيش از برانگيختن حسِ کنجکاوي تماشاگر و سپس غافلگير کردنش، به تصوير کشيدنِ پُر جزييات يک عشق پر شور و سودايي است؛ که البته در متن اين عشقِ ويرانگر زني قرار دارد که به تدريج به پريشاني و شوريدگي مي رسد. «رگِ خواب» بيش از هر فيلمي نگارنده را به ياد فيلم «سرگذشت آدل. ه»(فرانسوا تروفو) و عشق سودايي و ديوانه وار دختر ويکتور هوگو مي اندازد.

بزرگسال کودک صفت يا بچه هاي بزرگسال

«رگِ خواب» فيلمي شخصيت محور است. در فيلم به گونه اي مينياتوري و جزء پردازانه شخصيتِ «مينا»(ليلا حاتمي) به تصوير کشيده مي شود. بدين ترتيب درامي روانکاوانه و تجسم بخشِ يک فرديتِ خاصِ، شکل مي گيرد. مينا يادآور شخصيت آشنايِ بزرگسالِ معصوم، بدون اعتماد به نفس و روياپرداز است؛ که گاهي در اطراف خود مي بينيم. شخصيتي که نيل پستمن از آن به عنوان «بزرگسالِ کودک صفت» ( Childish Adult) ياد مي کند. شخصيتي که خود را باور ندارد و گاه حتي به هيچ مي انگارد و هميشه محتاج تاييد اطرافيان و تکيه کردنِ عاطفي به ديگران است.

از ديدگاه نيل پستمن زندگي بيولوژيکي انسان از سه مرحله تشکيل شده است. او در کتاب "رسانه‌هاي تصويري و زوال دوران کودکي" مي نويسد : «يک سرِ عمر انسان را دوران شيرخوارگي و سَرِ ديگر آن را دوران کهولت تشکيل مي‌دهد. آن‌چه در وسط قرار دارد و اين سر را به آن سر متصل مي‌کند، دوراني است که از «بزرگسالان کودک صفت» يا «بچه‌هاي بزرگسال» تشکيل شده است. «بزرگسال کودک صفت» انساني است که توانائي‌هاي احساسي او در طول زندگي‌اش شکوفا نشده و تفاوت چنداني با حالات دوران کودکي ندارد.»


هيچ انگاري و از پيش بازنده بودن مينا

ليلا حاتمي با نقش آفريني پُرجزييات و درخشانش به خوبي، به فرديتِ متفاوت و روانکاوانه شخصيت مينا، جان بخشيده است. حاتمي فقدان اعتماد به نفس، هيچ انگاري و از پيش بازنده بودنِ شخصيتِ مينا را، در بازي و ميميک چهره اش، با دستپاچه گي و اضطراب و مردد بودنش، به خوبي منتقل مي کند. ذوق کردن ها وخنده هاي کودکانه او، وقتي مورد تاييد و توجه قرار مي گيرد، و غمگين شدن و استيصالش وقتي ناديده انگاشته مي شود، به خوبي يک «بزرگسالِ کودک صفت» را پيش رويمان مُجسم مي سازد.

استيصال و نگون بختي شخصيتِ مينا، با جزييات درخشاني که حاتمي به نقش بخشيده، به تدريج مينا را بدل به شخصيتي مسخ شده و چونان يک شبح مي کند. در سکانس نهايي فيلم و در اوج يک نقش آفريني درخشان(در ميميک چهره ، بيان و صداسازي و زبانِ بدن-body landguage)، ليلا حاتمي با چهره اي رنجور و ماتم زده و با قامتي در هم شکسته، با گام هايي نامتعادل، وارد رستوران مي شود و با صدايي محزون و لرزان حقايق را برملا مي کند.


نيازمند بودن هميشگي به تکيه گاه عاطفي

کارگرداني حميد نعمت الله مثل هميشه خلاقانه و ديدني است. انتخاب ميزانسن ها و سر و شکل دادن به نماهاي فيلم هوشمندانه و تاثير گذار است. کافي است که ميزانسن استثنايي پله هاي اضطراري را، که به خوبي انعکاس دهنده وضعيت معلق و غير مطمئن و آسيب پذير مينا است، به ياد بياوريم؛ يا حضورِ گربه در فيلم که واکنش مينا در مقابلش عُصاره و جانمايه اي از شخصيت کلي مينا را پيش روي قرار مي دهد؛ از ترس ابتدايي اش(به نشان مضطرب بودن و نداشتن اعتماد به نفس در رو به رو شدن با هر پديده جديد و ناشناخته يا کمتر شناخته شده) تا ارتباط عاطفي اش که در اوج استيصال با بغل کردن و فشردنِ گربه به خود، (به نشان نيازمند بودنِ هميشگي اش به تکيه گاهي عاطفي) تجسم يافته است. کارگرداني سکانس هاي طوفان و باريدن برف، ضمن اينکه بسيارتاثيرگذار و استثنايي است . ما را هر چه بيشتر در فضاي بحران زده، غمگين و پُرچالش فيلم غرق مي کند.


حميد نعمت‌الله از آن فيلم‌سازان ايده آليست و گزيده‌کاري است که فيلم هايش معمولا از استاندارد سينمايي بالايي برخوردار هستند. مسئله اي که در مورد فيلم خوبِ «رگ خواب» هم صادق است؛ و البته فيلم، بازي متفاوت و درخشاني از ليلا حاتمي را هم براي تماشاگر، به عنوان هديه اي به يادماندني و دلپذير به همراه دارد.

نويسنده: حسين آرياني




منبع: cinemacinema.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/71071/نشان نياز هميشگي ليلا حاتمي به تکيه گاه عاطفي در رگ خواب
بستن   چاپ