نصيحت هاي جالب و خواندني چارلي چاپلين به تتلو
سه شنبه 9 خرداد 1396 - 10:31:06 AM
چه خبر - چارلي چاپلين: يک وقت حال زن راننده تاکسي را نپرسي!

پسرم تتلو! اجازه بده تو را پسرم خطاب کنم. اين‌جا شب است و تو چون در موضع روشني هستي، هرجا باشي حتما روز است. به زحمت توانستم بي‌آن‌که مردگان را بيدار کنم، خودم را به اين‌جا برسانم و برايت نامه بنويسم.

در هر دو دنيا لحظه‌اي تصوير تو از چشمان من دور نشد. تصوير تو آن‌جا روي ميز است. درتمام زيرزمين‌هاي تهران تا پاريس. از الان بليت کنسرتت درپاريس را رزرو کرده‌ام. مي‌دانم تو هم به ‌زودي به اين‌جا خواهي آمد.

فعلا تو درتهران مي‌خواني و مي‌رقصي. خوش‌آوازي و خوش‌رقصي نعمت‌هاي بزرگي است. تتلو تو بزرگ خواهي شد و خوش‌رقصي‌ات همه جهان را درخواهد نورديد.

تتلوي عزيزم. من به تو خواهم گفت؛ دلقک‌بودن خوب است. من همه عمر دلقک بودم اما تو بالاغيرتا همان خوانندگي‌ات را ادامه بده و هوس نکن قدم به حرفه آبا و اجدادي من بگذاري. شغل من براي تو نان و آب نمي‌شود.

شنيده‌ام نقش اخير تو در ايران بسيار مورد توجه قرار گرفته، اما اگر بغ‌بغوي تتليتي‌ها برايت فرصت کمي مي‌گذارد، بدان من هم سن پدربزرگ تو هستم و شب‌هاي درازي بر بالين فرزندانم نشسته‌ام و حالا خوب مي‌دانم اگر کسي ساعت‌هاي زيادي هم تشکش را خيس نکند، باز شب دراز است و تا وقتي قلندر بيدار نشود خطر خيس‌کردن تشک وجود دارد.

بله. من چارلي هستم. من با آن شلوار گشاد پاره‌پاره رقصيدم. تو هم با لباس‌هاي پاره‌پاره مي‌رقصي. دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه... هر دو سوزانند اما اين کجا و آن کجا؟ لايک‌هاي بي‌شمار تتليتي‌ها، گاه تو را به آسمان‌ها خواهد برد. عزيزم. هروقت حس کردي تو ازهمه بهتر مي‌خواني و مي‌رقصي، کمي درشهر قدم بزن و اين حرف چاپلين پير را به ياد بياور که هميشه کسي هست که بهتر از تو مي‌رقصد. گاهي از زيرزمين روي زمين بيا و زندگي مردمان را تماشا کن يا لااقل حالا که به روي زمين نمي‌آيي و ربناي استاد شجريان هم «تحت‌الشعاع» تشخيص داده شده و زيرزميني تلقي مي‌شود، درهمان زيرزمين کمي به آن ربنا گوش کن و هرروز دُز ِگوش‌دادنت را ببر بالا. اين تنها چيزي است که از اُوِردُز کردنش پشيمان نمي‌شوي.

اگر بالاخره روزي روي زمين آمدي، حال راننده تاکسي‌اي را که ترا به منزل مي‌رساند، بپرس، اما يک وقت حال زنش را نپرسي. درست است که در نامه به دخترم از او خواستم حال زن راننده تاکسي را هم بپرسد اما با سابقه‌اي که تو داري، بهتر است بي‌خيال اين سوال شوي که دعوا راه نيندازي. به جايش حال رفتگر کوچه‌تان را بپرس و از او بخواه بگذارد يک شب در املاک نجومي‌اي که از شهرداري گرفته، کنسرت بگذاري. بعد کم‌کم به جاي اين‌که بخواني «کي از پشت لباستو مي‌بنده» حتما خواهي خواند؛ «کي از پشت به من خنجر زده.»

مي‌دانم کدام طيف اين روزها براي تو هورا مي‌کشد. به خاطر هنر مي‌توان برهنه به روي صحنه رفت و پوشيده‌تر بازگشت، اما هيچ چيز و هيچ‌کس ديگر دراين جهان نيست که شايسته آن باشد که خواننده و رقصنده‌اي فکرش را به خاطر او برهنه کند. شنيده‌ام حدادعادل در ايران کتابي نوشته است؛ به نام «فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي» من اين کتاب را نخوانده‌ام اما بي‌ذره‌اي شک به تو مي‌گويم، برهنگي فرهنگي هزاران مرتبه بدتر از فرهنگ برهنگي است.

نويسنده: شهرام شهيدي

گره فرهنگ و هنر سيمرغ

منبع: روزنامه شهروند

http://www.CheKhabar.ir/News/67484/نصيحت هاي جالب و خواندني چارلي چاپلين به تتلو
بستن   چاپ