جواد خياباني از ناراحت شدن دخترش بخاطر شوخي هاي مجازي گفت
يکشنبه 31 ارديبهشت 1396 - 1:19:27 PM
چه خبر - مصاحبه با جواد خياباني

قطعا جواد خياباني اصلا نياز به معرفي ندارد. کيست که اين گزارشگر مطرح سيما را نشناسد اما به سبک ورزش و تصوير و براي آنهايي که شايد تعقيب کننده جدي فوتبال نباشند، يک نگاه به بيوگرافي آقا جواد مي‌اندازيم؛ جواد خياباني متولد بيست و هفتم آبان ماه 1345 در کرج مجري، گزارشگر، تهيه کننده برنامه‌هاي ورزشي تلويزيون اوايل دهه هفتاد وارد اين حرفه شد و در حال حاضر يکي از مطرح‌ترين چهره‌هاي فعال در اين عرصه است.

جواد خياباني را اهالي فوتبال و به خصوص آنهايي که حالا دهه چهارم يا پنجم و بالاتر زندگي را تجربه مي‌کنند، با گزارش بازي تاريخي ايران و استراليا به ياد مي‌آورند. حماسه ملبورن که شيرين‌ترين مساوي تاريخ فوتبال ايران بود و منجر به صعود تيم ملي به جام جهاني 98 فرانسه شد، با گزارش محشر جواد خياباني در خاطره‌ها باقي ماند و خياباني خيلي تلاش کرد بعدها اين شاهکار را تکرار کند اما گزارش اين بازي هم مثل خود بازي غيرقابل تکرار بود.

جواد خياباني هر ايرادي که داشته باشد و به قول خودش دارد؛ «هر آدمي بگويد من بي ايرادم، سر تا پا ايراد است» بخيل و تنگ نظر نيست. او در تمام اين سال‌ها که در تلويزيون بوده هيچ هراسي از ورود نيروهاي جوان نداشته و خيلي‌ها مثل عادل فردوسي‌پور، مزدک ميرزايي و ... از کانال او وارد اين کار شده‌اند.خياباني هنوز هم تلاش مي‌کند جاده صاف کن و راه باز کن نسل جوان باشد و از اين که به جوانان ميدان بدهد، لذت مي‌برد.

بدون شک دهه هشتاد دهه عادل فردوسي‌پور بود و مجري توانمند برنامه نود يک سر و گردن بالاتر از تمام مجريان و گزارشگران سيما نشان داد اما دهه هفتاد را بايد دهه جواد خياباني دانست. جواد تقريبا از سال 74 که ديگر صدايي آشنا براي بيينده رقابتهاي فوتبال داخلي و خارجي داشت تا پايان اين دهه حرف اول و آخر گزارش‌هاي فوتبال را مي‌زد و در چند نظرسنجي رسانه‌اي، تخصصي و مردمي هم بهترين گزارشگر ورزشي شد.

*از گزارش بازي ايران و استراليا شروع کنيم. از آن روز و خاطرات آن بازي برايمان تعريف کنيد

ايران و استراليا بهترين گزارشگرم نبود اما ماندگار شد. گل، توي دروازه، خداداد عزيزي، باز هم روي زمين، باز هم روي زمين... اين واژه‌ها (البته فرياد بگوييم بهتر است) تبديل بخشي از حافظه فوتبالي ما شده است. تقريبا بيست سال از آن حماسه مي‌گذرد اما ثانيه به ثانيه‌اش پيش چشمم زنده است. هر کشوري در فوتبال براي خودش نقطه عطفي دارد. نقطه عطفي که فراتر از تمام افتخارات آن کشور است. مثلا برزيل قهرماني ژول ريمه را فراموش نمي‌کند، آرژانتين مارادونايش را از ياد نمي‌برد، عربستان آن گل تاريخي سعيد العويران در جام جهاني را به ياد دارد، کامرون افتتاحيه جام جهاني 90 يادش مي‌ماند و ما هم فراتر از تمام افتخارات‌مان وقتي حرف از شادي مردم يا صعود به جام جهاني يا يک غرور ملي تاريخي حرف مي‌زنيم، تمام افتخارات فوتبال‌مان يادمان مي‌رود و صاف برمي‌گرديم به بازي ايران و استراليا...


*آن بازي بهترين گزارش شما بود؟

آن بازي بهترين گزارش من نبود، من خيلي گزارش‌هاي بهتر از آن داشتم که مردم پسنديدند و خودم هم تمرکزم بالاتر بود و وقتي از استوديو آمدم بيرون احساس کردم موفق بودم ولي آن بازي جور ديگري در ذهن مردم ماند. اين که اولش عقب افتاديم، اين که فکر نمي‌کرديم در خانه حريف به بازي برگرديم، اين که ديگر باورمان شده بود اين بار هم به جام جهاني نمي‌رويم. راستش آن روز اصلا کيفيت کار مهم نبود، نبايد خودمان را گول بزنيم. تيم ملي اصلا قشنگ بازي نکرد، ما روي هم سه تا موقعيت هم نداشتيم ولي مردم اصلا يادشان نيست، شايد خاطرشان باشد که بايد در همان نيمه اول دو رقمي مي‌شديم و اگر عابدزاده را نداشتيم يک نتيجه تلخ در کارنامه فوتبال ما رقم مي‌خورد و فاجعه ملبورن به جاي حماسه ملبورن مي‌ماند اما جزييات را به خاطر ندارند و دوست هم ندارند به خاطر داشته باشند.

* حتما مي‌دانيد تمام گزارشگرهاي فوتبال ايران دوست دارند جاي شما آن بازي را گزارش مي‌کردند

اين هم قسمت من بود. گفتم که گزارش‌هاي بهتر هم داشتم اما انگار آن روز با تمام روزهاي خدا فرق داشت. من هم مثل بقيه کار خاصي نکردم، من فقط در زمان درست در مکان درست بودم. فيلم بازي را براي بار هزارم نگاه کنيد (خنده) علي دايي کاري را انجام مي‌دهد که اصلا در فوتبالش نمي‌کرد، موقع چرخش پاس مي‌دهد، خداداد که مي‌توانست هر کاري با آن توپ بکند، پاس بدهد، دريبل بزند و البته هر کار ديگري هم مي‌کرد آن توپ خراب مي‌شد ضربه را مي‌زند و کلا همه چيز دست به دست هم مي‌‌دهد تا يک ملت بريزند داخل خيابان و تا اوج آسمان بروند.


* اين روزها حجم شوخي با شما زياد شده و ناراحت نيستيد که مردم با صداي شما، لحن‌تان و تکيه کلام شما شوخي مي‌کنند؟

مردم به من لطف دارند. آن چه در کوچه و خيابان و بازار و دانشگاه مي‌بينم چيزي غير از اين نيست اما عيبي ندارد اگر شوخي کنند و بخندند. در اين روزگار پر از غم و غصه، همين که مردم بخندند خوب است و مهم نيست سوژه خنده آنها من باشم.

*در فضاي مجازي شايعه شده بين گزارشگران سيما رابطه خوبي حاکم نيست و شما با اغلب همکاران‌تان اختلاف داريد و البته همين طور آنها هم با شما!

ما همه با هم دوست و همکاريم و اصلا چنين چيزي نيست. خودم هم شنيده‌ام که مثلا مي‌گويند خياباني با عادل قهر است اما به جرات به شما مي‌گويم اصلا چنين چيزي نيست. هم با عادل فردوسي‌پور دوست هستم و هم با ساير بچه‌ها...

*خيلي ها معتقدند شما ديگر از گزارشگري لذت نمي بريد و اين شغل شما نيست؟

اتفاقا برعکس، گزارشگري الان براي من فقط عشق است نه شغل. يک دوره به چشم شغل نگاهش مي‌کردم ولي الان لذت مي‌برم از اين کار و البته توجه کنيد اصلا در سني نيستم که بخواهم کاري را خلاف ميل باطني خودم انجام بدهم. قبل از هر بازي حداقل دو ساعت وقت مي‌گذارم و در سايت‌هاي مختلف اطلاعات مربوط به آن بازي را مي‌خوانم. قبل از هر برنامه حتما براي خودم طرح و نقشه مي‌ريزم که کدام حرف را کجا بزنم، چه سوالي بپرسم و چه اطلاعاتي را اول به مخاطب بدهم. آدمي که گزارشگري را شغل بداند اين کار را نمي‌کند، سر بازي مي‌آيد داخل استوديو و مثل يک کارمند سوت که خورد مي‌رود.

*مدتي پيش شما چند دقيقه اي به گزارش بازي دير رسيديد و گفته بوديد که خوابتان برد. ماجرا چه بود؟

داشتم اطلاعات بازي را مرور مي‌کردم، پشت فرمان و پاي تب‌لت تحليل و خبر درباره بازي مي‌خواندم که ديدم هنوز چند دقيقه تا شروع بازي وقت دارم. گفتم پلک روي هم بگذارم و تمرکز بگيرم که خوابم برد و چند دقيقه اول بازي را از دست دادم و خيلي هم صادقانه به مردم گفتم در اتومبيل خوابم برد.وقتي به استوديو رسيدم و گزارش بازي را از دقيقه هفت يا هشت با عذرخواهي از مخاطبان شروع کردم، مي‌توانستم بگويم تصادف کردم و دير رسيدم اما نخواستم به مردم دروغ بگويم. هرچند برخي رفتارها با راستگويي من آنقدر بد بود که چند بار خودم را سرزنش کردم و با خودم گفتم خب جواد، مي‌مردي دروغ مي‌گفتي! اين را ننويسيد، شوخي کردم. راضي هستم از اين که راستش را گفتم چون دروغ اول را که مي‌گفتم تا همين الان بايد به دروغ ادامه مي‌دادم.

*شما سال ها در مطبوعات و روزنامه هاي زيادي کار کرديد و ورزشي نويسان قديمي شما را مطبوعاتي مي دانند

از نگاه خودم، مطبوعاتي هستم هرچند فعاليت‌هاي تلويزيوني، اجرا و تهيه‌کنندگي کنار گزارشگري باعث شد از کار نوشتن و ورزشي نويسي فاصله بگيرم اما به هرحال خودم را رسانه‌اي مي‌دانم. آن هم از نوع رسانه‌هاي مکتوب...

*نظرتان در مورد حضور کي روش در فوتبال ايران چيست؟ بعضي ها معتقدند او در فوتبال ما کارايي ندارد

کي روش را دوست دارم چون سرمربي تيم ملي است يعني در واقع من سرمربي تيم ملي کشورم را دوست دارم، شايد هم تيم ملي کشورم را دوست دارم و در نتيجه هر آدمي که در اين تيم هست، مورد علاقه‌ام است. اگر شخص ديگري هم جاي کي‌روش اين وظيفه را داشت او را دوست داشتم.

*از اينکه سوژه رسانه ها و فضاي مجازي مي شويد باعث ناراحتي شما نمي شود؟

برخي ايرادهاي الکي که به کارم وارد مي‌شود ناراحتم مي‌کند. اشتباه کنم و اشتباهم سوژه خنده شود حرفي نيست چون هيچ وقت ادعا نکردم بي اشتباه هستم اما اين که در صداي من دست ببرند و مثلا اين که يک تيکه از حرف من را ببرند و «که انصافا» بشود «کثافت» يا يک کلمه زشت در گزارش بازي من گنجانده شود با حذف ادامه حرف و گنجاندن سکوت، اين بداخلاقي است. فضاي مجازي ايراد ندارد و اتفاقا خيلي هم عالي است و به زندگي امروزي کمک مي‌کند، در وقت صرفه‌جويي مي‌شود و فاصله‌ها از بين مي‌رود اما ما بلد نيستيم از اين امکانات به نفع خودمان استفاده کنيم و چيزي که قرار بود در خدمت ما باشد ما را در اختيار و تحت امر خودش قرار مي‌دهد. ما بديم و ايراد داريم که از فضاي مجازي بد استفاده مي‌کنيم.

*يک وقت‌هايي که حجم شوخي‌ها با شما زياد مي‌شود،اين انتقادهاي تخريبي دخترتان را اذيت نمي‌کند؟

قبلا اذيت مي‌کرد اما با نگار بابا حرف زدم و گفتم خودش را درگير اين حرف‌ها و نقدها نکند. گفتم به هرحال اين هم کار من است و يک سري آدم هم بيکار هستند و اذيت مي‌کنند، تو ناراحت نشو و اين شکلي اوضاع بهتر شد.




منبع: khabaronline.ir


http://www.CheKhabar.ir/News/66815/جواد خياباني از ناراحت شدن دخترش بخاطر شوخي هاي مجازي گفت
بستن   چاپ